دانلود مطالب پژوهشی با موضوع بررسی تاثیر الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ... |
![]() |
بهاینسودهامیشوند،بهلحاظ اقتصادی برسایر الگوهااولویتخواهند داشت.(ریچاردسون، ۱۳۷۸: ۳۴۹)
سیاست استراتژیک تجاری بطور بالقوه هم میتواندمصداق چنین الگوهای تجاری باشد وهم می تواند برای دستیابی انحصاری یک کشور به منافع تجاری حاصل از اجرای الگوی مورد نظر، مانع از تحصیل منافع مزبور به وسیله دیگر کشورها شود. حالت اول معرف یک سیاست تجاری تهاجمی است، ولی سیاست تجاری دوم خصلت دفاعی دارد. بنابراین میتوان از سیاست استراتژیک تجاری، به مثابه ابزاری سودآور در شرایط رقابت ناقص یاد کرد. سیاستهای تهاجمی موجب جریان یافتن سودهای تجارت جهانی به سوی “ما” میشوند، ولی سیاستهای دفاعی مانع از دست اندازی کشورهای خارجی به سودهای “ما” میگردند. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۲۶)
قبول رابطه متقابل واستراتژیک میان بنگاههای کشورهای مختلف طبیعتا به ملاحظه نحوه تعامل استراتژیک میان دولتها خواهد انجامید. دراین صورت،صرفنظر ازاینکه بازار محصولات کشورهای مختلف در وضعیت رقابت کامل یا ناقص باشند، میتوان از سیاستهای تجاری خود برای تغییر اثرسیاستهای تجاری دیگرکشورها به نفع کشورخود استفاده کرد. دراین راستابرخی از مجربان و یا خبرگان داخلی به نوعی سیاستهای توسعه صادراتی متکی بر مزیتهای داخلی به سبک (درون زا یا برون گرا) اعتقاد دارند که(دیپلماسی تجاری)یکی از ابزارهای مهم این طرز تلقی را تشکیل میدهد. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۲۶)
این نوع دیپلماسی اساسا با ایجاد همبستگی بین فضای تعامل بر مبنای مولفههای اقتصادی- تجاری و سیاسی-دیپلماتیک بر ایجاد ارتباط نزدیک بین ابزارهای سیاسی (دیپلماسی) و اقتصادی (تجاری) و هدایت روابط تجاری بر اساس استانداردهای مختلف بین المللی (بهداشت، محیط زیست، اقدامات حمایتی اعم از کشاورزی و صنعتی، مقررات مربوط به فعالیتهای خدماتی مثل بانکداری، سیاست رقابتی و …) برای نیل به اهداف توسعه ملی تاکید دارد و کشورها با توجه به تواناییها و منافع اقتصادی خود از طریق دیپلماسی تجاری میکوشند تا در قالب یک استراتژی مشخص (توسعه صادرات یا…) به تعقیب اهداف مهم و عملیاتی (مانند توسعه صادرات، جذب سرمایه گذاری خارجی) با بهره گرفتن از ابزارهای خاصی (نظیرابزارهای تعرفهای وغیر تعرفهای) بپردازند.(فتحی، ۱۳۸۸: ۵ و۲۲۰)
به این صورت، شاید بتوان با انتخاب و اتخاذ برخی سیاستها یا مجموعه ای از سیاستهای فعال
(سیاستهاییکه منوط بهعکسالعمل کشورهای خارجی است)، سیاستکشورهایخارجی را درجهتیتغییردادکه نتیجه آن برایکشورمربوطه درمقایسه بااتخاذ سیاستمستقلومنفعلمطلوبتر باشد.
