|
|
لباس به عنوان یک پدیده فرهنگی قدمتی به اندازه زندگی بشر داشته و در سراسر زندگی انسان و تا هنگام مرگ همراه اوست. پوشاک به مثابه همراه همیشگی انسان دارای اهمیت فراوانی است که تأثیرات و کارکردهای مختلفی چون فرهنگی، مذهبی-آیینی، سیاسی، اقتصادی، نشانهشناسی و ارتباطی، زیباییشناسی، مردمشناسی، روانی، اقلیمی و…. دارد و میتوان آن را از دیدگاههای مختلفی از قبیل روانشناسی، اخلاق، اقتصاد، جامعهشناسی، مذهب، قانون، تاریخ و جغرافیا بررسی کرد. کارکردهای گوناگون لباس سبب ظهور مسائل مختلف در حوزه اجتماع مانند مسائل اخلاقی-اجتماعی(عفاف و حجاب، فساد اخلاقی و ناهنجاری های اجتماعی و طرح مسئله امنیت اخلاقی-اجتماعی)، فرهنگی(مد و مدگرایی، تهاجم فرهنگی و غربگرایی و غربزدگی در پوشش، هویت ملی و طرح مسئله لباس ملی) و اقتصادی(سلطه اقتصادی و تبدیل شدن کشورها و جوامع به بازار مصرف تولیدات کشورهای بیگانه و آسیب به تولیدات داخلی) شده است. بر این اساس پوشش یکی از نمادهای فرهنگی و از ارزشهای خاص هر جامعه و فرهنگ و به خصوص فرهنگ اسلامی-ایرانی ما به شمار میرود که در طی چند دهه عمر انقلاب همواره با مسائل فرهنگی و اجتماعی دیگری گره خورده و مورد سؤال واقع شده است. از سوی دیگر توجه به نقش حکومت در زمینه فرهنگ سازی در این زمینه انکارناپذیر بوده و در نگاهی عمیقتر، ضروری و اساسی است. در سدهی اخیر موضوع پوشش همواره مورد توجه جوامع اسلامی، اندیشمندان و رهبران فرهنگی و دولتها بوده است. در جمهوری اسلامی ایران نیز حجاب و عفاف در طول چند دهه اخیر همواره یکی از معضلهای مهم فرهنگی و اجتماعی جامعه بوده و مورد توجه صاحبنظران، کارشناسان و مسئولان دستگاههای فرهنگی جامعه قرار گرفته است. در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی طرحها و برنامههای مختلفی از سوی نهادها و سازمانهای مختلف در جهت گسترش و نهادینه سازی فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه، تدوین و تصویب شده است. حال با توجه به اهمیت و ضرورت پوشش به عنوان یکی از مهمترین مسائل فرهنگی جوامع و به خصوص جامعه ایران از یک سو و نقش بیبدیل و غیرقابل انکار حکومتها در این زمینه، بجاست که سیاستهای دولت در این زمینه را مورد سؤال قرار دهیم و بپرسیم حکومت در قبال این مسئله مهم فرهنگی چه اقداماتی انجام داده و سیر تحول سیاستگذاری و مداخله دولت در حوزه پوشش افراد جامعه پس از انقلاب اسلامی ایران تا کنون به چه صورت بوده است. ۱-۲- ضرورت و اهمیت تحقیق پدیده لباس و پوشش از مقولههای پر فراز و نشیب در دورههای معاصر بوده است که به رغم گذشت حدود سه دهه از عمر انقلاب اسلامی ایران و تأکید بر این هنجار از ابتدای انقلاب اسلامی هنوز شاهد ثبات کامل در این زمینه نیستیم. این تحقیق به منظور فراهم ساختن پاسخی نظری به این سؤال است که در این مدت چه اقدامات و تدابیری در جهت رسیدن به نقطهای که مسئله حجاب و لباس افراد در جامعه مطابق با موازین فرهنگی- دینی یک جامعه اسلامی باشد صورت پذیرفته است. پاسخ به این سؤال و اطلاع از اقدامات گذشته میتواند در جهت تصمیمگیریها و اقدامات فرا روی سیاستگذاران در این حوزه مؤثر باشد. ۱-۳- سابقه تحقیق حوزه تحقیقات حول مسئله پوشش گسترده و متنوع است. تعداد قابل توجهی از منابع اطلاعاتی در حوزه پوشش مربوط به بررسی فقهی پوشش یا مقایسه پوشش اسلامی با پوشش در دیگر ادیان است. تعدادی نیز به بررسیهای جامعهشناختی، تاریخی، زمینههای اثرپذیری و مانند آن پرداختهاند. یکی از مسائل و حوزههای مطالعاتی و تحقیقاتی مرتبط با بحث رابطه حکومت و پوشش است. در این حوزه نیز منابع اطلاعاتی از منظرهای گوناگون به مسئله پوشش نگریستهاند. برخی از منابع در این حوزه از منظر حقوقی و کیفری به بررسی رابطه حکومت و پوشش پرداختهاند که از جمله آنها میتوان به پایاننامهای با عنوان «مداخله کیفری جمهوری اسلامی در زمینه پوشش نامناسب» اشاره کرد. مقالات متعددی نیز از منظر حقوقی و کیفری این بحث را دنبال کردهاند که از جمله آنها «بررسی قوانین کیفری ایران در زمینه پوشش مردم»، «نقد سیاست جنایی جمهوری اسلامی ایران در برخورد با بدحجابی»، «نگرش جرمشناختی به پدیده بیحجابی» و …. را میتوان نام برد. از سوی دیگر برخی مقالات در این حوزه به رشته تحریر درآمدهاند. این مقالات نیز به مسائلی مانند مبانی مسئولیت و اختیارات و یا وظایف حکومت اسلامی در زمینه پوشش از منظر فقهی پرداختهاند. منابع دیگری نیز از منظر فرهنگی- اجتماعی به رابطه حکومت و پوشش پرداختهاند. در این دسته از منابع نیز مطالعاتی در زمینه جامعهشناسی پوشش، رابطه پوشش با هویت و تکامل اجتماعی، آسیبشناسی نهادها، سیاستها و نظام اجرایی، تحلیل زمینهها و عوامل فرهنگی- اجتماعی مؤثر، راهکارهای و مؤلفهها مداخله در زمینه پوشش و مانند آن مورد بحث قرار گرفته است. آقای شفیعی سروستانی در کتابی با عنوان «حجاب: مسئولیتها و اختیارات دولت اسلامی» به رویکرد یاد شده تعداد قابل توجهی از مقالات این حوزه را که عناوین برخی از آنها در سطور پیشین ذکر شد، جمع آوری کردهاند. تحقیق پیش رو سعی کرده است تا سیاستگذاری فرهنگی پوشش در جمهوری اسلامی ایران را مورد بررسی قرار دهد. از این منظر با بررسی رابطه پوشش و فرهنگ، مبانی مداخله حکومت در حوزه فرهنگ را مورد بحث قرار داده و بر این اساس مبانی دخالت حکومت در پوشش و نیز مهمترین بحث در این زمینه یعنی نحوه و چگونگی مداخله حکومت در زمینه پوشش را بررسی کرده است تا در خاتمه و بر اساس مباحث پیشین سیر تحول سیاستها و مداخلات نظام جمهوری اسلامی ایران را در طول سه دهه انقلاب اسلامی از نظر بگذراند. ۱-۴- سؤالات تحقیق بر اساس آنچه گفته شد سؤال اصلی این تحقیق اینگونه خواهد بود که: - سیاستگذاریها و اقدامات فرهنگی حاکمیت در زمینهی فرهنگ پوشش در طول سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸ چه سیر تحولی را طی نموده است؟ این تحقیق سعی خواهد کرد به عنوان مقدمه پاسخ به سؤال اصلی به چند سؤال فرعی نیز پاسخ دهد: - کدام سازمانها عهدهدار سیاستگذاری و اجرا در زمینه فرهنگ پوشش هستند؟ - وظایف و کارکردهای این سازمانها چیست؟ - تا کنون چه سیاستها و عملکردهایی در این حوزه اتخاذ و اجرا شده است؟ ۱-۵- روش تحقیق این تحقیق سعی میکند تا با بهره گرفتن از روش توصیفی- تحلیلی و از طریق مطالعات کتابخانهای به سؤالات مورد نظر پاسخ گوید. در این راستا از منابع و متون با ادبیات فقهی، فرهنگی و سیاستگذاری استفاده شده و اسناد سیاستی و قانونی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. ۱-۶- اهداف تحقیق - تبیین مبانی مداخله حاکمیت در حوزه فرهنگ - تبیین مبانی مداخله حاکمیت در حوزه پوشش - تبیین نحوه مداخله حکومت در حوزه پوشش افراد جامعه - بررسی سیر تحول مداخلات حاکمیت در زمینه پوشش و حجاب ۱-۷- سازمان تحقیق این تحقیق سعی کرده است بر اساس سؤالات طرح شده مباحث مورد نظر را در پنج فصل ارائه دهد: فصل اول: کلیات تحقیق فصل دوم: در این فصل در پی تبیین و پاسخگویی به رابطه میان فرهنگ و پوشش هستیم و در ادامه و بخش دوم این فصل به تعریف و تبیین پوشش از منظر فرهنگ اسلامی خواهیم پرداخت. فصل سوم: فصل سوم این تحقیق نیز در دو بخش پیگیری خواهد شد. در بخش اول درباره مبانی دخالت حکومت در فرهنگ به بحث و بررسی خواهیم پرداخت. بخش دوم این فصل نیز مبانی دخالت حکومت در زمینه لباس و نیز نحوه و چگونگی این مداخله را مورد مطالعه قرار میدهد. فصل چهارم: در این فصل به بررسی سیر تحول مداخلات حکومت در زمینه حجاب و پوشش افراد جامعه میپردازیم. به نظر میرسد مروری بر بستر تاریخی مداخله حکومت در زمینه پوشش به روشنتر شدن فضای بحث کمک بیشتری نماید. بر این اساس مداخله رژیم پهلوی را در دو مقطع از نظر گذرانده و سپس سه دهه پس از انقلاب را مطالعه میکنیم. فصل پنجم نیز در برگیرنده نتایج برگرفته شده از این تحقیق است. ۱-۸- مشکلات و موانع تحقیق - مبهم بودن حیطه تحقیق به جهت ابهام در ارتباط میان مباحث سیاستگذاری عمومی- دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران- و سیاستگذاری و خطمشیگذاری در رشته معارف اسلامی و مدیریت و رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) و تلاش در جهت مشخص کردن حیطه تحقیق (مطالعه و پرسش و مشاوره با اساتید حوزه سیاستگذاری عمومی- دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران- و نیز اساتید مدیریت) - تشتت و پراکندگی سازمانی در مسئله پوشش - عدم همکاری دفتر فرهنگی اجتماعی وزارت کشور به عنوان سازمان نظارتی بر مسئله پوشش و حجاب در جامعه - حساسیت برخی از تحقیقات انجام شده در این حوزه و عدم امکان دسترسی به آنها - رویکرد فقهی و حقوقی در منابع موجود و نیز بررسی عملکرد رژیم پهلوی در مطالعات صورت گرفته در حوزه پوشش - کمبود منابع با رویکرد تحقیق پیش رو - سهل و ممتنع بودن موضوع تحقیق: ممکن است مطالعه و تحقیق در حوزه پوشش افراد جامعه در نگاه اول سهل و آسان به نظر برسد اما در واقع حیطه پوشش و مطالعه و پژوهش در آن بسیار مشکل است. این مسئله از آنجا ناشی میشود که این موضوع از عوامل متعددی متأثر است و علاوه بر آن پیشرفتهای کنونی جامعه بشری بر تعدد عوامل مؤثر بر آن دامن زده است. از سوی دیگر تنوع قومی و خرده فرهنگهای جامعه ایرانی و نیز پیچیدگیهای فرهنگی آن بررسی این موضوع را پیچیدهتر و مشکلتر میکند. فصل دوم: پوشش و فرهنگ مقدمه این فصل با عنوان فرهنگ و پوشش شامل دو بخش است در بخش اول به رابطه فرهنگ و پوشش خواهیم پرداخت. لباس یکی از مؤلفههای مهم فرهنگی هر جامعه است که به نوعی با ارزشهای حاکم بر آن نیز گره خورده است و به عنوان یک ابزار مهم برای شناخت فرهنگها و نیز تمایز میان ملل مختلف و حتی نفوذ در ساختار فرهنگی و ارزشی جوامع بکار گرفته میشود.
 پوشش و لباس از سویی تابعی از فرهنگ است و از سوی دیگر خود به عنوان نماد فرهنگ و ارزشهای خاص هر جامعه و فرهنگ به شمار میرود. پوشش یکی از زیربخشهای نظام فرهنگی است که هر چند با نظامهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیوند خورده است اما پیش از هر چیز و از اولین و برجستهترین نقشهای آن نقش و زمینه فرهنگی آن است. به عبارتی هر چند پوشش در آغاز شکلگیری اجتماعات بشری نقش حفاظتی داشته، اما با توسعه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی زمینه و نقش فرهنگی آن برجسته و نمادین شده است. در بخش دوم این فصل نیز پوشش را از منظر فرهنگ اسلامی مورد مطالعه قرار خواهیم داد. چنانکه گفتیم لباس یکی از مؤلفههای فرهنگی جامعه است که با ارزشهای حاکم بر آن گره خورده است. بر این اساس و از آنجا که لباس و پوشش در جامعه ما بیشتر متأثر از نظام ارزشهای دینی است، میکوشیم پوشش را از منظر ارزشهای اسلامی مورد بحث قرار دهیم. ۲-۱- فرهنگ ۱-۱-۲- ضرورت تعریف فرهنگ بحث در مورد تعریف فرهنگ از دو جهت حائز اهمیت است. اول اینکه پوشش و لباس در هر جامعه با فرهنگ پیوندی ناگسستنی دارد و چنانکه خواهیم گفت رابطه پوشش جامعه و فرهنگ آن رابطهای دو سویه است و بدون تعریف فرهنگ و شناخت سطوح و اجزای آن نمیتوان رابطه پوشش و فرهنگ را به خوبی درک نمود. علاوه بر آن عامل دیگری که تعریف فرهنگ را ضروری میسازد تأثیر تعریف فرهنگ بر حوزه سیاستگذاری و خطمشیگذاری است. در واقع با توجه به تنوع و تکثر دیدگاهها در حوزه بنیادین فرهنگ، نوع تعریف از فرهنگ است که تا حدود زیادی چارچوب سیاستگذاری فرهنگی را مشخص میکند. امروزه کشورهای مختلف در تلاشند تا با ارائه تعاریف ملی از فرهنگ نوع نگاه خود به حوزه فرهنگ را سامان داده و چارچوب متمایزی برای خطمشیگذاری فرهنگی برای خود فراهم آورند. این تعاریف خود ملهم و منتج از نظامهای فکری و ارزشی کلان جامعه میباشد. تعاریف ملی از فرهنگ به دنبال آن است تا نظام ارزشی جامعه در حوزه خطمشیگذاری فرهنگی نیز امتداد یابد. فیاض (۱۳۷۳) با تأکید بر ضرورت توجه به موضوع تعریف فرهنگ، نشان میدهد که چگونگی تعریف فرهنگ کاملاً بر حوزه خطمشیگذاری حاکم بوده و بر آن تأثیرگذار است. وی در ادامه با اتخاذ رویکرد مردمشناختی پنج دسته کلان از تعاریف فرهنگ (که هر کدام نتایج سیاستگذارانه متفاوتی دارند) ارائه میدهد که عبارتند از: ۱- دیدگاه مارکسیستی یا تضادگرایانه، ۲- دیدگاه تکاملگرایانه، ۳- دیدگاه ساختی، ۴- دیدگاه کارکردگرایی و ۵- دیدگاه عوامگرایی فرهنگی. در این راستا به عنوان مثال در دیدگاه اول فرهنگ روبنایی است که روابط اقتصادی آن را تعیین میکند، خطمشیگذاری فرهنگی مبتنی بر برنامهریزی اقتصادی بوده و رویکردی مکانیکی به فرهنگ به دنبال دارد. ۲-۱-۲- درآمدی بر مفهوم فرهنگ واژه فرهنگ به معنایی که امروزه به کار میرود حاصل یک تحول تاریخی است و فرهنگ در هر زبان تحولی خاص را پیموده است که تنها با توجه به سرنوشت این واژه در هر مورد قابل درک است. «تاریخ مفهوم فرهنگ چنانکه امروز در علم بکار میرود داستان پدید آمدن یک مفهوم تازه است از میان فحواهای گوناگون یک واژه موجود که اندک اندک از آن بیرون کشیده شده است»(آشوری، ۱۳۵۹: ۱۵) واژه فرهنگ در فارسی مرکب از دو جزء «فر» و «هنگ» است. «فر» پیشوند و به معنای جلو، بالا، بر، پیش و «هنگ» از ریشه باستانی و به معنی کشیدن و سنگین وزن میباشد. این واژه مرکب در ادبیات فارسی برای معانی گوناگونی چون علم و دانش، فنون و حرفهها، هنر و مانند آن بکار رفته است که با معانی برخاسته از ریشه کلمه متفاوت است. واژه فرهنگ نخستین بار در زبانهای اروپایی به کار رفت. واژه culture نخستین بار پس از سال ۱۷۵۰ میلادی و در زبان آلمانی بکار رفته است. فرهنگ در زبانهای اروپایی نخست به معنای پروراندن و کشت و کار و تولید در عرصه کشاورزی و باغداری و مانند آن به کار رفته است. بعدها و در اوایل قرن ۱۶ میلادی، همراه با تحولاتی که در اروپای بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی حاصل شد تغییراتی پیدا کرد و مفاهیمی مانند بهسازی و پیشرفت و رشد و ترقی و تکامل و خردگرایی و روشنگری جایگزین آن شد. «در زبانهای رومانسی و انگلیسی در ابتدا واژه civilization به جای culture استفاده کرده و از آن معانی پرورش، بهسازی، تهذیب یا پیشرفت اجتماعی را اراده میکردند.» (آشوری، ۱۳۵۹: ۱۶) مقوله و مفهوم فرهنگ یکی از پرکاربردترین واژهها در زندگی اجتماعی انسانهاست و نمیتوان حد و حدود مشخصی برای کاربرد این مفهوم قائل شد. چنان که امروزه تعاریف و ویژگیهای مختلفی از این مفهوم ارائه شده است که با توجه به جهانبینیها، ارزشها، ایدئولوژیها و نوع استفاده و کاربرد مورد نظر، این مفهوم را تعریف و طبقهبندی میکنند و عمدتاً ابعاد جامعهشناسانه، مردمشناسانه و روانشناسانه آن در نظر گرفته میشود. در سدههای اخیر فرهنگ در جامعه ما نیز نوسانات زیادی داشته است انتخاب فرهنگ به جای واژه معارف، سپس انتخاب واژه آموزش و پرورش به جای آن و همراهی و معیت آن با هنر، علوم، آموزش عالی، ارشاد و امثال آن مؤید این امر است. از سوی دیگر استعمال واژه فرهنگ در متون قدیمی زبان و ادبیات و همچنین متون روایی و اسلامی نشانگر وجه دینی و معنوی و الهی و اخلاق و تربیت مبتنی بر آن بوده است. این نقطه تفاوت معنی فرهنگ در ادبیات جامعه ایران با معنی فرهنگ در تلقی شایع آن پس از رنسانس است. (رفیع، ۱۳۷۴: ۲۶۳ و ۲۷۹) ۳-۱-۲- تعریف فرهنگ فرهنگ واژه گستردهای است که بحثهای بسیار زیادی پیرامون تعریف آن میان صاحبنظران و پژوهشگران حیطه مطالعات فرهنگی وجود دارد. «پهلوان»، در کتاب «فرهنگ و تمدن» فراهم آوردن تعریفی واحد از فرهنگ را نه تنها کاری دشوار که غیرممکن میشمارد و اظهار میکند که «کلاکون»[۱] و «کروبر»[۲] در تلاشی برای جمع آوری تعاریف فرهنگ تا نیمه قرن بیستم حدود ۱۶۴ تعریف از این مفهوم ارائه دادهاند(پهلوان، ۱۳۸۸: ۶۸). این تعاریف پس از گذشت ۵۰ سال به حدود سه برابر افزایش پیدا کرده است که خود نشانگر افزایش استفاده از فرهنگ در دوره جدید است. تعریف «ادوارد تایلور»[۳] از جمله اولین تعاریف از فرهنگ است. او در تعریف خود از فرهنگ مینویسد: «فرهنگ به مفهوم عام خود مجموعه پیچیدهای است مشتمل بر اعتقادها، اخلاق، رسوم، حقوق، معارف و همه عاداتی که بشر به عنوان عنصری از اجتماع کسب نموده است.» (پهلوان، ۱۳۸۸: ۷۰) «آنتونی گیدنز» در کتاب «جامعهشناسی» در تعریف فرهنگ مینویسد: «فرهنگ عبارت است از ارزشهایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی میکنند و کالاهای مادی که تولید میکنند. ارزشها، آرمانهای انتزاعی هستند، حال آن که هنجارها، اصول و قواعد معینی هستند که از مردم انتظار میرود آنها را رعایت کنند.» (گیدنز، ۱۳۷۳: ۳۶) در جای دیگر مینویسد: «فرهنگ به مجموعه شیوه زندگی اعضای یک جامعه اطلاق میشود و چگونگی لباس پوشیدن آنها، رسوم ازدواج و زندگی خانوادگی، الگوهای شغلی، مراسم مذهبی و سرگرمیها و اوقات فراغت همه را در برمیگیرد و همچنین شامل کالاهایی میشود که تولید میکنند و برای آنها مهم است مانند تیروکمان، خیش، کارخانه، ماشین، کتاب و مسکن.» (گیدنز، ۱۳۷۳: ۳۶)
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 01:39:00 ب.ظ ]
|
|
اصل بهرهبرداری حافظانه و عالمانه اصل بهرهبرداری عادلانه: که خود شامل سه محور رعایت «عدالت و قسط در توزیع و مصرف منابع»، «عدالت بین نسلی» و «حمایت از طبقات آسیبپذیر» میشود. اصل بهرهبرداری و مصرف شاکرانه ب) اصول سلبی بهرهبرداری زیستمحیطی: (که پرهیز از آنها در بهرهبرداری صحیح از محیط زیست ضروری است) اصل منع بهرهبرداری مسرفانه اصل منع بهرهبرداری مبذّرانه: «تبذیر» به معنای نوعی مصرف افراطی (در حدّ ریخت و پاش) که بیش از حدّ اسراف است، میباشد. اکنون الگوهای مصرف جامعه از حدّ اسراف گذشته و به تبذیر و حتی به الگوهای تباهی و نابود کردن شبیهتر است. آلودگی وسیع «آبها و منابع زیرزمینی»، «خاک» و «هوا» از مصادیق تبذیر در بهرهبرداری زیستمحیطی محسوب میشود. اصل منع بهرهبرداری تبهکارانه: قرآن، شیوهها و الگوهایی از تصرّفات و دخالتهای بشر را که موجب تخریب محیط زیست، تباهی و هلاکت حیات نباتی و حیوانی و نابودی حرث و نسل شود «فساد فی الأرض» خوانده است. از جمله مصادیق بهرهبرداری تبهکارانه زیستمحیطی میتوان به گسترش مناطق خشک و بیابان زایی، از بین بردن پوششهای گیاهی و نابودی نسل و منابع جانوری اشاره نمود. ۲-۳-۱-۶- مباحث حقوق محیط زیست در اسلام به آن دسته از احکام شرعی کلی و عام که به دلیل گستردگی در استنباط احکام فقهی تأثیر بسزایی دارند، قاعده فقهی گفته میشود. از این قواعد مبانی و ضوابطی در حوزه محیط زیست استنباط میشود که اجرای آنها میتواند در حدّ گستردهای زمینه حفظ و شکوفایی محیط زیست را فراهم سازد. مهمترین قواعد فقهی مرتبط با مسائل محیط زیست عبارتند از: «قاعده اختلال نظام»، «قاعده لاضرر»، «قاعده اتلاف»، «قاعده مصلحت و احکام حکومتی» و «قاعده عدالت و حقّالنّاس». (حسینی، ۱۳۸۹، ص ۳۲۱) میتوان با توجه به معیارهای موجود در فقه، که در برخی صور به خاطر اهمیت اجتماعی و حفظ نظم عمومی، مسئولیت مطلق را برای عامل زیان پیشبینی نموده است برای عاملین زیان به مواهب مشترک طبیعی که متعلق به کلیه نسلهاست «مسئولیت مطلق» و بدون تقصیر قائل شد. پایبندی به این نظریه فواید فراوانی به دنبال دارد. اولاً اینکه صرف انتساب فعل به زیانکار کافی است تا او را ضامن شناخته و به جبران خسارت وارده بر محیط همگانی محکوم نماییم و ثانیاً قائل شدن به این نظریه احتیاط بیشتر کسانی را که با محیط زیست سر و کار دارند به دنبال خواهد داشت. (شمسینژاد، ۱۳۸۹، ص ۳۲۸)
 ۲-۳-۲- اقتضائات خاص خط مشیگذاری زیستمحیطی در ایران محیط زیست در قانون اساسی ایران از جایگاه ویژهای برخوردار است به طوری که یک اصل به صورت جداگانه به صورت مستقیم به آن اختصاص یافته است: «در جمهوری اسلامی، حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقّی میگردد؛ از این رو فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است.» (اصل پنجاهم) باید اذعان کرد که اصلیترین توجه قانون اساسی نسبت به حفظ محیط زیست، اصل پنجاهم است که به دلیل بیان استراتژی ملّی حفظ محیط زیست باید به دقّت مورد توجه قرار گیرد. اما میتوان علاوه بر آن اصل چهل و پنجم قانون اساسی کشور را نیز (مرتبط با موضوع محیط زیست دانست. «انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رهاشده، معادن، دریاها و دریاچهها، رودها و درّهها و سایر آبهای عمومی، کوهها و دشتها و جنگلها و نیزارها و غیره در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامّه نسبت به آنها تدابیر لازم را اتّخاذ نماید.» ( اصل چهل و پنجم) این در حالی است که حتّی در برخی کشورهای توسعه یافته (نظیر ایالات متّحده آمریکا) «محیط زیست» جایگاه خاصی در بالاترین قانون مدوّن کشور