«نخست چند امر را در جامعی جمع کنند(تشبیه تسویه) سپیس آنها را تقسیم کنند، یعنی آن لفّ را نشر کنند». (شمیسا، ۱۳۶۸: ۱۰۷).
«آن است که اول چند چیز را در یک صفت جمع، و بعد آنها را به طور ترتیب یا مشوش تقسیم کنند». (هادی، ۱۳۷۱: ۱۳۲).
خاقانی در بیت زیر از صنعت جمع با تقسیم استفاده کرده است:

 

    • ای لب و زلفین تو مهره و افعی بهم افعی تو دام دیو، مهره ی تو مُهر جم

 

(خاقانی، ۱۳۸۲ : ۲۶۰)
در ابیات زیر صنعت جمع با تقسیم مشاهده می شود:

 

    • دو چیز طرفه یابد زو عدو در گردش و کوشش

 

کزو خالی نبینندش چو لفظ مقطع از مبدأ
به سر در، خنجر برّان، چو جهل اندر سر نادان
به دل در، ناوک پَران، چو دانش در دل دانا
(ازرقی، ۱۳۳۶: ۲)

 

    • مرکبست ز بلغار و هند، ز آنکه همی سرش ز هند پدید آید و تن از بلغار

 

(همان: ۳۱)

 

    • بر نوبهار انجمنی بین ز عاشقان یک قوم گرد سبزه و یک قوم در چمن

 

(همان: ۵۹)

 

    • هرگز دو چیز جفت نگردند با دو چیز با دشمنانت شادی و با دوستان حزن

 

(همان: ۶۳)
ابیاتی در رابطه با این صنعت در دیوان ازرقی وجود دارد که شماره های این ابیات در ذیل آمده است:
۸۰۷-۱۱۱۵-۱۳۲۹-۱۶۳۴-۱۸۶۰-۱۸۹۱-۱۹۶۹-۲۰۸۵-۲۱۸۱-۲۴۲۷
۵-۲- استعـاره:
استعاره، تشبیهی است که یکی از دو طرفِ آن ذکر نشود. به عبارت دیگر، استعمال واژه ای در معنی مجازی آن است به واسطه ی همانندی و مشابهتی که با معنی حقیقی دارد. در کتب قدیمی تعریف های بسیاری از استعاره شده است، قدیمی ترین موردی که نشانی از استعاره به مفهوم رایج آن دارد، تعبیری است که جاحظ در البیان و التبیین آورده و می گوید استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلییش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد و پس از او عبدالله بن معتز، در بخش اولِ کتاب خود، البدیع، استعاره را جانشین کردن کلمه ای برای چیزی که پیش از این بدان شناخته نشده باشد می خواند.(شفیعی کدکنی، ۱۳۷۵: ۱۱۰-۱۰۹). ابن اثیر می گوید: استعاره انتقال دادن معنایی است از لفظی به لفظی دیگر به مناسبت مشارکتی که دارند و البته بر این تعریف ایراد می گیرد که شامل تشبیه هم می شود. ابوهلال می گوید: نقل عبارت از مورد استعمال لغوی آن و اراده کردن آن طرف دیگری به ادعای این که مشبّه در جنس مشبّهٌ به داخل است.(همان: ۱۱۰). عبدالقاهر جرجانی در اسرار البلاغه می گوید: «در استعاره مثل این است که نام و عنوان اصلی را از شیء جدا کرده ایم و به دور انداخته ایم و مثل این است که دیگر اسمی ندارد و نام دوم را شامل آن قرار داده ایم و تشبیه که قصد اصلی ما بوده، در دل نهان مانده و در خاطر پنهان شده، ولی در ظاهر چنان است که گویی همان چیزی است که در زبان این نام بر او نهاده شده است.»(جرجانی، ۱۳۶۱: ۲۸).
پایان نامه - مقاله - پروژه
در جواب اینکه چگونه تشخیص دهیم که واژه ای استعاره و یا مجاز مرسل است و حقیقت نیست، باید گفت که همیشه به همراه مجاز و استعاره قرینه یا نشانه ای هست که ذهن انسان را از معنی حقیقی منصرف می کند و به سمت معنی مجازی سوق می دهد. این قرینه یا نشانه، قرینه ی صارفه نام دارد.
۵-۲-۱- انواع استعاره:
۵-۲-۱-۱- استعاره ی مصرّحه(تحقیقیه)
«استعاره ای است که بنیاد آن در سخن،بر مستعارٌ منه یا مانسته است. ذکر مانسته و اراده ی ماننده است». (کزازی، ۳۱۶۸: ۹۹)
«استعاره ی مصرّحه به کار بردنِ واژه ای به جای واژه ای دیگر به علاقه ی مشابهت(به شرط وجود قرینه) است. یا تشبیهی است که از آن فقط مشبّهٌ به باقی مانده است».(شمیسا، ۱۳۶۸: ۵۹).
«استعاره مصرّحه که آن را تحقیقیه ومُحققه نیز، گویند آن است که فقط مشبه به در لفظ آمده و منظور گوینده مشبه باشد». (همایی، ۱۳۷۷: ۲۵۰)
حافظ آورده است :

 

    • باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور من از که کمتر است

 

در مصرع دوم هم شمشاد استعاره از معشوق است: یعنی معشوق (مشبه) در شادابی و زیبایی و تناسب (وجه شبه)، همانند (ادات تشبیه) ، شمشاد (مشبهٌ به) است.
در این جا باغ استعاره مصرّحه از خانه است: خانه ی من به خاطر وجود نازنینی در آن هست مثل باغ با صفا و آرام بخشی است.
باز حافظ آورده است :

 

    • در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است

 

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
بازار استعاره ی مصرّحه است که در اصل این چنین است دنیا مانند بازار است.
دنیا (مشبه) مانند (ادات تشبیه ) بازار (مشبهٌ به) هرکسی در پی سود است (وجه شبه)
لفظ مصرّحه (آشکار) به سبب این است که از طریق مشبهٌ به به آسانی می توان به وجه شبه و مشبه دست یافت.
زمرد صحرا در بیت زیر استعاره ی مصرّحه می باشد زیرا به علاقه ی مشابهت به جای سبزه ی طبیعت به کار رفته است:

 

    • بهاری ابر سیه فام تند و پیچنده به مار افعی ماند دهان پر آتش و آب

 

اگر زمرد صحرا، نه نور داد به او زِ دیده ابر چرا بر زمین فشاند مُذاب؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...