پادشاه نیم تنه تنگ معمولی پوشیده است ،تاجی که در بعضی سکه‌های نرسه دیده می‌شود،شکل کلاه او کوتاه با خطوط عمودی است که گوی بزرگ منسوج بر روی آن قرار گرفته است . گیسوان مجعد که به مقدار زیاد بر شانه‌هایش افتاده وریش نوک دار که انتهای آن در یک حلقه قرار گرفته ونوارهایی که در پشت سر او موج میزند وگردنبند مرواریدی که‌انداخته تمام اینها را به همان اسلوب معمول باستانی نقش کرده‌اند .الهه تاج کنگره دار سرگشاده ایی را بر سر گذاشته که حلقه‌های مجعد موی او از فراز آن پدیدار است واین تاج ،مخصوص خدایانی اس که در نقوش ساسانیان دیده می‌شود گیسوان بافته او بر گردن وشانه اش فرو ریخته است ،قبای او بوسیله تکمه‌های منقوش در زیر گردنبند مروارید بر روی سینه اتصال یافته وکمربندی بر آن بسته شده است.بین شاه و الهه صورت طفلی دیده می‌شود که بسیار ضایع شده وشاید صورت پسر نرسه باشد که بعد به نام هرمز دوم به سلطنت رسید . در پشت شاه یکی از نجبای بزرگ ایستاده که کلای بلند به شکل سراسب بر سر دارد و به حالت احترام معمول دست را بلند نگاه داشته است.(کریستنسن:۱۳۷۸: ۱۷۰)
۳-۵-۱-۴- بهرام دوم در میان بزرگان
از میان تمام شاهان ساسانی بهرام دوم (۲۹۳ـ۲۷۶م)در پیکر سازی بر روی سنگ بیشتر توجه می‌کند .نقوشی از بهرام دوم باقی است که از لحاظ باستان شناسی جالب توجه است در نقش رستم در جوار صورت تاج گذاری اردشیر اول کتیبه ایی است کوچکتر از آن ،که به امر بهرام حجاری شده وشاه راایستاده در وسط خانواده اش نشان می‌دهد، وی تنها شاهزاده ساسانی است که نزدیکان خود یعنی ملکه و ولیعهد را در معرض دیدار قرار میدهد.(شکل۳-۷)زیرا این پادشاه همواره مایل بود درکتبیه بصورت پدر خانواده نمایش یابد. درسکه‌های او شاه ملکه بطور نیم رخ منقوش شده ودر مقا بل آنها صورت شاهزاده کوچکی دیده میشود که روبه طرف آنها کرده است. پادشا تاجی بر سر دارد که گوی سابق الذکر ودو بال بر آن ترسیم شده،ولی کلاه ملکه وشاهزاده به شکل سر حیوان است . در کتیبه نقش رستم پادشاه در وسط قرر گرفته وگیسوان وریش او به رسم معمول سلاطین ساسای آراسته شده تاج بالدار بر سر دارد ودو دست را بر قبضه شمشیر بلند ومستقیم خود تکیه داده است.در برابر او در سمت چپ سه نفر که خطوط صورشان تمییز داده نمی شود به طرف او روی آورده‌اند.ولی بنظر پژوهشگران ، شخص اول شاهزاده بهرام سکانشاه و آن دو نفر دیگر که کلاهی به شکل سر حیوان بر سردارند همان ملکه و شاهزاده کوچکی هستند که در سکه‌ها معمولا” رسم می‌کرده‌اند.در عقب این سه شکل شخص جوان بی مویی دیده می‌شود که کلاه بلند نجبای بزرگ بر سر دارد و دست را به علامت احترام بلند کرده است .شخص آخر مردی است که از گیسو وطرز قرار گرفتن او چون دست را بلند نکرده معلوم میشود از دودمان سلطنتی است.تصور میشود آنکه کلاه بلند دارد موبدان موبد و آن دیگری شاهزاده نرسه عموی پادشاه است . در عقب سر شاه در سمت راست نقش سه تن ازنجبا که کلاه بلند بر سر نهاده‌اند دیده می‌شود که دست راست را برافراشته وایستاده‌اند.(کریستنسن:۱۳۷۸: ۱۶۷/۱۶۸)
شکل ۳-۵- بهرام دوم در میان بزرگان ( هینتس: ۱۳۸۵ : ۲۷۵)
۳-۵-۱-۵- نبرد هرمز دوم با دشمن
