علاوه برتاثیر مستقیم خودکارآمدی برعملکرد ، واسطه شدن در نقش دیگر متغیرها نیزاز جمله کارکردهای دیگر خودکارآمدی است . خودکارآمدی نقش واسطه ای در عملکرد وانتخاب تحصیلی دارد. بدین معنا که بسیاری ازاثرات خودکارآمدی به علت اثراتی است که دیگر متغیرها به طور غیر مستقیم برخودکارآمدی دارند(بندورا ، ۱۹۷۷ ).
۲-۱-۱-۱۰ تأثیرزمینه های فرهنگی واجتماعی روی باورها ی خودکارآمدی
بندورا(۱۹۸۶)مشاهده کرد که تعدادی از شرایط وجود دارد که تحت آنها باورهای خودکارآمدی نمی توانند نقش تاثیرگذار ،پیش بینی کننده یامیانجی را در کارکرد انسانی انجام دهند . برای مثال در سیستم هایی با ساختار متعصبانه دانش آموزان ممکن است دریابند که مقدار تلاش مهارت آمیزی برای نتایج طراحی شده را فراهم نیاورده اند. در چنین مواردی دانش آموزان ممکن است مهارت ضروری وخودکارآمدی بالا رابرای پیشرفت داراباشند. ولی دست به کار نشوند. به این دلیل که فاقد مشوق های ضروری هستند. همچنین در صورتیکه مدارس فاقد معلمان موثروتجهیزات ضروری ومنابع مورد نیاز برای رسیدن دانش آموزان به عملکرد مناسب تحصیلی باشند، خودکارآمدی روی عملکردتاثیر نمی گذارد. بندورا معتقداست که وقتی فشار های اجتماعی ومنابع نا مناسب در عملکرد تحصیلی مداخله کنند، خودکارآمدی ممکن ازعملکرد واقعی تجاوز کند. زیرامشکل، ندانستن آنچه باید انجام دهند نیست، بلکه مشکل اینجاست که آنها توانایی انجام آنچه را می دانند، ندارند(پاچارز،۱۹۹۷ ).
پایان نامه - مقاله - پروژه
به نظر میرسد برخی مفاهیم اساسی نیازی به تجدید نظردارند. تفاوت های مفهومی بین خودکارآمدی وخود پنداری همیشه روشن نیست .اهمیت این موضوع ازاین جهت است که ویژگی های تعریفی هریک ازاین سازه ها فهمیده شود،خود کار آمدی وخود پنداری دیدگاه های نسبتاً مختلفی به خود را نشان می دهند.خود کار آمدی عبارت است از قضاوت نسبت به توانایی برای عملکرد در یک تکلیف یا مشغول شدن در یک فعالیت است.در صورتی که خود پنداری عبارت است از توصیف شخصی از خود ادراک شده به همراه قضاوت خود ارزشی وخصوصاً بستگی به این دارد که چگونه یک فرهنگ یا ساختار اجتماعی به اسناد هایی که افراد احساسات خود ارزشی کرده اند ،ارزش می دهد(پاجارز، ۱۹۹۶)
۲-۱-۱-۱۱ نقش باورهای خود کارآمدی در انگیزش رفتار و انتخاب اهداف آگاهانه
باورهای خودکارآمدی شخصی در نظم دهی انگیزش فرد نقش مهمی ایفا می کنند (بندورا، ۱۹۹۱والترز[۴۰]، ۱۹۹۸). مطالعات متعدد نشان داده است که باورها بطورکلی باورهای خود کار آمدی بطور اخص در نظم دهی انگیزش وهدایت عمل ورفتار انسان مکانیسم کلیدی وباارزشی است(مثلا پاچاریزی، ۱۹۹۴،پینریچ،مارکس، بویل،۱۹۹۳، به نقل از حسین آبادی، ۱۳۸۰ ). بندورا (۱۹۹۱و۱۹۹۳).میان سه نوع برانگیزاننده شناختی[۴۱] وباورهای کارآمدی، ضمن تفاوت قائل شدن ارتباط برقرار کرده است. اسنادهای علی در نظریه اسناد،انتظارات پیامددر نظریه ارزش وتعیین هدفهای آگاهانه در نظریه هدف.اوبرانگیزانندهای شخصی شناختی را بصورت شکل زیر بازنمایی کرده است(بندورا ،۱۹۹۱ ).