نظریه سیاست استراتژیک تجاری به نوعی در چارچوب نظریه بازیها نیز قابل ارائه است. نظریه بازیها بر این اساس شکل گرفته است که در دنیای واقعی هر فردی در تصمیم گیریهای خود با عکسالعمل دیگران مواجه است و پیامد موقعیتهایی که فرد در آن قرار میگیرد از سویی به تصمیمات او و از سوی دیگر به تصمیمات دیگران بستگی دارد. در اواخر دهه ۱۹۲۰ امیل بورل ریاضیدان فرانسوی مباحثی در خصوص مشابهت بازیها، جنگها و رفتارهای اقتصادی و … در اتخاذ تصمیمهای استراتژیک مطرح کرد، که مبنای شکل گیری نظریه بازیها شد. هدف این نظریه ارائه روشی برای بیان حقایقی از زندگی انسان است که بیانگر تضاد و همسویی است. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۲۷)
اصولا در هر بازی، دو نکته اصلی وجود دارد: تعداد بازیکن و تعداد استراتژی.
در یک بازی ممکن است دو بازیکن و یا n بازیکن وجود داشته باشند. البته در یک بازی دو نفره، ممکن است هر بازیکن خود شامل یک گروه باشد، نظیر بازی دو نفره بین دو کشور در مورد تعیین نرخ تعرفههای گمرکی که درآن هر بازیکن یک کشور است. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۲۷)
علاوه بر این، هر بازیکن در یک بازی تعدادی راهبرد یا سیاست دارد که می تواند هر کدام را متناسب با شرایط و اهداف خود انتخاب نماید. استراتژیها یا سیاستهای یک بازیگر ممکن است محدود باشد، مانند بازی پرتاب سکه که در آن فقط دو انتخاب وجود دارد، یا ممکن است نامحدود باشد، مانند سیاستهای تعیین نرخ تعرفههای گمرکی بین دو یا چند کشور. بازیگران ممکن است قبل از بازی با یکدیگر در مورد انتخاب استراتژی، همکاری و توافق نمایند که اصطلاحا به این نوع بازی، بازی توافقی یا همکاری و تعاون گفته می-شود. در صورت عدم همکاری، بازی از نوع غیر توافقی خوانده می شود. (سوری، ۱۳۸۶: ۳۲۰)
۲-۲-۶-۱۴ برنامه های توسعه و راهبردهای تجاری کشور پس از انقلاب اسلامی
حرکت عمیقی را که برای تغییرات اجتماعی در ایران به نام انقـلاب اسـلامی سال ۱۳۵۷ به رهبـری
زعیم عالی قدر حضرت امام (ره) اتفاق افتاد، نمی توان تنها به یک یا دو عامل نسبت داد. بسیاری از
عوامل تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ایدئولوژیک، جغرافیایی و اقتصادی (هم در سطح داخلی و هم در سطح بین المللی) در رساندن انقلاب به پیروزی سیاسی مشارکت داشته اند. اما خواستهای مردم بسیار فراتر از تغییر در قدرت سیاسی بود. اگرچه تغییر قدرت سیاسی خود از اهمیت بسیار برخوردار بود و شرط اولیه هر تغییر دیگری بود. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۹۸)
اتکا به قدرت نظامی و وابستگی فناورانه شاه، افزایش روند سیاسی در تصمیمات اقتصادی (سیاست زدگی نظام اقتصادی)، توسعه نامتعادل، تخریب سریع السیر فرهنگ سنتی و روند پر شتاب صنعتی شدن و شهرنشینی، وضعیتی را بوجود آورد که نه شاه و نه جامعه راه نجاتی از آن نداشتند. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۹۸)