این نقش نیز نشانگر نبرد تن به تن است که در یک صحنه پر تحرک وحماسی هرمز دوم (۳۰۹-۳۰۳م) پادشاه ساسانی ،هماورد خودرا با ضربه مرگباری که برشکم او وارد نموده از اسب سرنگون ساخته است . افزون بر سوار، اسب او نیز بصورت اغراق آمیزی درحال سرنگون شدن است. نیزه رقیب نیز در هم شکسته اما هنوز بقایای آنرا در دست دارد.اندام ورزیده هرمز در حالیکه زرهی کوتاه بر تن دارد در این نقش به خوبی نموده شده ودنباله شنل او در اثرسرعت زیاد به صورت مواج درآمده،پوشش اسب نیز به منگوله‌هایی که به دم ،سر وپهلوهای اوآویخته شده تزیین گردیده،در پشت سر هرمز یکی از بزرگ زادگان ساسانی در حالیکه کلاه خودی بر سر نهاده ولباس رزم بر تن دارد شاهد این پیروزی است،در دست راست او درفشی دیده می‌شود. شکل(۳-۸). تاجی که بر سر هرمز قرار دارد شبیه افسر شهریاری او بر روی سکه‌ها است .هماورد او یکی از شاهزادگان ساسانی است، زیرایکی از نشانه‌های خاندان ساسانی بر کلاه او نقش شده،تصویر این شخص در ظرف نقره‌ای که در موزه شهر سوخوم نگاهداری میشوددر حال شکار کشیده شده در حالیکه همین نشانه خانوادگی را یر کلاه خود دارد(والتر هینتس معتقد است که این شخصیت ساسانی پاپک حکمران گرجستان است.) ،(جوادی وآورزمانی:۱۳۸۸ : ۸۷).
شکل ۳-۶- نبرد هرمز دوم با دشمن ( هینتس۱۳۸۵: ۲۸۴)
۳-۵-۱-۶- نبرد بهرام چهارم با دشمن
این نقش زیر آرامگاه داریوش دوم قرار دارد ودر آن بهرام چهارم (۳۳۹-۳۸۸م) در حال پیکار با دشمن دیده می‌شود او تاج کنگره داری بر سر دارد که با بررسی سکه‌های او و همگونی این تاج با تاجی که بر روی سکه‌های نقش شده میتوان به هویت او در این نقش برجسته پی برد.(شکل ۳-۹)در صحنه نبرد شاه وهماورد او واسبان آنها زره پوش شده‌اند و با نیزه‌های بلند در حال یورش به سوی یکدیگرند ، در این پیکار نیز ه رقیب در هم شکسته وتوسط بهرام چهارم به شدت ضخمی شده است، در پشت بهرام سواری دیگری با اسب در حال تاختن است در حالی که پرچمی در دست دارد ،این پرچم به شکل چلیپا بوده ودر قسمت فوقانی آن سه گوی ودر قسمت تحتانی دو گوی دیگر نصب گردیده است.(جوادی وآورزمانی: ۱۳۸۸: ۸۹)
نقش برجسته زیرین صحنه مشابه مجلس بالایی است، این نقش برجسته سالهادر زیر خاک مدفون بوده است وتوسط مورخ فرانسوی (فلاندن) پیدا گردید. (شکل ۳-۷)، در این صحنه فرمانروا در سمت چپ قرار گرفته ونیم تنه فلزی مشبکی بر تن دارد،درسمت راست زین او ترکشی پر از تیر دیده میشود،تنه وقسمتی از دست وپای اسبان نیز با زره پوشیده شده ، حریف در مقابل فرمانروای ساسانی به شدت مقاومت میکند وبا وجودی که توسط شهریار ساسانی از ناحیه گردن مجروح شده اما برخلاف سایر نقوش مبارزه تن به تن هنوز نتیجه قطعی نبرد به روشنی مشخص نمی باشد.در اثرآسیب دیدن مشخصات هماورد فرمانروا امکان شخصیت مغلوب بسیار مشکل است .(جوادی: ۱۳۹۰ :۹۰)
شکل ۳-۷- نبرد بهرام چهارم با دشمن (گریشمن:۱۳۸۵)
۳-۶- نقش برجسته‌های بیشاپور
۳-۶-۱- تاج گیری شاپور یکم از اهورا مزدا و پیروزی شاه در بیشاپور