شکل ۲-۲ :ارتباط بین برانگیزاننده های شناختی وعملکرد (بندورا،۱۹۹۱،ترجمه سیف،۱۳۸۴)
افرادی که خودشان رادرسطح بالای اثر بخش می پندارند ،شکست هایشان رابه تلاش ناکافی نسبت می دهند وبرعکس آنهایی که به توانایی خودشک دارند، کوشش های خودرا کاهش داده وبه سرعت راه حل های سطوح پایین تر را انتخاب می کنند (بندورا،۱۹۸۹،۱۹۹۳، به نقل ازعبدی نیا،۱۳۷۷)در نظریه انتظار –ارزش انگیزش به وسیله ای آنی انتظار که رفتارپیامد خاصی را ایجاد خواهد کرد واین پیامددارای ارزش می باشد نظم دهی می شود (ویگفیلد، ۱۹۹۴،۱۹۹۷، ویگفیلد و اکلز،۱۹۹۲) . همان طور افراد درباره نتایج احتمالی عملکرد شان می اندیشند ، به باورهایشان درباره آنچه که آنها می توانند انجام دهند ، نیز فکرمی کند(بندورا،۱۹۹۱ ). اهداف آگاهانه نیز با باورهای خودکارآمدی افراد ارتباط متقابل دارند . رفتار به وسیله اهداف از پیش تعیین شده برانگیخته وهدایت میشود. شواهدی وجوددارد که نشان می دهد اهداف چالش برانگیز خود کارآمدی فرد را افزایش میدهند (مثلا پنتریچ و همکاران ،۱۹۹۳، دوئک ولگیت، ۱۹۸۸ والترز، ۱۹۸۹، به نقل از حسین آبادی، ۱۳۸۰).
افرادبرای اینکه از روی عملکرد خود درباره کارآمدی خود قضاوت کنند، تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرند. سختی کار ،میزان تلاش ، شرایط مطلوب ونا مطلوب ، میزان کمک بیرونی که دریافت کرده اند ، حالات عاطفی وبدنی آنها در حین انجام کار وچگونگی موفقیت ها وشکست ها ، قضاوت درباره کارآمدی را تحت تاثیر قرار می دهند . باورهای افراددرموردلیاقت هایشان برمیزان فشارروانی[۴۲]، افسردگی[۴۳] واضطراب[۴۴] که در موقعیت های تهدیدآمیز تجربه می کنند اثرگذاراست .
کسانی که اعتقاددارندکه می توانند این فشارهای بالقوه را تحت کنترل خود درآورند الگوهای فکری نگران کننده را به ذهن راه نمی دهند ودر نتیجه مضطرب نمی شوند. برعکس کسانی که به کارآمدی خود برای کنترل بالقوه تهدیدهامعتقد نباشند، تهدیدها منجربه فشارروانی واضطراب می گردد
( بندورا،۱۹۸۹و۱۹۹۳به نقل از حمیدی پور،۱۳۷۷) .
اهداف انتخاب شده ممکن است تغییر کنند. این تغییر به کاربرد آن اهداف ومیزان موفقیت فرد در رسیدن به آنهابستگی دارد . برخی از اهداف اصلی برای مدت طولانی تری ثابت می ماند ووقتی افرادبه هدف خود می رسند، این امکان وجودداردکه هدف تازه ای برگزینندبه میزانی که آمادگی فرد برای تجدید نظردر خود واهدافش بیشتر باشد، تلاش بیشتری می کند( بندورا،۱۹۸۹و۱۹۹۳، به نقل از حمیدی پور،۱۳۷۷).