برنامه های پنج ساله توسعه اقتصادی گر چه در بعضی موارد وتحت سنجشهای صرفا اقتصادی موفق بودند، عمدتا منعکس کننده قصد شاه درساخت جامعهای مشابهجوامع غربی بدون توجه بهارزشهای مذهبی و فرهنگ سنتی ایران و مبتنی بر قدرت کلاسیک نظامی بود. باید گفت که تحقق این توسعه (توسعه نامتوازن و عدم توجه به بحرانهای در حال گذار) بیش ازآنکه حامل مفهوم سعادت اقتصادی مردم باشد تبدیل به مساله مدرن شدن ایران شده بود. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۹۸)
در واقع شکاف میان نظام اجتماعی و اقتصادی رو به توسعه و نظام سیاسی توسعه نیافته آنچنان عظیم بود که با بوجود آمدن حداقل امکان حضور مردم در صحنه سیاسی، رژیم به سقوط سوق داده شد.(ازغندی، ۱۳۷۹: ۱۹۴)
از دیدگاه اقتصادی باید گفت انقلاب اسلامی، منعکس کننده شکست مدل توسعه بکار گرفته شده پیشین بود. از نظر سیاسی خودکامگی و وابستگی به بیگانه و تسلط خارجی بر مقدورات کشور بویژه در تصمیمات نظامی و اقتصادی، علیالخصوص بخش صنعت که اداره آن در فراسوی مرزها صورت میگرفت و از بعد فرهنگی- اجتماعی بیتوجهی به دین، مذهب و ملت، ترکیبی از عکسالعملهای مذهبی، فرهنگی و ملی را علیه رژیم بوجود آورد که در نهایت ناکارآمدی سیستمهای امنیتی کاذب و پرهزینه رژیم هویدا گشت بطوریکه توان کنترلی خود را از دست دادند و در نهایت منجر به سقوط پهلوی دوم و استحاله نظام پادشاهی گردید. تودههای مردم در انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ فریاد میزدند: استقلال، آزادی- جمهوری اسلامی. قسمت پایانی شعار، حساسیت مردم را نسبت به شکل حکومت بازگو میکرد و قسمت دوم آن منعکس کننده آرزوی آزادی ازطرف ملتی بود که در سرتاسر
تاریخ طولانیاش(شامل قرون ایران باستان)آزادی را تجربه نکرده بود و بالاخره اولین بخش این شعار
مهم نشان دهنده خواست درونی و آرزوی ملت برای استقلال کشور بود. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۹۹)
این شعار به خودی خود تعیین کننده یک راهبرد عمومی برای توسعه اقتصادی بود. با گذشت قریب به یکسال از پیروزی سیاسی انقلاب اسلامی، این راهبرد عمومی بعنوان یکی از مواد قانون اساسی کشور که با رای قاطع ملت ۹۸٫۲% به تصویب رسید. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۹۹)
اصل چهل وسوم قانون اساسی به ۹ ملاک مشخص به شرح زیر برای تامین استقلال اقتصادی جامعه ایران اشاره دارد: فراهم آوردن نیازهای اساسی جامعه؛ فراهم کردن زمیـنهها و فرصتهای اشتغال؛ سـازماندهی برنامه اقتصادی کشور؛ احترام بهحق انتخاب آزادانه شغل؛ منع تضییع منابع؛ استفاده از علم و فناوری؛ تربیت افرادمتخصص؛ ممانعت ازتسلط بیگانه بر اقتصاد کشور؛ تکیه بر افزایش تولیدات کشاورزی و صنعتی. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۱۹۹)