یعنی قانون اساسی نداشته و در واقع قانون اساسی آنها در این باره سکوت کرده است. به طور مثال در قانون اساسی ایالات متّحده آمریکا عرصههای سیاستی مانند امور خارجی و دفاع ملی به شکلی شفاف مورد اشاره قرار گرفته و در مورد آنها از کنترل ملی (و نه ایالتی) سخن به میان آمده است. این بدان معنی است که دولت فدرال وایالتها، بدون داشتن خطوط راهنمای روشنی از قانون اساسی مراحل گوناگونی را طی کردهاند که از خلال آنها، قالببندی و اجرای خط مشیهای عمومی زیستمحیطی شکل گرفته است. بنابراین موازنه قوا و روابط دولت- ایالت در عرصه خط مشی زیستمحیطی به وسیلهمجموعهای از قوانین، سوابق قضایی و سوابق اجرایی (قوه مجریه) شکل گرفتهاند. ۲-۳-۲-۱- روند شکلگیری سازمان حفاظت محیط زیست ایران در بیان پیشینه قوانین زیستمحیطی در ایران باید گفت، اولین قانون مربوط به شکار است. گرچه قانون مدنی مصوّب ۱۳۰۷ در مادّه ۱۷۹ خود شکار را از جمله اسباب تملّک بر میشمرد و هیچ قیدی هم برای آن قائل نیست، امّا پس از آن در دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی محدودیهایی برای آن ایجاد شد. «کانون شکار» در سال ۱۳۳۵ و به دنبال تصویب «قانون شکار» در همین سال، با هدف حفظ نسل شکار و نظارت بر اجرای مقرّرات مربوط تشکیل شد. در سال ۱۳۴۶ نیز در پی تصویب «قانون شکار و صید»، سازمان «شکاربانی و نظارت بر صید جایگزین» کانون فوق شد. بر اساس قانون مذکور، این سازمان مرکّب از وزیران کشاورزی، دارایی، جنگ و شش نفر از اشخاص با صلاحیت بود. بر اساس ما ده ۶ قانون فوق، وظایف سازمان شکاربانی و نظارت بر صید از محدوده نظارت و اجرای مقرّرات ناظر بر شکار فراتر رفته و امور تحقیقاتی و مطالعاتی در این زمینه را نیز در بر گرفت. در سال ۱۳۵۰ نام این سازمان به «سازمان حفاظت محیط زیست» و نام «شورای عالی شکاربانی و نظارت بر صید» به «شورای عالی حفاظت محیط زیست» تبدیل شد و امور زیستمحیطی از جمله پیشگیری از اقدامات زیانبار برای تعادل و تناسب محیط زیست نیز به اختیارات قبلی آن افزوده گشت. در سال ۱۳۵۳ پس از برگزاری کنفرانس جهانی محیط زیست در استکهلم و با تصویب «قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست» در ۲۱ مادّه، این سازمان از اختیارات تازهای برخوردار شد و از نظر تشکیلاتی نیز تا اندازهای از ابعاد و کیفیت سازگار با ضرورتهای برنامههای رشد و توسعه برخوردار شد. شکل شماره ۲-۴: روند شکلگیری سازمان حفاظت از محیط زیست شکلگیری سازمان حفاظت از محیط زیست به شکلی که گفته شد، با اقتباس از پیدایش سازمان حفاظت از محیط زیست ایالات متّحده آمریکا در سال ۱۹۷۰ میلادی (۱۳۴۸ هجری شمسی) و فقط دو سال پس از آن بوده است. اگر چه پیشینه سازمان حفاظت از محیط زیست به شکل نوین در کشور -به شرحی که توضیح آن گذشت- به بیش از چهار دهه میرسد، اما با پایان یافتن جنگ تحمیلی و همزمان با شروع برنامههای توسعه کشور، جایگاه محیط زیست در نظام برنامهریزی کشور ارتقاء یافت و توانست تا حدود زیادی بر فرآیندهای تصمیمگیری در خصوص طرحهای توسعهای که به نحوی بر محیط زیست تأثیر میگذارند، موثر واقع شود. بر اساس مادّه ۶ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مصوب ۲۸/۳/۵۳ و اصلاحیه ۲۴/۸/۷۱ (مصوّب مجلس شورای اسلامی)، سازمان حفاظت از محیط زیست علاوه بر وظایفی که در قانون شکار و صید برای سازمان شکاربانی و نظارت بر صید مقرّر شده بود، دارای وظایف و اختیارات به مراتب گستردهتری از جمله انجام تحقیقات و بررسیهای علمی و اقتصادی مربوطه؛ پیشنهاد ضوابط به منظور مراقبت و جلوگیری از آلودگی آب، هوا، خاک، پخش فضولات اعم از زبالهها و مواد زاید کارخانهها؛ انجام هر گونه اقدام مقتضی در حدود قوانین مملکتی به منظور صیانت از محیط زیست؛ تنظیم و اجرای برنامههای آموزشی به منظور تنویر و هدایت افکار عمومی در زمینه حفظ و بهسازی محیط زیست؛ برقراری هر گونه محدودیت و ممنوعیت موقتی زمانی و مکانی و همکاری با سازمانهای مشابه خارجی و بینالمللی گردید. (پوراصغر، ۱۳۸۶، ص۶) پس از آن توجه به محیط زیست در برنامههای توسعه کشور ادامه یافت به طوری که طی تبصره ۱۳ برنامه اول توسعه کشور، یک هزارم درآمد کارخانههای کشور را برای جبران خسارتهای زیستمحیطی پیشبینی شد. سپس در برنامه دوم توسعه در سال ۱۳۷۳، طی ماده ۴۵ و تبصرههای ۸۱ و ۸۲ و ۸۳، راهکارهای عملی خوبی برای حمایت از محیط زیست اختصاص یافت و سپس در قانون مجازات اسلامی مصوّب ۱۳۷۵ موادی مثل ۶۷۵، ۶۷۹، ۶۸۰، ۶۸۶، ۶۸۸، ۶۸۹ و ۶۹۰ برای جلوگیری و مجازات مرتکبین جرایم زیستمحیطی در نظر گرفته شد که مهمترین ماده همان ماده ۶۸۸ است که ضمن تعریف آلودگی محیط زیست و مرجع تشخیص آن، برای آلوده کنندگان محیط زیست مجازات حبس تا یک سال را در نظر گرفته است. یا این همه فقدان قانون مناسب با توجه به جرم و مجازات مربوط و عدم اطلاعرسانی در این باره که سرمایههای ملی و عمومی هم برای خود حقی دارند و تجاوز و تخریب محیط زیست را هر روز افزونتر می کند. به عنوان مثال در سال ۱۳۸۳، دادگاه عمومی زنجان طبق رأی خود بنابر شکایت سازمان محیط زیست زنجان، مدیر یک کارخانه آلوده کننده هوای استان را فقط به پنجاه هزار تومان جریمه محکوم می کند که این میزان مجازات هیچ نقشی در کنترل تاراج محیط زیست ندارد. (شمسینژاد، ۱۳۸۹، ص۲۲۱) ۲-۳-۲-۲- شرایط اقلیمی- زیستمحیطی خاص کشور کشور ما به دلیل ظرفیتهای اقلیمی و موقعیتهای جغرافیایی خاص خود از شرایط ویژه زیستمحیطی برخوردار است که بین کشورهای جهان کمنظیر و در مواردی بی نظیر شمرده می شود. یکی از الزامات طراحی مدل بومی تدوین خط مشیهای زیستمحیطی کشور، شرایط خاص و البته متنوع اقلیمی ایران است. تأثیر نخست این شرایط در فرایند خط مشیگذاری را میتوان نوع و گستره بازیگران و ذینفعان خط مشی عمومی دانست و تأثیر دیگر آن را در نوع مسائل زیستمحیطی (انواع آلودگیها) آن کشور خلاصه نمود. کشور ایران دارای ۹۵۱/۴۸۱/۱۶ کیلومتر مربّع مساحت بوده و از نظر وسعت، هیجدهمین کشور جهان محسوب میشود. سازمان حفاظت محیط زیست ایران مناطق با ارزش زیستمحیطی کشور را در قالب مناطق ۴ گانه به ۱۶ پارک ملی، ۱۳ اثر طبیعی ملی، ۳۳ پناهگاه حیات وحش و ۹۴ منطقه حفاظتشده تقسیم کرده است. ایران دارای شرایط اقلیمی متنوعی است به طوری که از ۱۳ اقلیم شناخته شده در جهان ۱۱ نوع آن در کشور وجود دارد. در عین حال شاخصهای پایداری محیط زیست کشور در وضعیت نامناسبی قرار دارد و با کسب رتبه ۱۳۲ بین ۱۴۶ کشور در انتهای جدول مربوط قرار گرفته است. شرایط اقلیمی متغیر سبب ایجاد زیست بومهای متفاوت در ایران گردیدهاست، این تنوع اقلیمی تنوع زیستی قابل توجهی را در ایران به وجود آوردهاست، نزدیک به ۸۰۰۰ گونه یا واحد تحتگونهای گیاهی در این کشور شناسایی شده است که از این تع داد حدود ۱۸۰۰ واحد بومی هستند. این تعداد گونه گیاهی با گونههای گیاهی سراسر قاره اروپا برابری میکند. ایران از