این نقش یرجسته سومین نقش برجسته بیشاپور است که به شهر نزدیک تراست دارای ترکیبی است که در نوع خود یکتا است.(شکل۳-۱۰)در این نقش با وجود اینکه صدمه زیاد دیده است،میتوان دو موضوع را که در یک صحنه جمع شده‌اند، باز شناخت.یکی از این دو موضوع پادشاهی یافتن از سوی ایزد است ودیگری موضوع یک پیروزی است.شاه وایزدی که دیهم می‌بخشد هر دو اسب سوارند.دشمنان منکوب آنها بر زمین افتاده‌اند وسر اهریمن با گیسوانی که مانند مارپیچ وتاپ خوردهشکلی زشت وکریه دار د. بدن گردین سو م در زیر وزن اسب نیر.مند شاه برزمین نقش بسته. فیلیپ عرب در میان دو سوار از«سروردنیا»تقاضای صلح میکند. همه چیز دروضع و حالت او فریاداندوه ونومیدی بر می‌آورد. هنرمند وضع روحی شخص مغلوب را چنان عالی و با قدرت بیان میکند که نقش‌هائی که دارای صحنه‌های مشابهی هستند هیچگاه با آن برابری نمیکنند. فرض اینکه ممکن است این اثر کار هنرمند غربی باشد منتفی نیست وحتی با در نظر گرفتن ارتفاع صحنه حجاری شده بطور محسوسی بزرگتر از حد طبیعی است. (گیرشمن:۱۳۵۰:۱۵۹)
شکل ۳-۸- تاج گیری شاپور یکم از اهورا مزدا و پیروزی شاه در بیشاپور (واندنبرگ)
۳-۶-۲- صحنه پیروزی شاپور یکم
پیروزی پادشاه ایران بر امپراطور روم در دو نقش بزرگ که به مرور زمان ضایع شده‌اند در کوه شاپور(بیشابور فارس) هم حجاری شده است .بزرگ کردن تدریجی این آثار صخره ایی می‌رساند که هنرمندان ایرانی در جریان ساختن یک موضوع معین در روش خود تغییرات پیاپی داده‌اند .شرح این آثار یک قرن ونیم پیش از این انتشار یافت و کسی نتوانسته بود آنها را بدرستی باز شناسد تا اینکه اخیرا"آقای (ماکدرموت) با تحقیق عمیق تعبیر درستی از صحنه‌های ارائه شده بدست داد. سه پیروزی شاپور بر گردین سوم ،فیلیپ عرب و والرین،امپراطوران روم در یکی از دو نقش برجسته ساحل چپ رودخانه بیشاپورنمایش داده شده است. (شکل ۳-۱۱)،در نقش مرکزی شاه بزرگ سوار بر اسب است وتن گردین سوم را که بر زمین افتاده پایمال می‌کند. در برابر او فیلیپ عرب خودرابه پای او می‌افکند وبرای باز یافتن صلح وآشتی تضرع می‌کند وامپراطور والرین در پی شاه پیروزمند که دست وی را گرفته است ظاهر میشود.این حرکت دارای معناست وبا شرح تاریخی اسارت شاه روم مطابقت دارد.اگر چنین باشد یک نگین محکوک که در تالار مدالهای کتابخانه پاریس نگاهداری میشودآنرا تأیید میکند.بنا برسنت کهن، هنرایرانی،گرفتاری امپراتورنتیجه جنگ بین دو رقیب است. والرین شمشیر خود را بروی شاپور بلند میکند ،ولی شاپورحتی شمشیر خویش را از غلاف بیرون نمیکشد وبگرفتن دست اسیر قناعت میکند.گرفتن دست حریف که چهار بر بر روی نقش برجسته مختلف تکرار میشود،مبین اسارت بوده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
دو تن از بزرگان پارسی که بحالت احترام ایستاده‌اند،این نقش مرکزی را تکمیل می‌کنند . بر بالای صحنه یک فرشته کوچک عریان در پرواز است که برای شاه حامل نیم تاجی است شبیه به نیم تاجی که اهورا مزدا در صحنه‌های تاج گذاری می‌بخشد. این فرشته کوچک شاید پیام آور خدای بزرگ است.در آثار امپراتوران اخیر رومی فقط بازوی الهه از آسمان بیرون می‌آید.فرشته ی کوچک عریان یکی از عناصرتصویرشناسی یونان است. در اینجا تحت تأثیرغرب،حالت منجمد ومذهبی تصویرهای انسانی مبدل به شکل‌های زنده میشود واین آغاز سبک جدیدی در پیکر سازی ایرانی است.