انسان ها تلاش می کنند اهدافی را انتخاب کنند که می دانند، توانایی انجام آنهارادارندواز انتخاب اهداف فراتر از حد توانایی خود اجتناب می ورزند(بندورا،۱۹۹۳).
۲-۱-۱-۱۲ تحلیل تحولی باورهای خودکارآمدی در گستره زندگی
عوامل متعددی در تحول باورهای خودکارآمدی افراددر گستره زندگی موثرند که در ادامه به طور مختصر مورد تحلیل قرار می گیرند به طور کلی می توان گفت نقش چندین عامل درتحول باورهای خودکارآمدی بسیار برجسته است که شامل خانواده، دوستان ، مدرسه، نفوذمرحله گذرنوجوانی، خودکارآمدی مرتبط با بزرگسالی وارزیابی مجددخودکارآمدی باافزایش سن می باشد .
۱- تاثیربافت خانواده برباورهای خودکارآمدی
ازابتدای نوباوگی ، والدین ویامراقبان نوباوگان تجاربی را فراهم می کنند که تاثیرمختلفی بر خودکارآمدی کودکان دارد . وقتی خانواده به کودک کمک می کند تا به طور اثربخش بامحیط برخورد کند تاثیر مثبتی بر تحول باورها ی خودکارآمدی آنها می گذارد (بندورا، ۱۹۹۷) . والدینی که تجارب در حد تسلط وفرصت های مختلفی را برای کودکانشان ترتیب می دهند ، نوجوانان وجوانان کارآمدتری دارند در مقایسه با والدینی که فرصت محدودی را تدارک می بینند . در تبیین کنش ورزی های خانواده نشان داد ه شده است که بین ابعادساختاری خانواده وتحول باورهای خودکارآمدی رابطه وجود دارد ،جایگاه خواهر وبرادر(ترتیب تولد) کامل بودن خانواده (آیا کودک با پدر یا مادر زندگی می کند یا با هردو؟)وتعدادافرادخانواده در چگونگی شکل گیری باورهای خودکارآمدی کودکان تاثیر می گذارد( فلامر[۴۵]،۱۹۹۵، به نقل از صمدی، ۱۳۸۶).
۲- تاثیردوستان وهمسالان
تاثیر دوستان در خود کار آمدی کودکان از چند طریق صورت می گیرد .یکی از راه های سرمشق گیری از کودکانی است که شبیه او هستند. مشاهده موفقیت افرادی که کودک، خود را شبیه آنها می داند، انگیزه و خودکارآمدی مشاهده کننده را بالا می برد وآنها به این باور می رسندکه می توانند عملکرد موفقیت آمیز داشته باشند .در عوض با مشاهده شکست افرادی که شبیه کودک هستند این باور را در آنها بنا می کند که آنها فاقد قابلیت و توانایی برای انجام تکالیف هستند واز تلاش وکوشش دست بر می دارند.این موضوع به ویژه در دانش آموزانی که درباره قابلیت های عملکردشان مطمئن نیستند بسیار تاثیر گذاراست. تاثیر دوستان[۴۶] همچنین ازطریق شبکه دوستان وهمسالان یا گروه های بزرگ دوستان که دانش آموزان با آنها در ارتباط اند برجسته می گردد( شانک وپاجاریس، ۲۰۰۲).
۳- نقش مدرسه
مدرسه محل صلاحیت های شناختی وکسب دانش ومهارت های ضروری حل مسئله برای مواجهه اثربخش با اجتماع بزرگ تر می باشد ، محلی است که کودکان مهارت ها وتفکرودانش خود را به بوته آزمایش می گذارند، ارزیابی می کنند وبادیگرافراد جامعه مقایسه می کنند . وقتی کودکان برمهارتهای شناخت مسلط می شوند احساس کارآمدی شناختی شان افزایش می یابد واین در نظام مدرسه که شامل ابزارهای آموزشی، عملکردهای معلمان وهمکلاسی ها، بافت اجتماعی مدرسه وساختار کلاسها می باشد، بنا می شود. بنابراین نظام مدرسه وبافت تعاملی بین اعضا مدرسه بایدبه شکلی باشد که احساس باورهای خودکارآمدی در دانش آموزان نیرومند گردد وبه دانش آموزان این باورهارا تحمیل کند که می توانند وقابلیت توانایی انجام کار را دارند (بندورا، ۱۹۹۴).