هنوز چیزی از انقلاب اسلامی نگذشته بود که جنگ تحمیلی هشت ساله تقریبا تمامی امیدهای موجود به یک توسعه اقتصادی منظم ومحکم را از بین برد. این ضربهها شامل: بلوکه شدن دارایی های خارجی، تحریم تجاری و مالی جمهوری اسلامی ایران از آن سوی مرزها، سقوط قیمت جهانی نفت، فرار سرمایه از کشور، نرخ بالای تورم، هجوم تعداد زیادی مهاجر و … بود. وضعیت جنگی مانع تنظیم یک سیاست اقتصادی- تجاری منظم گشت و مسئولان لاجرم، سیاستهای کنترلی را در مورد قیمتها، توزیع و تجارت خارجی اعمال نمودند این دخالتها، فضای عدم شفافیت اقتصادی را دامن زد و در نهایت منجر به دولتی شدن اقتصاد و تجارت، انحصار و تصدیگری دولت، از دست دادن فرصتهای اشتغال، از بین رفتن درآمدهای ملی و … شد. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲۰۰-۱۹۹)
۲-۲-۶-۱۴-۱ سیاستهای تجاری در برنامه اول توسعه اقتصادی(۱۳۷۲- ۱۳۶۸)
اهداف کلی برنامه اول توسعه جمهوری اسلامی ایران، در ده بندارائه شد. بند چهارم از اهداف مذکور
برایجاد رشد اقتصادی درجهت افزایش تولیدسرانه، اشتغال مولدوکاهش وابستگی اقتصادی باتاکید بر
خودکفایی محصولات راهبردی کشاورزی و مهار تورم، تاکید صریح دارد. این بخش از اهداف کلی، بیشترین ارتباط را با بخش تجارت خارجی کشور دارد. از اینرو مروری برخطمشیهای تجاری ارائه شدهبرای تحقق هدف فوق که دربرنامه اول آمده است،میتواندجهتگیری اقتصاد کشور را درخلال برنامه اول روشن نماید. در بخش هدفهای کیفی نیزاهدافی به شرح زیر در زمینه صادرات ارائه شد:
کمک به تقویت بنیه اقتصادی کشور؛ کمک به افزایش ارزش افزوده کالاهای صادراتی؛ کمک به بهبود
کیفیت کالاهای صادراتی؛ کمک به نوسازی صنایع کشور؛ کمک به توسعه صادرات صنعتی. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲۰۰)
در خصوص واردات نیز اهداف کیفی زیر مد نظر قرار گرفت: اصلاح ترکیب و ساختار واردات در راستای تحقق اهداف برنامه؛ تامین به موقع نیازهای وارداتی کشور در راستای اهداف برنامه؛ بهبود رابطه مبادله تجارت خارجی؛ تلاش در جهت ایجاد توازن مطلوبتر در تراز بازرگانی خارجی؛ اصلاح مقررات عمومی صادرات و واردات؛ و در نهایت بهبود روشهای کنترل و اجرا.(دژم خوی، ۱۳۸۵: ۱۰)
خط مشیها و طرق حصول به این اهداف در قانون برنامه اول توسعه کشور را میتوان به دو بخش خط مشیهای مربوط به اهداف صادراتی؛ و اهداف وارداتی، تقسیم نمود. نظر به اهمیت موضوع فقط به خط مشیهای مربوط به اهداف صادراتی به شرح زیر اکتفا میگردد:
حرکت در جهت بکارگیری عواید حاصل از صادرات نفت و دیگر کانیها در سرمایه گذاری، انتقال فناوری و ارتقای علمی و فنی کشور؛ افزایش صادرات بخشهای صنایع، معادن و کشاورزی از طریق حداکثر استفاده از ظرفیتهای موجود ؛ حذف کلیه موانع و ایجاد همه گونه تسهیلات برای صادرات کالاهای صنعتی بر اساس مزیتهای کشور از جمله: ایجاد مناطق آزاد تجاری- صنعتی جهت استقرار
صنایع تولیدکننده محصولات صادراتی وجذب سرمایه دراینصنایع؛ تجدید نظر درروش قیمت گذاری محصولات تولیدی، صادراتی و وارداتی به نحوی که از تولید و صادرات حمایت گردد. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲۰۱)
تدابیری نیز به منظور تشویق صادرات پیش بینی شد که مهمترین آنها به شرح زیر میباشد:
ایجاد امکانات و تسهیلات صادراتی، اعم از گمرکی، بانکی، دفتر استاندارد و … در استانهای مرزی؛
