سیب زمینی و حنا و گیاهانی که طبع سرد دارند را بر روی قسمتهای سوخته بدن می گذارند. و این امر موجب تسکین درد و حتی مانع تورم سوختگی های سطحی می شود.
۲-۶-۶- درمان سرما خوردگی
برگ درخت بید را می کوبند و در آب گرم می جوشانند و با همان آب به خود بخور می دهند.
۲-۶-۷- درمان دررفتگی استخوان
با روغن محلی حیوانی، محلی را که در رفته را به آرامی ماساژ می دهند و با مهارت و فنونی خاص آن را می کشند و یا ضربه ای ماهرانه به محل در رفتگی می زنند تا استخوان جا بیفتد، که هم اکنون استادان محلی از این شیوه درمانی زیاد استفاده می کنند.
۲-۶-۸- درمان درد پهلو و سینه
سرگین (فضولات) گاو و خر را پودر می نمودند و آنها را داغ می کردند و در درون کیسه ای می ریختند و به سینه خودمی بستند تا گرم نگه دارد و موجب کاهش درد می شود.
۲-۶-۹- درمان سر درد
رگ خاصی از درون پیشانی را پیدا می نمودند و با مهارت افرادی خاص که در این زمینه تجربه داشته اند، مقدار بسیار کمی از آن رگ را می شکافتند و بعد از آنکه چند قطره خون از آن خارج می شد آن را با پارچه ای پانسمان می نمودند و این کار به مرور زمان موجب رفع درد سر می شده است و بعضا برای رفع درد سر برگ حنا را که طبع سرد دارد می کوبند و بر سر می مالند.
پایان نامه
۲-۶-۱۰- درمان یبوست
برای روانی شکم از گیاهانی مانند چهار ماهنگ، هلیله سیاه، میوه درخت کنار و هندوانه ابوجهل«گلگلانجک» و سایر گیاهانی که مسهل هستند مصرف می کنند.
۲-۶-۱۱- درمان چشم گرفتگی نوزاد
برای رفع چشم گرفتگی نوزاد شیر مادر را در چشمان او می ریزند.
۲-۶-۱۲- درمان چشم زخم
انسانها معتقد به چشم زخم، شئ و یا کار مورد نظر را با نفس می دمند، سپس آب دهان به طرف آن می ریزند که در اصطلاح عامه «تف زدن» یا«نظر چین» میگویند.
۲-۶-۱۳- شکست و بند در طبابت عامیانه
استاد محلی بعد از اینکه استخوان محل شکسته شده را با فن و فوتی خاص و در عین ملایمت با روغن حیوانی مشت و مال می دهد. عدس را کاملا پودر می نمایند و با تخم مرغ قاطی می کند و آنقدر هم می زند که به حالت خمیر مایه ای چسپناک در بیاید و این خمیر مایه را به قسمت شکسته شده استخوان می چسباند و بعد از آن چوب های صاف درخت خرما را به صورت منظم دور تا دور محل شکسته شده قرار می دهند و بعد از جوش خوردن محل شکسته شده، آنها را باز می کنند. که در طبابت عملی و امروزی محل شکسته شده را اصطلاحا (گچ گیری) می کنند.
۲-۶-۱۴- آئین داغ و پوست
«آخرین چاره داغ است»این ضرب المثل رایج است و نیمه آیینی در هرمزگان و به ویژه در مناطق سندرک و بشاگرد است.