شکل۲-۳: الگوی وحدت یافته برای مطالعه باورهای مهار (خودکارآمدی) در بافت خانواده ، اقتباس از آشنیوایند.(۱۹۹۵.ص۱۳۹ ، به نقل از صمدی ، ۱۳۸۶).
۲-۱-۱-۱۳ رشدخودکارآمدی به واسطه تجارب مرحله گذر نوجوانی[۴۷]
اگرچه هیچ دوره ای از تحول خالی از مشکلات وبحران نیست ، از نوجوانی به عنوان دوره سرشار از اظطراب وآشوب روانی – اجتماعی[۴۸] نام برده شده است . تجارب مرحله گذر نوجوانی شامل کنارآمدن با خواست ها وتنش ها وتنیدگی ها ، چالشهای ناشی از بلوغ ،سرمایه گذاری جنسی وهیجانی برا ی شریک زندگی ، انتخاب دانشگاه وشغل است. در هر موقعیتی که مستلزم سازش یافتگی است ، نوجوان باید صلاحیت های جدید ومهارت های جدید را بیاموزند و ارزیابی های جدید از قابلیت ها وتوانایی هایشان بپرورانند. موفقیت این مرحله گذر بین کودکی وبزرگسالی به سطح کارآمدی ایجاد شده در خلال سالهای کودکی بستگی دارد(بندورا،۱۹۹۴).
۲-۱-۱-۱۴ خودکارآمدی مرتبط با بزرگسالی
بندورا(۱۹۹۴)بزرگسالی را به اوان بزرگسالی وسالهای میانی بزرگسالی تقسیم کرده است . اوان بزرگسالی مستلزم یادگیری سازش یافتگی وکنار آمدن با ابعاد جدیدی از زندگی مانند ازدواج ، پدرومادری کردن وارتقاء شغلی می باشد . خودکارآمدی بالا برای عملکرد موفقیت آمیز در این تکالیف ضروری است. سالهای میانی نیز تنیدگی زا هستند. به طوریکه افراد زندگی خودرا مورد ارزیابی قرارمی دهند وبا محدودیت هایشان مواجه می شوند وباورهای خودکارآمدییشان را تصحیح مجدد می نمایند.
۲-۱-۱-۱۵ ارزیابی مجدد خودکارآمدی با افزایش سن
ارزیابی باورهای خود کارآمدی در پیری بسیار دشوار است . توانایی های ذهنی وجسمی رو به کاهش می رودوبازنشستگی از کار فعال وکناره گیری از زندگی اجتماعی ،دور جدیدی از خود سنجی را منجر می شود. احساس کارآمدی شخصی پایین تأثیر بیشتری بر کنش ورزی های جسمی و ذهنی به جای می گذارد . برای مثال کاهش احساس کارآمدی شخصی در مورد میل جنسی می تواند کاهش فعالیت جنسی را به همراه داشته باشد. کارآمدی شخصی پایین می تواند به خستگی ومحدود شدن فعالیت های جسمی منجرشود .
در یک جمع بندی کلی می توان گفت خودکارآمدی ادراک شده ، باورهای افراد در باره قابلیت هایشان برای تمرین مهار کنش ورزی هایشان وتمرین مهار رویدادهایی که بر زندگی شان تاثیر گذارند سروکاردارد. باورهای کارآمدی شخصی برانتخاب در زندگی ، سطح انگیزش، کیفیت کنش ورزی ها ،مقاومت در برابر پریشانی هاوآسیب پذیری در مقابل تنیدگی افسردگی واظطراب تاثیر می گذارد. باورهای افراد درباره کارآمدی شان تحت تاثیر منبع پنجگانه قراردارد که شامل تجارب مسلط ، قانع سازی اجتماعی، تجارب جانشینی، حالت های فیزیولوژیکی وهیجانی وتصویر سازی ذهنی می باشد.