ایجاد صندوق ضمانت وابسته به مرکز توسعه صـادرات؛ ایجاد چهار پایانه جدید صادراتی در مـبادی
خروجیکالا(مهرآباد، جنوب تهران، بازرگان و بندرعباس)؛ اعطای تسهیلات مالی ارزان با نرخ کارمزد
پایین به تولیدکنندگان جهت تهیه، تولید و صدور کالاهای صادراتی. در این راستا همچنین مقرر شد درصد معینی از تولیدات کالاهای غیر ضروری صنعتی که ارز حاصل ازصدورآن بیش ازهزینههای ارزیمستقیم وغیرمستقیم برای تولید آنهااست،برابرضوابط برای صادرات اختصاص یابد ولو آنکه کل تولیدات درداخل دارای تقاضا و قابل مصرف باشد.(متوسلی، ۱۳۸۲: ۶۵)
۲-۲-۶-۱۴-۲ سیاستهای تجاری در برنامه دوم توسعه(۱۳۷۸- ۱۳۷۴)
در قانون برنامه دوم توسعه کشور بعنوان یکی از اهداف کیفی چنین مطرح گردیده است: تلاش در جهت کاهش وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای حاصل از نفت و توسعه بیش از پیش صادرات غیر نفتی. در راستای تحقق این هدف کلی، خط مشیهایی ارائه شده است که نشان از گرایش برنامه به راهبرد توسعه برونگرا دارد. برخی از خط مشیهای مذکور عبارتند از:
تعیین حدود و میزان فعالیتهای هر یک از بخشهای دولتی، تعاونی و خصوصی درصادرات؛ اصلاح
قانون صادرات و واردات و اتخاذ سیاستهای ارزی و تعرفهای مناسب و تشویق صادرات؛ حمایت از سرمایه گذاری در جهت افزایش ارزش افزوده صنایع تبدیلی کشاورزی، معدنی و صنعتی و حمایت از صادرکنندگان با فراهم نمودن تسهیلات و ارائه خدمات و اطلاعات مورد نیاز؛ تقویت بانک توسعه صادرات درجهت کمک به صادرکنندگان؛ اتخاذسیاستهای اعتباری ومالیاتی مناسب جهت صادرات؛ نظارت و ارزیابی مستمر بر امور صادرات غیر نفتی؛ اختصاص سهمی از تولیدات به صادرات؛استفاده از مواد اولیه مرغوب در فرایند تولید کالاهای صادراتی؛ توسعه مبادلات تهاتری غیر نفتی؛ تشکیل و تقویت اتحادیه ها و تعاونیهای صادراتی؛ استفاده موثر از مناطق آزاد تجاری برای توسعه صادرات و صادرات مجدد؛ فعال کردن دفاتر نمایندگیهای خارج از کشور و سفارت خانههای جمهوری اسلامی ایران برای صادرات؛ بازبینی شرح وظایف سازمانهای مرتبط با صادرات و حذف اقدامات موازی و کاهش بوروکراسی دست و پاگیر و جلوگیری از ایجاد انحصار در امر واردات؛ ایجاد تسهیلات لازم برای صدور ضمانت نامه های ارزیجهت شرکتهای داخلی که درمناقصههای داخلی برنده میگردند؛ ایجاد تسهیلات لازم جهت خروج موقت ماشین آلات و سایر تجهیزات و لوازمی که برای انجام پروژه های عمرانی توسط پیمانکاران داخلی در کشورهای خارجی مورد نیاز است؛ در صورت لزوم برقراری مشوقهای صادراتی؛ عودت حقوق و عوارض گمرکی صادراتی؛ تقویت صندوق ضمانت صادرات و ایجاد نظام بیمه صادراتی؛ کمک به بازاریابی برای کالاهای تولید داخلی از طریق برگزاری نمایشگاهها، بازار بورس کالاهای صادراتی؛ اعمال پشتیبانیهای سیاسی و دیپلماتیک؛ تشویق و توسعه صادرات و تمرکز امور بازرگانی در نمایندگیهای سیاسی خارج از کشور (دیپلماسی تجاری)؛ بازنگری در تشکیلات بازرگانی کشور و تشکیل شورای عالی صادرات به منظور ارائه پیشنهادهای لازم جهت