لحاظ آب و هوایی یکی از منحصربهفردترین کشورهاست. اختلاف دمای هوا در زمستان میان گرمترین و سردترین نقطه گاهی به بیش از ۵۰ درجه سانتیگراد میرسد. داغترین نقطهٔ زمین در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ میلادی، در نقطهای در کویر لوت ایران بوده است. نقشه حساسیت اراضی نسبت به بیابانزایی نشان میدهد که خاورمیانه یکی از بحرانیترین مناطق جهان از نظر حساسیت به بیابانزایی است و ایران در مرکز این منطقهی بحرانی قرار گرفته است. علاوه بر ین ۹۰ درصد خاک ایران را مناطق خشک، نیمه خشک و فراخشک تشکیل میدهد و محدودهی زیستاقلیمهای مرطوب این سرزمین کمتر از ۱۰ درصد وسعت آن است. دستکم ۹/۲۷ میلیون هکتار بیابان واقعی در ایران داریم که با توجه به وسعت کشور رقم بینظیری در جهان است. این واقعیت نشان میدهد که اگر تخریبی در کشور ما اتفاق افتد، حتی با حذف عامل مخرب، امکان برگشت به شرایط طبیعی بسیار دشوار و و همراه با تبعات جبران ناپذیرتری (در مقایسه با سایر کشورها) خواهد بود. نرخ فرسایش آبی در ایران ۲ میلیارد تن یعنی معادل ۷/۷ درصد شست و شوی خاک در جهان است و این در حالی است که ۲ میلیارد تن فرسایش آبی در ایران رقم بسیار خوشبینانهای است و این رقم حتا تا ۵ میلیارد تن نیز گزارش شده است. با توجه به اینکه ایران ۲/۱ درصد از خشکیهای جهان را در خود جای داده، نرخ فرسایش آبی در ایران ۶ برابر متوسط جهانی است. هم از نظر فرسایش بادی و هم از نظر فرسایش آبی وخامت اوضاع در ایران ۶ برابر حادتر از سایر نقاط جهان است و لازم است توجه کنیم هر کدام از این پدیدهها ارزشمندترین ماده طبیعت یعنی خاک را از ما میگیرند. همانطور که اشاره شد، ایران از لحاظ بارندگی در سطح نیمه خشک و خشک است. بیش از نیمی از ایران کویری و نیمه کویری است. حدود یک سوم ایران نیز کوهستانی است و بخش کوچکی از ایران (شامل جلگه جنوب دریای خزر و جلگه خوزستان) نیز از جلگههای حاصلخیز تشکیل شدهاست. میزان بارندگی در ایران بسیار متغیر است. در شمال به بیش از ۲۱۱۳ میلیمتر نیز میرسد. در نواحی کویری بارش عمدتاً بسیار کم و در حدود ۱۵ میلیمتر است. بارش نواحی شمال غرب و غرب، دامنههای جنوبی البرز و شمال شرق تا حدودی قابل توجه (حدود ۵۰۰ میلیمتر) میباشد. در سایر نقاط میزان بارش از ۲۰۰ میلیمتر بیشتر نمیشود. ایران با مشکلات کم آبی دست و پنجه نرم میکند. پیشبینی میشود ایران در سال ۲۰۲۵ در وضعیت تنش آبی قرار بگیرد. (دایره المعارف ویکیپدیا، ۱۳۹۲) در ادامه به صورت بسیار مختصر به تبیین برخی از مؤلفههای طبیعی اقلیم ایران میپردازیم: جنگلها: سهم سرانه هر ایرانی از جنگل زیر ۲/۰ هکتار یعنی کمتر از یکچهارم سرانه جهانی برآورد میگردد. همچنین میزان بهرهبرداری از جنگلها به طور متوسط نزدیک به دو برابر ظرفیت رویش و تولید طبیعی جنگلهاست. (سلیمانی، ۱۳۸۹، ص ۹۳) ایران از نظر مساحت جنگل، یکی از فقیرترین کشورهای جهان است، به طوری که طی ۳۰ سال گذشته مساحت جنگلهای کشور از ۱۸ میلیون هکتار به ۱۲ میلیون هکتار کاهش یافته است یعنی سالانه رقمی در حدود ۲۰۰ هزار هکتار آن تخریب شده است. به عبارت بهتر در این مدّت تقریباً ۳۳ درصد از جنگلهای کشور تخریب شده است. (دادگر، ۱۳۸۰، ص ۲۲۵) مراتع: روند تخریب مراتع در کشور ما که حدود یک درصد در سال برآورد شده است، سبب فرسایش خاک، کاهش توان تولیدی پوششهای طبیعی مراتع و کاهش سطح اراضی قابل استفاده برای تولید محصولات کشاورزی، گیاهی و دارویی میگردد به طوری که سالیانه وسعتی بالغ بر ۴۰۰ هزار هکتار از اراضی حاصلخیز کشور دستخوش فرسایش می شود. از کل ۹۰ میلیون هکتار مراتع کشور (۸/۵۴ درصد مساحت کشور)، در حدود ۱۶% در شرایط مطلوب قرار داشته و ۱۸% در شرایط بسیار فقیر و تخریب شده قرار دارند. حدود ۳۰% از مراتع کشور به بیابان تبدیل شدهاند. همچنین باید متذکّر شد که تعداد دامهایی که از مراتع کشور تغذیه میکنند، ۵ برابر ظرفیت تولید علوفه مراتع میباشند. در گزارش سازمان جنگلها و مراتع کشور، آمده که سالانه ۵/۱% از سطح مراتع کشور کاسته شده و ۱% به سطح بیابانها افزوده می شود. این امر در حالی است که تشکیل یک سانتیمتر خاک، بنا به شرایط بین ۱۰۰ تا ۷۰۰ سال به طول می انجامد. (سلیمانی، ۱۳۸۹، ص ۹۵) آلودگی هوا: بر اساس مفاد گزارش جامع هوای سازمان بازرسی کل کشور، ضرر و زیان ناشی از آلودگی هوا در ایران در سال ۱۳۷۹ بیش از ۷ میلیارد دلار برآورد شده است. بر اساس جدیدترین گزارش بانک جهانی، خسارت سالیانه آلودگی هوا در ایران تا سال ۲۰۱۶ به حدود ۱۶ میلیارد دلار میرسد. پسماند: در حال حاضر متوسط روزانه ۲۷۱۰ گرم به ازای هر تخت بیمارستانی ، پسماند عفونی تولید میشود که با احتساب حدود ۳۰ هزار تخت بیمارستانی مجموع زباله تولیدی در هر شبانهروز به حدود ۸۱ تن بالغ خواهد بود. متأسفانه به دلیل وضعیت نابسمان و بحرانی دفع زبالههای بیمارستانی، سالیانه ۸ میلیارد دلار هزینه اضافی به سیستم بهداشت و درمان کشور تحمیل میشود. فرسایش خاک: میزان فرسایش خاک در ایران حدود ۳ برابر متوسط آسیا برآورد شده است. سالیانه حدود ۲ میلیارد متر مکعب رسوب، بر اثر فرسایش خاک پشت سدهای کشور ایجاد خواهد شد.، این حجم رسوب ۳ برابر حجم رسوب در حوزه آبخیز کشور چین است. سیلابهای مخرّب سالیانه از دهه ۳۰ تا ۷۰ شمسی به ترتیب ۱۹۵، ۲۳۳، ۴۳۱، ۹۰۴ و ۱۱۰۸ مورد گزارش شده است. این روند صعودی تخریب شدید پوشش گیاهی را به همراه دارد. متوسط سالیانه فرسایش خاک کشور ۱۰ تا ۱۵ تن در هکتار برآورد میشود در حالی که این رقم در آسیا ۸/۳، در اروپا ۵/۰ و در استرالیا ۳/۰ میباشد. (همان، صص ۹۳-۹۱) یکی دیگر از شاخصهای مهم زیستمحیطی، شاخص «ردّ پای اکولوژیک[۱۲۰]» است که نشاندهنده میزان زمینی است که هر انسان برای رفع احتیاجات خود و همچنین جذب ضایعات ناشی از مصارفش نیازمند است. جدول شماره ۲-۱۷: مقایسه ردّ پای اکولوژیک و ظرفیت زیستمحیطی در چند کشور جهان (Living planet report, 2008)
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