باورهای خودکارآمدی در خلال زمان وبه واسطه تجربه تحول می یابند . تحول چنین باورهایی از نوباوگی شروع می شود ودر سراسر زندگی ادامه می یابد وعواملی مانند خانواده ،دوستان وهمسالان ، مدرسه ، مرحله گذارنوجوانی و….درآن موثرهستند(اعرابیان،۱۳۸۳).
۲-۱-۱-۱۶ راهبردهای بهبود خودکارآمدی
سه راهبرد عمومی برای خودکارآمدی وجود دارد:الگوسازی[۴۹] ،استفاده از باز خورد اطلاعاتی[۵۰] وبازآموزی اسناد. ازاین سه راهبرد ،الگوسازی به دودلیل مهم تراست :
دلیل اول اینکه الگوبرداری به ویژه میان همسالان از سایر متغیرها بیشتر برخودکارآمدی موثراست .
دلیل دوم این است که الگوبرداری در بسیاری اشکال با آموزش کلاسی وآزمایشگاهی تلفیق می شود.
الگوبرداری به فرایند عمومی باز نمایی وتوصیف بخش های تشکیل دهنده یک مهارت به دانش به دانش آموز نوآموز گفته می شود. الگوبرداری ،اطلاعات واضحی درمورد مهارت می دهد این انتظار نوآموز که می تواند در آن ماهر شود را بالا می برد. همه الگوها مانند هم نیستند. معلم غالبا کسی است که می تواند در رویه های پیچیده کلاس ، الگوی مناسبی باشد.
الگوبرداری،خودکارآمدی واستفاده از راهبردهارا افزایش می دهد(شانک،۱۹۹۱). به جزآموزش معلم محور ، روش های دیگری برای الگوسازی یک مهارت جدید وجوددارند.یکی ازاین روشها تدریس دوجانبه است که دوتا چهار دانش آموز در گروه های یادگیری مشارکتی باهم کار می کنند. بازخورد دریافت شده ازمعلم، هم عملکرد وهم خودکارآمدی دانش آموزان را تحت تاثیر قرار می دهد. دانش آموزانی که در کلاس به دیگر دانش آموزان باز خورد می دهند در بسیار موقعیت ها موفق ترند (باتلرودان[۵۱]،۱۹۹۵).
پژوهش ها نشان می دهند که انواع متفاوت با زخورد تاثیر های مختلفی روی عملکرد وکارآمدی دانش آموزان دارد. بازخورد پیامد، اطلاعات ویژه ای در مورد عملکرد می دهد واثرکمی بر تصحیح اولیه یا عملکرد درآزمون های بعدی دارد . باز خورد شناختی -که تاکیدش برارتباط بین عملکرد وماهیت تکلیف است –درک عمیقی از چگونگی انجام کامل تکلیف را فراهم آورده وتاثیر مثبت تری برعملکرد های بعدی می گذارد. مطالعات نشان می دهند که بازخورد شناختی با کیفیت بالا در مورد عملکرد ضعیف، خودکارآمدی وعملکرد بعدی را بهبود می بخشد. (شراو وبروکس[۵۲]،۲۰۰۰). بازآموزی اسنادی به دانش آموزان کمک می کند تا پاسخ های اسنادیشان را بهتر درک کنند. وپاسخ هایی را گسترش دهند که درگیری درتکلیف را تشویق می کنند. اکثر برنامه های بازآموزی اسنادی کاملا موفقیت آمیزند. پیامد عمومی این است که:
-به افرادی یادداده می شود که چگونه رفتارهای نا مطلوب مثل اجتناب از تکلیف راتعریف کنند.
- اسنادهای تحت رفتار اجتناب از تکلیف را تعریف کنند.
- اسنادهای تحت رفتاراجتماعی ارزیابی شوند.
-الگوهای اسنادی مطلوب تکمیل شوند.