هماهنگی؛ تدوین مقرراتی که بر اساس آن صادرکنندگان بتوانند کالاهای صادراتی خود را با برچسب و عنوان خود و یا علائم درخواستی خریدار صادر نموده و از خدشهدار شدن اعتبار کالاهای صادراتی جلوگیری نمایند؛ شناسایی بازارهای جدید (کالایی- مکانی) برای توسعه صادرات کنونی و تبدیل پتانسیلهای بالقوه به عملکرد در این بازارها (طبق متن قانون برنامه)؛ مبارزه با صادرات قاچاق از طریق کنترل مرزها؛ و … . (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲۰۳-۲۰۲)
۲-۲-۶-۱۴-۳ سیاستهای تجاری در برنامه سوم توسعه(۱۳۸۳- ۱۳۷۹)
برنامه سوم با نگرشی متفاوت به امر الزامات تحقق و توسعه ملی در سطوح فرابخشی و بخشی و با تاکید بر اصلاحات ساختاری و نهادی تنظیم و اجرای آن از سال ۱۳۷۹ آغاز شد. این برنامه در کلیت خود اصولا یک برنامه اصلاح ساختار در سطح اقتصاد ملی بود که مهمترین جهتگیری آن مبتنی بر: افزایش کارایی دولت، افزایش بهرهوری منابع ملی و بخش خصوصی بود. در این زمینه چهار موضوع مهم نظام اداری، شرکتهای دولتی، انحصارات و تمرکززدایی مورد توجه قرار گرفت. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲۰۳)
بااین وجود همچنان دربرنامه سوم نیزهدفها وجهتگیریهای توسعهصنعتیدرچارچوب یک راهبرد تعریف شده نبود و سیاستها تداوم برنامه دوم بود که درزیر به برخی دیگر ازاهم آنهااشاره میگردد:
رعایت حدود حمایت از صنایع داخلی؛ تشویق، تسهیل و کمک به پیدایش مشارکتهای ایرانی- خارجی بویژه بیع متقابل؛ مجاز بودن صدور کلیه کالاها و خدمات به جزء کالاهای یارانهای مستقیم، ذخایر ژنتیک و عتیقهجات؛ تسری کلیه تشویقها و امتیازات صادرات کالا به صادرات خدمات؛ بازنگری و اصلاح کلیه قوانین موجود انحصار درتولید کالا وخدمات و مقابله با انحصارات جدید؛ اصلاح مجموعه سیاستهای اقتصادی اعم از پولی، ارزی، مالی وبازرگانی داخلی و خارجی و حذف رانت خواری و … ؛ جلوگیری از تبدیل شدن انحصارات بخش عمومی به انحصارات بخش تعاونی و خصوصی در اجرای خصوصیسازی؛ اجازه تاسیس بانک توسط بخش غیر دولتی؛ و در نهایت فراهم کردن شرایط لازم برای توسعه سرمایه گذاری خارجی در این برنامه بود. در پایان این مبحث جهت مقایسه تطبیقی راهبردهای تجاری ایران در دوران گذار و برخی کشورهای منتخب به شرح جدول شماره(۲-۳) ارائه میگردد. (متوسلی، ۱۳۸۲: ۹۵)
جدول ۲-۱ مقایسه تطبیقی راهبردهای تجاری ایران و برخی کشورهای منتخب
همانطور که در جدول مربوطه ملاحظه میگردد: اغلب کشورهای در حال توسعه بویژه کشورهای نظیر کره جنوبی و برزیل با آهنگ رشدی پرشتاب، برنامه های توسعه اقتصادی خویش را در بخش بازرگانی با راهبرد جانشینی واردات (IS)[30] آغاز نمودند. اما به تدریج در فرایند عمل با تغییر جهت این راهبرد و میل به گرایش توسعه صادرات (EP)[31] توانستند با ایجاد پویایی در فعالیتهای بازرگانی خویش، به سطح رشد و پیشرفت همه جانبهای دست یابند. در میان این کشورها تنها ایران فاقد یک استراتژی برنامه ریزی شده مناسب و مدون بوده است بصورتی که بعد از پانزده سال از برنامه توسعه خویش، فاقد راهبرد مشخصی بوده و متعاقبا از سالهای ۱۳۵۱- ۱۳۴۲ متکی به راهبرد جایگزینی واردات گشته و از سال ۱۳۵۲ تا دوران انقلاب اسلامی، سیاست درهای باز اجرا میگردد و سپس تا سال ۱۳۶۷ مجددا فاقد راهبرد مدون شده و از آن به بعد نیز ترکیب نامعینی از راهبرد جانشینی واردات و راهبرد توسعه صادرات را، تعقیب نموده است. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲۰۴)