کوششی است در جهت درمان افرادی که بر اثر سقوط از بلندی دچار گرفتگی شدید عضلانی شده یا به خاطر سرما خوردگی و سرما زدگی به رخوت و سستی و بی رمقی مبتلا می شوند. بیمار زمانی از روش طب سنتی استفاده می کند که از مراجعه به پزشک و استفاده از داروها نتیجه نگرفته باشد. پس به توصیه بزرگان قوم و پیران با تجربه مراسم داغ و پوست برگزار می شود.در اجرای این مراسم به سعد و نحس روز و ساعت توجه ویژه می شود. پیش ملای محل رفته ساعت خوش می کنند و با توجه به اینکه زمان اجرای مراسم شب است سعی می کنند شب های زوج را انتخاب نمایند به جز شب شنبه که آن را بدشگون می دانند. برای درمان بیماری بزی سالم و فربه و درشت اندام را بر می گزینند و به گونه ای که پوست آن متناسب با تن بیمار باشد. رنگ موی بز باید سیاه یک دست بوده و بر پوست آن هیچ نشانه زخم و بریدگی نباشد.برای بیمار مرد از پوست بز ماده و نزار (نازا) و برای بیمار زن از پوست بز نر استفاده می شود.بز را سه روز قبل از انجام مراسم آب و گیاهانی کافی می دهند و به اصطلاح«پاک خوار» می کنند.این باور در میان اقدام دیگر نیز سابقه دارد.در شب مراسم،استاد (دلاک) یا دایه (ماما) و در صورت نبودن آن ها مرد یا زن با با تجربه ای وسایل کار آماده می کند. از میخ بلندی با دسته چوبی یا نوک انبری برای داغ کردن استفاده می شود،مقداری داروی گیاهی مثل قرص کمر،زنجبیل، هل ، اویشن، مورد ، زدر چوبه و پوست خشک شده درخت کرت را فراهم کرده ،؛ می کوبند و به صورت پودر در می آورند صاحب مجلس برای شب موعود بستگان و آشنایان و همسایگان را دعوت می کند و سعی می شود در میان دعوت شنوندگان پیرمردان و پیرزنان خوش مشرب باشند تا به مجلس شور و گرمی بخشد.قبل از انجام مراسم بیمار را به حمام می برند و او را آماده اجرای مراسم می کنند سپس بز را با آدابی خاص همراه با صلوات حاضران ذبح می کنند.
پیش از ذبح بر پیشانی بز خاک سرد سرخ (گلک) می مالند و سپس هفت گام به سوی قبله می برند بعد به آن آب داده و ذبح می کنند. بیمار انگشت شصت پا را در خون می زند و اندکی از خون را به پیشانی بیمار هم می کشند.آن گاه پوست بز را می کنند به گونه ای که هیچ آسیبی نبیند، همانگونه که برای ساختن مشک پوست را می کنند. سپس داروهای آماده شده را درون پوست ریخته و آن را آغشته به دارو می کنند.در اتاق بیمار آتشی از چوب درخت کهور، کرت می افروزند تا هم اتاق گرم شود و هم ابزار دفاع فراهم گردد.استاد بیمار را به پشت سر خوابانده چند نقطه از بدن او را که کوفتگی شدید دارد و بیشتر نزدیک شانه ها و اطراف مهره های کمر است با میخ سرخ شده در آتش داغ می کند، عمل داغ کردن را نقطه داغ و درد می نامند آن گاه پوست را گرم بر تن بیمار می پوشانند و برای اینکه پوست راحت به تن برود در قسمت گردن آن را کمی چاک می دهند.بیمار را در بستر زیر چند پتو جل پوش می کنند تا گرما و حرارت عضلات و استخوان ها را فرا گیرد و بدن به عرق بنشیند و باور دارند هرچه این حرارت بیشتر باشد در شفای بیمار بیشتر تاثیر دارد. گاه نیز برای نتیجه گیری بهتر بیمار را در چاله ای که از قبل در آن آتش افروخته و گرم کرده اند می خوابانند اهالی مجلس با فرستادن صلوات و دعا و آرزوی سلامتی بیمار سعی می کنند او را دلداری دهند و نگذارند بخوابد. پس اینکه بیمار هفت تکه گوشت کباب شده از بز را که از قسمت های مختلف لاشه جدا کرده شده بخورد، می تواند بخوابد، اما اطرافیان تا صبح بیدار می مانند و همه گوشتها را در همان مجلس می خورند.هیچ کس حق ندارد تکه ای از گوشت یا استخوان را از مجلس خارج کند زیرا بر این باورند که هیچ یک از اعضای بز نباید به چنگ حیوانی بیفتد یا سگ و گربه به این گوشت ها و استخوان ها دندان بزنند، که در اینصورت نه تنها بیمار بهبود نمی یابد بلکه درد و مرض او نیز بیشتر می شود. اهل مجلس برای اینکه تا صبح بیدار بمانند و همه گوشتها نیز همان شب خورده شود با گفتن قصه به خواندن شروه و خنده و شوخی شب را به سحر می کشانند. در این مدت بیمار همچنان جل پوش است و حق برخاستن از بستر را ندارد غیر از مدعوین هر کس که بخواهد به مجلس بیاید آزاد است اما باید نجس و جنب نباشد.همچنین سرپرستان بیمار دقت می کنند افراد شور چشم دعوت نشوند و نیز سعی می کنند تکه ای گوشت بز چه خام و چه پخته سرقت نرود، زیرا می پندارند آدمهای حسود و کینه توز به سبب دشمنی گوشت را جلوی سگها می اندازند تا بیمار شفا نیابد.هنگام سحر استاد که مراقب بیمار است و معتقد است تن او هفت عرق کرده به آرامی پوست را از تن او در آورده و بیمار را مدتی کوتاه همچنان جل پوش نگاه می دارد تا پوست و عضلات عرق کرده در معرض هوا قرار نگیرد و کم کم با هوای اتاق مانوس شود.