شریفی و حق نیا در سال ۱۳۸۵ اظهار داشتند که کود زیستی نیتروکسین بر عملکرد و اجزای عملکرد گندم رقم سبلان مؤثر است، به طوری که این گود بر عملکرد دانه و کاه، ارتفاع بوته، طول سنبله، تعداد دانه در سنبله و تعداد سنبله در متر مربع اثر مثبت داشته است. نتایج Reynders & Vlassak در سال ۱۹۸۲ حاکی از آن است که ظرفیت پنجه زنی بالا همراه با ظرفیت جذب مواد غذایی پس از تلقیح با باکتری Azotobacter brasilense در گندم باعث افزایش عملکرد شد. Wu et al در آزمایشی در سال (۲۰۰۵) بر روی گیاه ذرت گزارش کردند که مصرف کودهای زیستی علاوه بر بهبود وضعیت غذایی گیاه باعث بهبود خصوصیات خاک هم شد. توحیدی مقدم و همکاران در سال ۱۳۸۶ در آزمایش خود بر روی گیاه ذرت نشان دادند که در حضور باکتری های حل کننده فسفات (سودوموناس پوتیدا و باسیلوس) میزان مصرف کودهای شیمیایی فسفات به بیش از نصف کاهش می یابد. احتشامی و همکاران در سال ۱۳۸۶ بیان کردند که تلقیح بذرهای ذرت با مایکوریزا و ریزجانداران حل کننده فسفات اثر مثبتی بر جذب عناصر غذایی و عملکرد دارد. راثی پور و علی اصغر زاده در سال ۱۳۸۶ در تحقیقی روی اثرات متقابل باکتری های حل کننده فسفات و برادی ژاپونیکوم در سویا گزارش کردند که باکتری های حل کننده فسفات باعث افزایش وزن خشک، درصد N,P,K در اندام هوایی، وزن تر و خشک گره های ریشه ای شدند. در آزمایشی اثرات متقابل تلقیح بذور سورگوم با ترکیبی از باکتری های باسیلوس، سرایتا و سودوموناس و قارچ مایکوریزایی گلوموس ۴۵ روز پس از کاشت بررسی شد. نتایج نشان داد ترکیب ۳ نژاد باکتری و قارچ مایکوریزا رشد گیاه را ۱۷ تا ۲۰ درصد افزایش داد (Hameeda et al., 2007) طی آزمایشی اثرات متقابل تثبیت کنندگان نیتروپن و باکتری های حل کننده فسفات در گیاه جو مورد بررسی قرار گرفت و مشاهده شد، نیتروژن قابل دسترس گیاه و محتوی فسفر بافت های گیاهی به طور معنی داری افزایش یافت. تأمین و حفظ تعادل مواد غذایی گیاه و بهبود جذب نیتروژن و فسفر توسط ریشه گیاه، مهم ترین مکانیسم متقابل بین گیاه و باکتری می با شد. آزمایش های مزرعه ای ۳ رقم جو نشان داد، تلفیق این میکرو ارگانیسم ها به طور معنی داری باعث افزایش عملکرد گیاه گردید (Belimov et al., 1995) در یک بررسی اثرات تلقیح برنج به وسیله آزتو باکتر، سودوموناس و آسپرژیلوس مورد برسسی قرار گرفت. نتایج نشان داد، این میکروارگانیسم ها می توانند باعث افزایش مصرف مواد غذایی توسط گیاه و در نتیجه افزایش عملکرد گردند، همچنین با تلقیح خاک، می توان مصرف کودهای شیمیایی سوپر فسفات را کاهش داد (Kundu, 1984) در آزمایشی باکتری های محیط ریشه ای واریته های مختلف جو در سطوح مختلف خاک، مورد بررسی قرار گرفت و همبستگی منفی، بین سطوح نیتروژن خاک و میزان رشد ریشه های بذری جو مشاهده گردید (Liljeroth et al., 1990) ۲-۱۸- هدف از مطالعه به دلیل اینکه اطلاعات کافی در زمینه زراعت گیاهان دارویى از جمله نعناع فلفلی در منطقه در دست نیست ونیز اثرات کودهای زیستی بر این گیاهان مورد بررسی قرار نگرفته است، در این تحقیق تأثیر کودهای زیستی بر روی صفات رویشی و میزان و عملکرد اسانس گیاه دارویی نعناع فلفلی با هدف حرکت در راستای کشاورزی پایدار مورد بررسی قرار گرفته است، تا در صورتی که بر صفات مذکور اثرات مثبت داشته باشند بتوان این کودها را جانشین کودهای شیمیایی نمود تا ضمن کاهش آلودگی های ناشی از مصرف کودهای شیمیایی و کاهش هزینه های تولید، گامی مؤثر در راستای حفظ محیط زیست و سلامت جامعه برداشت. فصل سوم « مواد و روش ها » ۳-۱- مشخصات محل انجام طرح ۳-۱-۱- زمان و محل اجرای طرح این پژوهش در سال زراعی ۱۳۸۷ در قطعه زمینی به مساحت ۲۲×۳۳ متر در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک ( کیلومتر ۴ جاده اراک-خمین ) با مختصات، عرض جغرافیایی ۳۴ درجه و۵ دقیقه و طول جغرافیایی ۴۹ درجه و۴۲ دقیقه و ارتفاع۱۷۵۷متر از سطح دریا انجام شد. ۳-۱-۲- موقعیت جغرافیایی استان مرکزی بخشی از فلات مرکزی ایران است که بین رشته کوه های البرز و زاگرس و در مجاورت کویر مرکزی بین ۳۳ درجه و ۳۰ دقیقه تا ۳۵ درجه و ۳۵ دقیقه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۵۷ دقیقه تا ۵۱ درجه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است و استان های هم مرز آن عبارتند از: در شمال استان های تهران و قزوین، در جنوب استان های اصفهان و لرستان، در شرق استان های اصفهان و تهران، و در غرب استان همدان. مساحت کل استان مرکزی حدود ۲۹۱۵۲ کیلومتر مربع است از لحاظ ویژگی های توپوگرافی ، ۹۱/۳۳ درصد مساحت آن را کوه هاو ۹۳/۱۴ درصد مساحت آن را تپه ها و ۷۶/۱۳ درصد را فلات ها و مابقی را دشت ها تشکیل می دهد. ۳-۱-۳- نا همواری ها مهمترین ارتفاعات استان را قسمتی از کوه های مرکزی و قسمتی از کوه های زاگرس تشکیل می دهند. بلندترین ارتفاعات استان قله شهباز در غرب اراک با ۳۳۸۸ متر ارتفاع در رشته کوه راسوند است و پست ترین منطقه را دشتی در جنوب ساوه با ۹۵۰ متر ارتفاع ازسطح دریاتشکیل می دهد. عمده مناطق کوهستانی این استان در شهرستان های سربند (شازند)، اراک، محلات و تفرش قرار دارند. کوه های این ناحیه از دو رشته تشکیل شده است. رشته اصلی از الوند جدا شده و بصورت دیواره های موازی، گاهی فشرده و گاهی گسترده به عرض چند کیلومتر و با طول ۲۸۰ کیلومتر از همدان تا راهگرد ادامه دارد. جهت اصلی آن از شمال غربی به جنوب کشیده شده و سپس به شمال شرقی متوجه می گردد. این ارتفاعات در سربند و شازند به نام راسوند و در اراک سپیدخانی نام دارند. قلل عمده این کوهها در راسوند (دوخواهران) به نام شهباز ۳۳۸۸ متر و سفیدخانی ۲۸۲۰ متر و در (قرق در) ۲۹۶۷ متر از سطح دریا ارتفاع دارند . رشته جبال راسوند به طرف جنوب شرقی ادامه داشته و به کوه های (الوندلکان) با ارتفاع ۳۰۵۶ متر در غرب خمین می پیوندد، سپس این رشته جبال به ارتفاعات (تخته کوه اردل) و جاسب پیوسته و پس از قطع شدن به وسیله دره قمرود به ارتفاعات کهک قم متصل می شود.رشته دوم کوه های این منطقه در چهل کیلومتری جنوب غربی شهر اراک از کوه های راسوند جدا شده بصورت دو رشته موازی از جنوب به سوی شمال امتداد یافته که این رشته کاملاً بر کوه های راسوند عمود بوده و دره معروف (چرّا) را با وسعت ۱۱۰۰ کیلومتر مربع به وجود آورده، عرض این کوهستان در بعضی نقاط از ۵۰ کیلومتر تجاوز کرده که جهت شمالی این کوهستان به ارتفاعات وفس، تفرش، آشتیان و خلجستان پیوسته و به سوی ساوه امتداد می یابد.ارتفاعات عمده آن در هزاوه اراک ۲۷۳۵ متر و در وفس به ۲۷۴۵ متر می رسد. کوه های عمده منطقه تفرش عبارتند از: کوه کوجه « کجه » با ارتفاع ۳۱۴۰ متر، قله بندیی ۲۶۰۰ متر قله گندم کوه ۲۱۵۹ متر و کوه کلاهک ۳۰۸۴ متر از سطح دریا ارتفاع دارند. در شمال شرقی شهرستان اراک رشته کوه های هفتاد قله قرار دارد که شهرستان محلات در شرق آن واقع شده و این کوه ها به رشته جبال راه گرد می پیوندد. ۳-۱-۴- آب و هوا تنوع اقلیمی و آب و هوایی استان ناشی از نوسانات ارتفاعی آن است. بطوری که اختلاف ارتفاع بین پست ترین نقطه در دشت ساوه ( ۹۵۰ ) متر و بلندترین نقطه با قله شهباز ۳۳۸۸ حدود ۲۴۰۰ متر است بنابراین اختلاف سطح موجود سبب اختلاف و تنوع در آب وهواگردیده است. میانگین بارش سالانه از ۱۷۰ میلی متر در دشت ساوه و برخی از نواحی جنوب شرقی، تا ۴۵۰ میلی متر در ارتفاعات بالای ۲۰۰۰ متر متغیر است . میانگین سالانه دما نیز از ۱۸ درجه سانتیگراد در دشت ساوه تا ۴ درجه سانتیگراد در ارتفاعات تفاوت نشان می دهد. سردترین مناطق این استان، شهرستان های سربند، شازند، اراک هستند که متوسط روزهای یخبندان در زمستان از ۶۵ تا ۱۲۰ روز می باشد. همچنین میزان بارش باران در فصول مختلف آن نیز متفاوت است که این اختلاف در شهرستان اراک به شرح زیر است.