بازآموزی اسناد، شرکت در تکالیف، پافشاری وپیشرفت را افزایش می دهد. اکثر برنامه های بازآموزی تلاش می کنند که اسنادهای یادگیرندگان رادر جهتی تغییر دهند که یادگیرندگان موفقیت را به تلاش نسبت دهند. تلاش یک متغیر قابل کنترل وتوانایی یک متغیر غیر قابل کنترل است. برنامه های منطبق براین راهبرد ، مبین افزایش شرکت در تکالیف ، پافشاری وسطوح پیشرفت بوده اند تفکیک تلاش وتوانایی برای دانش آموزان ضروری است.دانش آموزان باید درک کنند که توانایی و تلاش نیز شیوه ای جهت افزایش دانش ، استفاده از راهبرد و حل مسئله کارآمد است .
۲-۲- سلامت روان
ریشه لغوی واژه انگلیسی «health» در واژه های«haelth» ،«haelp» به معنی کل و (heal) «haelen» انگلیسی قدیم و کلمه آلمانی قدیم «heilen» و «heilida» به معنی کل قرار دارد.
گراهام ۱(۱۹۹۲) این ریشه لغوی را با کلمات انگلیسی «halig» و آلمانی قدیم «heilig» که به معنی مقدس است ارتباط داده است. بنابراین از نظر ریشه شناسی لغوی سالم بودن به معنی کلیت داشتن یا مقدس بودن است بدین ترتیب شامل ویژگی های معنوی و فیزیکی است. از نظر سارتریوس سلامتی غیر قابل رویت است. و مستلزم تظاهر کارکرد بخش های مستقل روانی جسمی و اجتماعی است. مانی این رویکردهای کل نگر در مورد سلامتی را به کل جهان گسترش می دهد و سلامتی بشر را از سلامتی سیاره زمین جدایی ناپذیر می داند. تودور(۱۹۹۶) سلامتی روان را به شرح زیر تعریف می کند. سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهره وری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهوم انتزاعی و ارزیابی نسبی گری از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش هایش است و نمی توان آن را جدای از سایر پدیده های چند عاملی فهمید که فرد را به موازاتی که در جامعه به عمل می پردازد، می سازند. سلامت روان، شیوه سازگاری آدمی با دنیاست، انسان هایی که موثر، شاد و راضی هستند و حالت یکنواختی خلقی رفتار ملاحظه گرانه و گرایش شاد را حفظ می کنند. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاه ها و موضوعات مختلف مانند: عدم وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر می گیرد. برای ارائه یک تئوری در مورد سلامت روان، موفقیت برون روانی کافی نیست باید سلامت درونی روانی را به حساب آوریم. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی می باشد. و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزش ها، علایق ها و نگرش ها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامه ریزی واقع بینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است. سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روانشناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام می شود. سلامت روان ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوه ای است که ما را قادر به درک ظرفیتهای طبیعی خود می کند و به جای جدا کردن ما از سایر انسانهایی که دنیای ما را می سازند، نوعی وحدت بین ما و دیگران بوجود می آورد .سلامت روان، توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن است، نوعی حس هویت بر تجربه خود به عنوان موضوع و عامل قدرت فرد، که همراه است با درک واقعیت درون و بیرون از خود و رشد واقع بینی و استدلال.
۲-۲-۱ سلامت روانی۱
پیش از پرداختن به تعریف سلامتی روانی لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه ی« بهداشت روانی» و«سلامت روانی» و « بهزیستی روانی۲»گر چه دارای معانی متفاوتی هستند، ولی در مواردی بجای یکدیگر به کار می روند(هرشن سن۳ و پاور۴، ۱۹۸۸،ترجمه منشی طوسی،۱۳۷۴).
کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند: «سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب»( میلانی فر،۱۳۷۶).
بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده ی روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان بوسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل موثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهداشت روانی علمی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیش آمدهای زندگی ( میلانی فر،۱۳۷۶).
۲-۲-۲ تعریف سلامت روانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...