با کم کردن پتو بیمار به اصطلاح سبک می شود. و او را به حمام می برند و با آب گرم می شویند و بر او لباس می پوشند و با پاشیدن گلاب او را خوشبو می سازند.اگر بیمار جوان باشد بر چشم هایش سرمه می کشند و تا سه روز او را از چشم نامحرمان دور می کنند. در این مدت همچنان او را گرم نگه می دارند و به او غذای گرم می دهند.پوستی را که از تن بیمار بیرون آورده شده همراه با کله، پاچه با استخوانها در گودال عمیق، دور از چشم دیگران پنهانی به خاک می سپارند تا هیچ حیوانی نتواند بخورد. در بعضی مناطق پوست را بر درختی میان خارها پنهان کرده و تنها استخوانها را دفن می کنند.با دفن پوست و استخوان بز مراسم پایان می گیرد و همه امیدوار به بهبودی بیمار می شوند.آنچه این مراسم را به گونه ای آیینی می نمایند باورهای نهفته در آن است.نخست انتخاب حیوان قربانی است. بز حیوانی است که جن و غول با آن مانوس است و گاه اجنبه و غولها به شکل بز در می آیند. اعراب بادیه نشین قبل از اسلام بر اساس این باورها شعرها و داستان ها گفته اند.در مروج الذهب آمده است: پاهای غول به شکل پای بز است. وقتی غول در بیابان ها معترض ایشان می شد شعری می خواند که مضون آن این است:
«ای پای بز هرچه خواهی بانگ بزن که ما زمین همواره و راه را رها نخواهیم کرد.»
و در جای دیگر می نویسند:
«من با یک غول در بیابان گیر کردم که وقتی شب در آمد صدا می کرد.»
یکی از شعرا در وصف آن می گوید:
«شم بز باساق پای چاق و مژه ای که به خلاف مژه انسان دراز است.»
بز ذر افسانه ها و باورهای مردم جهان هم شریر توصیف شده و هم مقدس است. در هند بز نر به عنوان نماد آتش میل جنسی و آتش قربانی است که از آن زندگی زاده می شود، زندگی جدید و مقدس. پس انتخاب بز برای درمان بیمار بی دلیل نمی تواند باشد. زیرا قادر است بیماریها را از تن بیمار گرفته با خود در زمین دفن کند و زندگی تازه ای به بیمار می بخشد.یهودیان نیز باور دارند که ارواح خبیث را می توان به درون حیوانات راند.«در مراسم تطهیر، کاهن بزرگ بین دو بز نر قرعه می ریخت. یکی را برای یهودا (فدا) و دیگری را برای عزازل(شیطان) بر می گزید. بزی که مخصوص عزازل بود با بار گناهان قوم بنی اسرائیل به بیابان رانده می شود».مورد دیگر دفن کردن پوست و استخوان بز است که این باور نیز در میان اقوام و ملل دیگر دیده می شود.بامبارهای آفریقایی استخوان را نماد مادیت زندگی و نشانه بازسازی نوع بشر می دانند. بعضی از اقوام هم معتقدند روح در استخوان ماوا دارد و اعزای که بر استخوان روا می شود به همین خاطر است. مغولان آلتایی مانند فنلاندی ها همواره اسکلت شکار را بزرگ و محترم می دارند.
در اساطیر ژرمن همین احترام به استخوان که حامل اصلی زندگی بود به جای آورده می شود.