 ۳۷ درصد بارندگی در فصل بهار ، ۱ درصد بارندگی در فصل تابستان ، ۱۹ درصد بازندگی در فصل پائیز، ۴۳ درصد بارندگی در فصل زمستان. می توان گفت این استان از آب و هوای بیابانی، معتدل کوهستانی و سرد کوهستانی برخوردار است و زیر بادهای محلی از جهات مختلف، منشعب از جریان پر فشار آسیای مرکزی به جریان اقیانوس هند، اقیانوس آرام و دریای مدیترانه قرار دارد. میزان رطوبت هوا و باران در این استان یکسان نیست. در مناطق کوهستانی، ریزش های جوی اغلب به صورت برف و در مناطق کم ارتفاع بیشتر به صورت باران ظاهر می شود. شمال استان در ناحیه زرند جزو کم باران ترین نواحی و ارتفاعات شازند در جنوب غرب از پرباران ترین مناطق استان است. استان مرکزی از یک طرف در کویر مرکزی و از طرف دیگر در محل زاویه چین خوردگی البرز وزاگرس واقع شده است. حدود ۳۸ درصد مساحت استان مرکزی در منطقه بیمه بیابانی بین کوهستان و بیابان قرار دار. خاک این مناطق برای کشاورزی مناسب و استفاده از آب قنات و رودخانه ها در این نواحی میسر است. می توان گفت تقریباً نیمی از مساحت استان را این نوع آب و هوا در بر گرفته است، سرزمین هایی که بیش از ۱۵۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارند. پوشش گیاهی این ناحیه غنی تر و دوره رشد گیاهان نیز بیشتر از نواحی دیگر است و دیگر این که ۱۲ درصد از اراضی استان مرکزی که در ارتفاعات واقع شده اند آب و هوای سرد دارند. وجود برف دائمی در قله ها حاکی از آن است که میانگین دمای گرمترین ماه سال نیز بسیار پایین است. مراتع مرغوب استان در این نواحی واقع شده اند. بیشتر رودخانه های دایمی استان از این نواحی سرچشمه می گیرند. تراکم جمعیت در این مناطق چندان زیاد نیست. نمونه این آب و هوا را می توان درآستانه و شازند مشاهده کرد. ۳-۱-۵- منابع آب براساس مطالعات انجام شده در حال حاضر مقدار آبی که از طریق رودخانه ها، قنات ها، چشمه ها و … به دست می آید، حدود ۲/۴ میلیارد متر مکعب است که تنها ۵۰ درصد آن در امور کشاورزی و موارد دیگر مورد استفاده قرار می گیرد نقش کوه ها در نزولات جوی استان مرکزی اهمیت بسزایی دارد. بطور کلی متوسط میزان بارندگی سالیانه در این استان خوب است. در فصل زمستان در این استان کوه ها و مناطقی که بیش از سه هزار متر از سطح دریا ارتفاع دارند، در زیر قشر عظیمی از برف فرو می روند. برخی قلل این کوه ها، این برف ها را تا سال بعد محفوظ نگه می دارند، که این خود منابع سرشار آب برای استان به شمار می رود. ۳-۲- مشخصات خاک محل اجرای آزمایش تجزیه شیمیایی نمونه های خاک، یکی از روش های تعیین مقدار عناصر غذایی موجود در آن است. عامل اصلی در این روش نحوه نمونه برداری است که باید با دقت تمام از جاهای مختلف وعمق های معین خاک تهیه شود. نتایج حاصل از تجزیه شیمیایی تنها نشان دهنده عناصر موجود در خاک است و نحوه و میزان جذب آنها توسط گیاه نیز مهم می باشد. بنابراین تجزیه شیمیایی خاک به منظور تعیین نیاز گیاه به کود در صورتی مفید خواهد بود که اطلاعاتی نیز در مورد جذب ومصرف عناصر توسط گیاه در دست داشته باشیم. سنجش ذخایر مواد غذایی خاک با آزمایشات کامل شیمیایی و فیزیکی، به منظور ارزیابی مواد غذایی مورد نیاز و قابل دسترسی گیاه انجام می گیرد. بدین منظور، قبل از توزیع کود، نمونه خاکی به طور متوسط از عمق ۰-۳۰سانتی متر تهیه و به آزمایشگاه خاک شناسی استان مرکزی ارسال شد. نتایج این بررسی در جدول ۳-۱ ارائه شده است. همانطور که ملاحظه می شود میزان نیتروژن که به فرم نیترات می باشد ۲/۶ میلی گرم بر کیلوگرم است. این مقدار نسبت به حد مطلوب که ۱۰ میلی گرم بر کیلو گرم می باشد بسیار کم است و نشان دهنده کمبود این عنصر در خاک است. میزان فسفر قابل جذب در این خاک ۵/۸ میلی گرم بر کیلوگرم است. حد مطلوب این عنصر نیز باید بین ۱۰ تا ۱۵ میلی گرم بر کیلو گرم باشد. لذا میزان فسفر نیز با کمبود مواجه است. جدول(۳-۱)خصوصیات نمونه خاک مزرعه تحقیقاتی دانشگاه آزاد اسلامی اراک
مشخصات نمونه |
عمق |
هدایت الکتریکی |
اسیدیته |
درصد اشباع |
فسفر قابل جذب |
نیترات |
مواد خنثی شونده |
کربن آلی |
رس |
لای |
شن |
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
New Catholic Encyclopedia, Second Edition. Thomson Gale, 2003. Oberman, H., The Dawn of the Reforamtion, Essays in late Medieval and Early Reformation Thought. Edinburgh: T& TClark, 1986. Oberman, H., The Roots of Antisemitism in the Age of Redaissance and Reformation, trans. James I. Proter. Philadelphia: Fortress Press, 1984. Parker, T. H. L., john Calvin: An Introduction to His Thought. Uk: Continuum, 1995. Pelikan, Jaroslav, Reformation of Church and Dogma (۱۳۰۰-۱۷۰۰). USA: Chicago, 1984. Pettergree, Andrew (ed.), The Reformation: Critical Concepts in Historical Studies. London:Routledge, 2004. Reforming the prophet: the quest for the Islamic Reformation. Clement, W. R., ritanism. New York, Cambridge Universiy, 2008. Rippin, Androw (ed.), Worrld Islalm. Roberson, B.A., (ed.), Shaping the Current Islamic Reformation. London: Taylor & Francis e-Libraray, 2006. Rummel, Erika, Confessionalization of Humanism in Reformation Germany. New York: Oxford University Press, 2000. Southern, Richrad,Western Vioews of Islam in the Missle Ages. London: Harvard University Press, 1962. Heim, Karl, The Nature of Protestantism, trans. By Hohn Schmidt. Philadelphia: Fortress, 1963. Dillenberger, John, Protestant Christianity. Prentice Hall, 1998. The Impact of the European Reformation: princes, clergy and people. zayd, Nasr, Reformation of Islamic Thought: A Critical Historiacal Analysis.Amsterdam University Press, 2006. Forell, George, W., the Protestan Faith.USA: Prentice-Hall, 1960. Spielvogel, Jachson J. Wstern Civilization. New York, West Publishing Company, 1994. Mckay, John P., Western Society. Boston/New York: Mcmillan Press LTD, 2010. Michael, Robert, A History of Catholic Antisemitism: The Dark Side of the Church. New York: Palgrave, 2008. The analysis of Modern Islamic Reformation and European Reformation Two significant and eventful periods in Islamic world and 16th century Christian Western Europe in– both coincidentally lasted for one hundred and fifty years - has been surveied in this dissertation. It has mainly been important to investigate the influence of theological principals over the movements in this era; and also the impression they leave with social, philosophical and intellectual atmosphere and vice versa .In other words, I was to explore the kind of intellectual foundation is counted for starting point of political developments in west; and whether religious developments were textual or extra textual, or there was another assumption that some changes out of religion paved the way for the changes in religious thought (as Carl Barth believed); this development by itself was the preliminary step for other changes in philosophical and intellectual areas. Considering the similarities and characteristics of different religious reformative movements in contemporary Islamic world, it has been emphasized that in Islamic World, reformative movements had mainly social and political basis, and theoretical basis, especially philosophical and theoretical ones, were less involved. Whereas reformative movements in Europe in above mentioned period had theological origins and developed within strong intellectual streams which both enriched it and, having negative and affirmative elements, supported intellectual and philosophical movements. Protestant Reformation was not a movement without any background and innovative, but happened after a series of circles that transformed the western society in different fields of thought and philosophy, and it is likely that religious reformation movement has affected this trend. But Islamic reformative movements come across several deficiencies and inadequacies including poverty of thought and philosophical reflection, and the demise of lasting traditions of thought, lack of change and considering it unnecessary in religious intellectual circles. Therefore it is wrong to assume that philosophical and intellectual developments in Europe had merely protestant origins; and that Islamic Protestantism, though no doubt about its necessity and fruitfulness, is likely to happen in Islamic world without considering its preparatory steps and consequences. Key words: Islam & Christianity, Reformation, theology and Kalam.16th Centurey Europe, Modern Islam.