۲-۲-۶-۱۵ پیامدهای برنامه های توسعه اقتصادی در کشور
با توجه بهمرور برنامه های توسعه عنوان شده و راهبردهای تجاری برخاسته از آنها، چنین استنباط میگردد که فرایند توسعه اقتصادی درایران درسی سال گذشته، بیانگرفراز ونشیبها وشوکهای مثبت و منفی بسیاری بوده است دهههای ۱۹۶۰ و۱۹۷۰ میلادی سرآغاز افزایش درآمدهای ارزی ایران بود و افزایش ناگهانی بهای نفت در بازارهای جهانی باعث شد تا ایران بعنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت، بودجه لازم برای پیشبرد برنامه های اقتصادی خود را در اختیار داشته باشد یا با رشد و توسعه قابل توجهی روبرو شود. مهمترین پیامد این تحول، افزایش نرخ تولید ناخالص داخلی بود به گونه ای که بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷، نرخ رشد اقتصادی ایران سالانه ۱۰% گزارش شده است. از ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۷ نیز شرایط خاصی بر اقتصاد ایران حاکم شد. بعنوان نمونه درسال۱۹۸۰، بهای نفت دربازارهایجهانی به ۳۵/۳۹دلار رسید، اما رفتهرفتهسیرنزولی پیدا کرد ودرسال ۱۹۸۸بههفت دلار سقوطکرد.درهمـینسال،نرختولـیدناخالصداخلیبه۷/۸%-رسیدکهبدترینسالبهلحاظرشداقتصادی بود.
بطور کلی اقتصاد ایران ظرف پنجاه سال گذشته، به درآمدهای هنگفت ارزی حاصل از فروش نفت
خام، گاز طبیعی و فراوردههای نفتی، وابسته بوده است. این وابستگی در دهه ۱۹۸۰ میلادی و بنا به شرایط اقتصادی آن روز، بسیار زیاد بود تاجاییکه ۹۵% از کل درآمدهای ارزی کشور راتشکیل میداد. حال با گذشت سالها از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و بهبود اوضاع اقتصادی، هنوز وابستگی به نفت احساس می شود، اما درصد وابستگی به دلارهای نفتی تاحد ۸۰% کاهش یافته است. نوسانات بازار جهانی و به بیان دیگر کاهش یا افزایش ناگهانی بهای نفت در بازارهای جهانی نیز تاثیر مستقیم بر اقتصاد نفتی ایران دارد. به این ترتیب وابستگی مفرط به درآمدهای حاصل از فروش نفت و محصولات وابسته به آن، اقتصاد ایران را به شدت آسیب پذیر کرده است. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲۰۶)
بیشک خسارت ناشی از شوکهای نفتی در اقتصاد ایران، همواره محدودیتهای شدیدی برای دولت ایجاد کرد و چنان تاثیرگذار بود که در دو دهه گذشته بیسابقه است. گوناگونی ساختار صادرات کشور و توسعه هماهنگ آن با ظرفیت محصولات صادراتی می تواند به جایگزینی مناسب برای صادرات نفت تبدیل شود. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲۰۷-۲۰۶)
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 02:15:00 ب.ظ ]
|