« خدا تور منزل یک روستایی میهمان بود، روستایی بزهایش را برای او ذبح می کند و می جوشاند اما قبل از غذا به پسرانش دستور می دهد که استخوان ها را در پوست حیوان قرار دهند و آن را نزدیک اجاق بگذارند. صبح روز بعد تور چکش خود را بر می دارد و پوست را تبرک می کند. بزها دوباره زنده می شوند.»
با توجه به نمونه های یاد شده می توان پذیرفت که انتخاب بز برای مراسم داغ و پوست ریشه در باورهایی دارد که با باورهای ملل دیگر مرتبط است. و نیز محافظت از استخوان و پوست آن نیز در محدوده همین باورها قرار می گیرد و این مراسم را آیینی می سازد.این سنت دیر پای با تغییرات جزئی و با کیفیت های گوناگون در فرهنگ و آداب و سنن مردم منطقه سندرک جریان دارد(موجاوا ،۱۳۹۰،۲۹-۲۸).
۲-۷- آداب و رسوم تولد و پس از آن
برای جلوگیری از آل زدگی و جن زدگی داسی را در زیر سر زائو قرار می دهند و چند مدتی بعد از زایمان آن را به منزله پاسبان و مانع از نفوذ أجنه همراه خود می برند.
غذای زائو بیشتر نبات داغ، دوشاب خرما، زنجبیل، کلپوره و از این قبیل می باشد.
اگر زنی به دیدار نوزاد آمد و بعد از آن دهان نوزاد قفل شد و شیر نگرفت آن زن را بر می گردانند و تکه ای از چادر آنرا پاره می کنند و با آب می شویند و آب را به نوزاد می خورانند.
در قدیم الایام ناف نوزاد را با نخی محکم می بستند، قسمت بریده شده از ناف را خشک می کردند و سپس آنرا می کوبیدند و بر چشم نوزادان می کشیدند تا به وسیله آن چشم ناپاکان در امان باشد.
پس از چهل روز از تولد نوزاد، برگ انواع درختان سبز را چیده و مدتی کوتاه در آب قرار می دهند و با آن آب نوزاد را استحمام می کنند و باقیمانده آب را بر روی سایر وسایل خانه می پاشند و در ضمن همه لباس ها و وسایل مادر و نوزاد شسته می شوند و با این کار چله را از خانه به در می کنند.
شب های اول تولد نوزاد (۷ الی ۱۰ شب) اطرافیان و نزدیکان برای شب نشینی و خوشگذرانی دور هم جمع می شوند و به بازیهای سنتی، مجلسی و قصه گویی می پردازند.
۲-۸- ختنه
در این منطقه تا چند دهه قبل هم کودکان را از ده تا دوازده سالگی ختنه می کردند به گونه ای که مراسم جشنی را بر پا می کردند، دلاک محل سر و صورت بچه ها را اصلاح می کرد لباس های گلی منگلی خاصی به آنها می پوشاندند. سپس دلاک با اسباب، تجهیزات و وسایل سنتی آنها را ختنه می کرد. و معمولا کودکان به صورت جمعی ختنه می شدند. اما از دهه هفتاد به بعد با توجه به توسعه شبکه بهداشت اکثر بوسیله افراد متخصص ختنه می شوند.
۲-۹- عیدی مرده ها { ۲۵ و ۲۶ رمضان ، شام مرده ها}
سنت پسندیده و دیر پائی است که ۲۵ و ۲۶ رمضان هر سال را ضیافت میهمانی مردگان به جای می آورند و اصطلاحا به آن«شام مرده ها» می گویند.
به این معنی که در چنین شبی گوسفندی را با نیت بر پائی میهمانی و قرائت فاتحه و قرآن به روح اموات ذبح می کنند و پس از آن به صرف گوشت قربانی شده می پردازند و تک تک اموات را در نظر می آورند و به روحشان فاتحه قرائت می کنند و از درگاه خدای کریم برایشان طلب عفو و آمرزش می نمایند.
۲-۱۰- تعبیر خواب
این مردم هر خوابی را خودشان بر اساس پیشامدهای زندگی تعبیر می کنند و تعبیر خواب کلیشه شده نیست مثلا اگر کسی خواب باغ میوه را ببیند وضع کارش خوب می شود و یا آدم خواب ببیند در باغی است که میوه ندارد و نظایر آن این است که تعبیر آن سر درازی دارد و نمی توان تعبیر آن گردآوری کرد.