-
- داوری، درباره غرب، فصل اول و دوم. ↑
-
-
- مغولها غیر از کشتار مردم و نیروهای جوان کاری، بسیاری را نیز که کاردان بودند به مناطق خود گسیل کردند و عدهای دیگر را نیز در قشونکشیهای خود به کار گرفتند و بسیاری موارد، از سپر انسانی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کردند. به نظر عدهای از محققان، حمله مغول یکی از عواملی بود که موجب شد برتری علمی و فرهنگی شرق به غرب انتقال یابد. گفته میشود که اگر جهان اسلام سپر بلای مغولها نشده بود، سپاهیان آنان به مرزهای ایتالیا و آلمان رسیده بودند، و شاید هرگز رنسانس اتفاق نمیافتاد و کییف و فلورانس نیز به سرنوشت مسکو و بغداد گرفتار میشد (زیباکلام، ما چگونه ما شدیم؟ ص ۱۸۷). ↑

-
- . اسلام از ابتدا نزد اروپائیان به مثابه یک مشکل و تهدید نگریسته میشد و این نگرش همیشه بر روابط و تصمیمگیریهای دو طرف به طور محسوس و نامحسوس سایهافکن بوده است. در قرن شانزدهم نیز اسلام در لباس ترکهای عثمانی و نه اعراب سابق، مشکل بزرگی برای اروپا به حساب میآمد، به گونهای که به گفته برنارد لوس (Bernard Lohse, p. 4): «تاریخ لوتر و نهضت اصلاح دینی باید در این سیاق و بستر عامتر بررسی شود» (۳۱ّFrancisco, Martin Luther and Islam, p. ). لوتر سه دهه بعد از فتح قسطنطنیه به دست سپاهیان عثمانی در سال ۱۴۵۳ دیده به جهان گشود. هجوم همه جانبه و بیامان ترکان عثمانی، کاتولیکها را متقاعد کرده بود که باید جنگ صلیبی دیگری به قصد فتح قسطنطنیه و سرزمین مقدس در فلسطین به راه انداخت. اومانیستها و پروتستانهای اولیه علاوه بر پذیرش موضوع جنگ دفاعی، به مطالعه عثمانیها و دینشان پرداختند و حتی عدهای خوشبینانه موضوع فعالیتهای میسیونری در میان آنان را به پیش کشیدند (Ibid, p. 32). همین ترس و وحشت عمیق از اسلام، از پذیرش اهمیت شایان تبادلات غنی فرهنگی و علمی میان جهان اسلام و مسیحیت مانع شد. تنها به وسیله تأثیر اسلام بود که غرب مسیحی امکان آشنایی با بخش عظیمی از میراث فرهنگی یونان باستان را یافت که مدتها به شکلی ناشناخته در صومعهها بدون استفاده مانده بود و بر آن رنگ شرک و کفر زده بودند. افزون بر این، اعراب اروپا را به استفاده از کاغذ آشنا کردند که تأثیرش بر جنبش رنسانس و اصلاحات زیاد بود. ↑
-
- ساراسن (Saracen) در فرهنگ اروپایی به معنای اعراب بادیهنشین است. در دایرهالمعارف فارسی ص ۱۲۲۰ آمده است: «نامی که یونانیان و رومیان متأخر به مردم چادرنشین بیابان سوریه و عربستان که مزاحم مرزهای امپراتوری روم در جانب سوریه بودند، اطلاق میکردند و سپس به عربها و توسعاً – خاصه در موارد مربوط به جنگهای صلیبی – به مسلمانان به طور کلی اطلاق میشد (اصطلاح غالب در مورد مسلمانان اسپانیا و پرتغال مورها بود.)…عاقبت اعراب شمالی و عربهای بینالنهرین و مرزهای ایران تحت این عنوان درآمدند. پس از تأسیس دولت اسلامی، بیزانسها همه اتباع مسلمان تابع خلفا را ساراسن خواندند و این تسمیه تا اواخر قرون وسطی و حتی پس از سقوط خلافت بغداد هم معمول بود و به وسیله بیزانسیها از طریق جنگهای صلیبی وارد اروپای غربی گردید و در مورد همه عربها و محصولات ممالک شرقی رواج یافت.» ↑
-
- در این خصوص مقاله تحقیقی زیر قابل اهمیت است:
Talat, Asad, “Euroe against Islam: Islam in Europe” in Addrow Rippin (ed.), World Islam, pp. 15-28, Quoted in The Muslim World ۸۷ (۲) (۱۹۹۷): ۱۸۳-۹۵٫ ↑
-
- جالب این که ابتدا این پدیده ها با دشمنی و خصومت سخت مواجه شد و رفتهرفته از دامنۀ مخالفتها کاسته شد تا جایی که استفاده از آن واجب و لازم دانسته شد. ↑
-
- nations ↑
-
- فرانسیس فوکویاما در کتاب پایان تاریخ؟ با بهره گرفتن از نظریه هگل، معتقد بود که فرو ریختن دیوار برلین به طور اجتنابناپذیری به پیروزی جهانی لیبرال دموکراسی و مصرف گرایی سرمایه داری میانجامد؛ اما چند سال بعد و به دنبال حوادث خونین در بالکان بوسنی و هرزگوین و بروز اختلافات میان صربها و مسلمانان، ساموئل هانتینگتون با نظریه مذکور مخالفت کرد و از نبرد تمدنها خبر داد (نگاه کنید به:Mojeeb R. Khan, “The Western Worlds: ‘End of History’, or the ‘Clash of Civilizations?’” in Qureshi, E. (ed.), The News Crusades; constructing the Muslim Enemy. New York: Columbia University: 2003. P. 170). هانتینگتون برای اولین بار در سال ۱۹۹۳ در مقالهای در مجله معتبر فارن افیرز زیر عنوان «برخورد تمدنها» به طرح این موضوع پرداخت. واکنشها به این مقاله از دهه ۱۹۴۰ تا آن زمان بیسابقه بود. این مقاله نگرانیهای زیادی بابت پیامدهای احتمالی آن، در میان هواداران صلح در جهان ایجاد کرد: «استدلال من درباره اینکه مهمترین و خطرناکترین بعد سیاست جهانی که در حال شکلگیری است، برخورد میان گروههایی از تمدنهای گوناگون خواهد بود، برخی افراد را تحت تأثیر قرار داده بود، توجه گروهی را به موضوع جلب کرده بود، عدهای را ترسانده یا عصبانی کرده بود و باعث حیرت جمعی دیگر شده بود (هانتینگتون، برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، ص ۲۲). وی در تحلیلی از جهان پس از جنگ سرد، معتقد است که اگر در گذشته نزدیک، چالشها ویژگی ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی داشت، در دوره پس از جنگ سرد، چالشهای دیگری در سطح بینالمللی بین تمدنها و فرهنگها رخ خواهد داد که یک سر این مناقشه تمدن غربی است و یک سر دیگر تمدن اسلامی و تمدن کنفوسیوسی و پنج تمدن دیگر و این برخورد اجتنابناپذیر است. (هانتینگتون، مقاله اصلی «برخورد تمدنها»، ص ۲۵). این دیدگاه مخالفان سرسختی در جهان اسلام داشته که از جمله آنها ادوارد سعید، نویسنده کتاب شرقشناسی، است که نظریه وی را چالش نادانیها دانسته است. ↑
-
- یاسپرس، آغاز و انجام تاریخ، فصول ششم و هفتم، صص ۳۱- ۱۰۲ و داوری اردکانی، درباره غرب، ص ۱۲ ↑
-
- در سراسر این نوشته، مراد ما از شرق و جهان اسلام یکی است، مگر مواردی خاص که شرق معنای عامتری دارد و تمدنهای هندی، چینی، ژاپنی و غیر را شامل میشود که در این موارد توضیحات و قرائن لازم وجود دارد. مراد ما نیز از غرب، غرب مسیحی است که عمدتاً شامل کشورهای اروپایی و نیز در دوره جدید، امریکاست. به بیان دیگر، دو طرف بحث و بررسی در این رساله یکی تمدن اسلامی و دیگری تمدن مسیحی غربی است که امروزه ادعای مهتری دارد. ↑
-
- رک به داوری اردکانی، «ویژگیهای روحی و معنوی غرب»، درباره غرب، ص ۳ ↑
-
- جرج سارتن میگوید: «…مسلم است که آفتاب تمدن از مشرق طلوع کرده است. ضربالمثل “از خاور روشنایی برخاست و از باختر قانون"، بسیار پرمغز و با معناست. بگذار بیپرده بگویم که هدف من در اینجا نشان دادن کمک بزرگی است که مردم مشرقزمین به تمدن ما کردهاند. حتی اگر علم را کانون و مرکز این تمدن بدانیم. ما عادت کردهایم که تمدن خود را غربی بدانیم و آداب و رسوم غربیان را به رخ شرقیان بکشیم. این که گفته میشود خاور، خاور است و باختر باختر، و این دو هیچ گاه به هم نخواهند رسید، تصوری است نادرست. شرق و غرب را غالباً روبروی هم قرار میدهند و حال آن که اختلاف اصولی میان آنها نیست و عاقلانهتر است که گفته شود خاور و باختر نماینده دو قیافه و شاید دو خوی مختلف یک فرد انسانی هستند» (سارتن، سرگذشت علم، ص ۱۸۱ با تلخیص). ↑
-
- . توجه به این نکته شایسته است که شرق به دو معنای متفاوت در سیاقهای مختلف به کار میرود. در حوزه ادیان و اصطلاحشناسی آن، هنگامی که صحبت از شرق و غرب میشود مراد شرق و غرب آسیاست و لذا ادیان شرق شامل هندوئیسم وبودیسم و امثال آن میشود ولی ادیان ابراهیمی که همگی در غرب آسیا ظهور یافتند، ادیان غربی به حساب میآیند اما اصطلاح شرق و غرب امروزه در دانش جغرافیا مفهوم متفاوتی دارد که همگان آگاهند و در این صورت، همه ادیان مذکور در شرق نشو و نما یافتند. ↑
-
- . دکتر زریاب خویی معتقد است که اشخاصی مثل تقیزاده و آخوندزاده را باید در محیط زندگی خودشان قضاوت کرد: بدون در نظر گرفتن محیط دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و فتحعلیشاه نمیتوانید درباره آخوندزاده قضاوت کنید و به یک قلم بگویید که کافر و بیدین مطلق بود و به کلی غربزده بود. از نظر ما، میگوییم که آخوندزاده میخواست خط را تغییر دهد و همه چیز را تغییر بدهد و اسلام را از بین ببرد. وقتی محیط تا اندازهای عوض شد، همین آقای تقیزاده که در آن بحران مشروطیت میگفت باید روحاً و جسماً فرنگی شد، بعد عوض شد و استغفار کرد. منتهی الان در جراید آن استغفار را نمیگویند. وی بعداً در سخنرانیش در تهران گفت که واقعاً اشتباه کرده است. آن تندرویها و افراطها که به نظر ما بیمعنا میآید، محصول آن دوره بود (رک گفتگو با عباس زریاب خویی، ص ۶۵). ↑
-
- Barth, The Theology of John Calvin, p. 63-68 ↑
-
- . در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود و نور در تاریکی میدرخشید و تاریکی آن را درنیافت (انجیل یوحنا). ↑
-
- ابنمنظور، لسان العرب و فیروزآبادی، القاموس المحیط. ↑
-
- شبستری، هرمنوتیک، کتاب و سنت، ص ۱۷۹-۱۸۲٫ ↑
-
- خدیوجم، دانشنامه ایران و اسلام، ص ۱۳۹۱ و کیمیای سعادت، مقدمه ↑
-
- آشوری، ما و مدرنیت، ص ۷۰ ↑
- Orintalism ↑
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|