هر کس خواب ببیند که مرده است و یا یکی مرده است باعث طول عمر می شود اگر مرده چیزی را از زنده بخواهد باید برای مرده فاتحه بدهند چون ممکن است کسی بمیرد، اما اگر مرده چیزی به زنده بدهد خیر و برکتی به شخص زنده خواهد رسید. اگر مرده در خواب خوشحال ببینند بهشتی است و اگر غمگین ببینند دوزخی است.
در خواب اگر کسی در جای بلندی و دارای ارتفاع ببیند بلند مرتبه می شود و اگر خود را در لباس سفید ببیند حرمتش زیاد می شود و اگر در لباس سرخ و یا سیاه خواب ببیند یا بیمار می شود یا عزادار.
اگر زن خواب ببیند که اصلاح می کند و یا موی خودش را کوتاه کرده غمی پیش می آید و درباره مرد برعکس است اگر کسی از بلندی سقوط کند خطری در کمین است. در خواب اگر کسی در آب غرق شود می میرد اگر در دریا شنا می کند و یا سوار کشتی می شود پولدار می شود. اگر سوار خر باشد خبری درباره خود و و یا شخص سوار دریافت می کند. اگر خواب ببیند خرش بار دارد خیلی خوب است. اگر کسی خواب گوشت پخته ببیند خطری او را تهدید می کند مخصوصا اگر خواب ببیند که بز دارد و یا سروکارش با بز است با کسی اختلاف پیدا می کند و یا غمی وارد می شود. دیدن آب در خواب نشانه گشایش مشکلات است.
اگر کسی خواب ببیند که درنده ای مثل میمون، گربه و سگ و جانور وحشی دیگری به او حمله ور می شوند دشمن در کمین دارد، دیدن مار دلیل داشتن نذر است که باید ادا کند و اگر مار حمله کند دشمن است.
۲-۱۱- خرافات
بیهوده گویی در اثر ترس، اضطراب و نگرانی که حاصل از عدم اطمینان به آینده باشد، خرافات تلقی می شود. در مواقع حساس که انسان در مقابل حوادث روزگار امیدی ندارد دست به انجام و منع بسیاری از امور می زند که باعث پدید آمدن خرافات می گردد.از آنجائیکه آدمی نمی توانسته است از راه علم و منطق مسائلی همچون مرگ، تولد، فقر، جنگ و سایر حوادث طبیعی را که باعث اضطراب می شدند تشخیص بدهد، دچار ترس، شکست و نگرانی می شدند از اعتقادات خرافی و پیشگویانه برای آرامش خود استفاده می کردند.مطالعه داستان ها و افسانه ها نشان می دهد که قبل از هجوم مغول مردم زندگی آرامی داشتند و بعد از آن تعادل فکری مردم به هم خورد و به دلیل رواج مسائلی مانند قتل، کشتار و نا امنی مردم به قضای آسمانی معتقد شدند و خود را بیش از گذشته اسیر سرنوشت می گرفتند. برای نجات از دست ناملایمات و آگاهی نسبت به آینده دست به پیش بینی ها و تفائلاتی از طریق های مختلف می زدند.این پیش گوئی ها باعث پر رونق شدن بازار پیشگویان شد و پیروان مذاهبی مانند اشعریان و جبریان بیشتر مجال یافتند تا در میدان بی فکری و خرافه پرستی عقاید خود را ترویج دهند زیرا آنان علوم عقلی را انکار می کردند و جهان را بر قوانین ثابت نمی دانستند. رواج این عقاید باعث شد که مردم مسائل غیر طبیعی را به سادگی بپذیرند. از دیدگاه خردگرایان زمانی که عقل خدادای به وسیله اوهام و پنداری های بیهوده به خواب رود جهل و شومی به گونه های مختلف در موضوع های متفاوت دامان انسان را می گیرد(صادقی،۱۳۸۶،۵۲).
۲-۱۱-۱- پیشگویی خرافی
سنگ به سنگ زدن باعث جنگ و درگیری در آینده می شود و آن را نحس می دانند.
ناخن پا در خانه چیدن و یا ریختن آن در خانه باعث جنگ و درگیری در بین اعضاء خانواده می شود.
ماست دادن زیاد برای مایه شیر به همسایه باعث کم شدن شیر آن حیوان می شود.
غذا در گلو گیر کردن بیانگر گرسنگی یکی از نزدیکان آن فرد است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...