چین‌های سخت وموازی لباس حالت لوله مانند خود را از دست میدهند وبصورت یک توده نامتقارن و متحرک در می‌آیند که در زیر آنها بدن دوباره جاندار میشود .
معهذا اینگونه صحنه‌ها به‌اندیشه ی تجلیل از پیروزی شاه بیشتر گرایش دارند تا به توصیف حوادث. پیکر تراش با روشی مغایر با رئالیسم است از وقایع تاریخی فقط هنگامی استفاده میکند که میخواهد آنرا وسیله‌ای سازد برای سبک دادن به موضوعی که در زمان ودر فضا جای گیر نمیشود ودر نتیجه گروهی از شکلهای منفرد در یک حالت بی حرکت ومنجمد نمودار میشود .پیکر تراشان هنوز نمی توانند گروهی از افرادرا به خوبی بنمایانند. ردیف اشخاص ر روی هم قرار میگیرند وبه جای آنکه انبوه جمعیت در هم آمیزد به قسمت‌های جداگانه تقسیم یشود و نرمند با برروی هم نهادن طرحهای مختلف به روش دورنای طوی که متای هنر ساختمانی هخامنشی است باز میگردد.
شکل ۳-۹- صحنه پیروزی شاپور یکم بر امپراطوران روم ،بیشاپور،تنگ چوگان (هینتس ،۱۳۸۳: ۲۳۵)
۳-۶-۳- اهورا مزدا منصب پادشاهی را به بهرام اول
نقش برجسته‌ای در سنگ شاپور است که بهرام اول را در حالی که به او هرمزد(خدا)مقام شاهی اعطا میکند نشان می‌دهد شکل(۳-۱۲). هنر نقش برجسته ساسانی در صحنه به مقام سلطنت منصوب شدن بهرام اول پسر شاپور اول در بیشاپور ،متعلق به سال ۲۷۲ـ۲۷۳م،به اوج خود می‌رسد شاه تاج دندانه دار بر سر نهاده وگوی منسوج را بر آن قرار داده است. خدا تاجی کنگره داربر سر نهاده است .خدا وشاه بر اسب سوارند وشاه حلقه ایی را که او هرمزد به جانب او دراز کرده می‌خواهد بگیرد باآنکه قیافه بهرام گویا نیست امابهترین وظریف ترین سر وصورت در بین نقش برجسته‌های دوره ی ساسانی است. سازنده ی این تصویر در نمایش صورت پادشاه مجبور به تبعیت از سبک قدما بوده ولی توانسته است در‌اندام وچهره پادشاه نشانه ی زندگی قرار دهد مثلا” :اشتیاقی که پادشاه به گرفتن سلطنت از دست خداوند داردکاملا” از این تصویر نمایان است. شاه نه تنها نشانه ی عظیم سلطنت را بر سر دارد بلکه انوار خورشیدی ایزد میترا نیز از او ساطع است. آرایش گیسوی او روی سکه‌هایش دقیقا"آرایش موی او در این نقش برجسته است از لحاظ صنعت این نقش از همه نقوش پیشین برتر است زاره گوید «عدم تناسب راکب ومرکوب که در نقش‌های سابق بوده در اینجا از بین رفته است.حرکات وسکنات اسبان واشکال مختلف پی وعضله آنها را مخصوصا"نشان داده‌اند ونازک کاری دقیقی بکار برده‌اند که در نقوش سابق به نظر نمی رسد». (کریستنسن :۱۶۶:۱۳۷۸)
در این نقش از تمایل شدید به قرینه سازی‌اندکی کاسته شده است ودست کم از دید ما،نقش، در شکل پذیری به واقعیت وطبیعت نزدیک شده است .حرکت از مرتفع ترین برجستگی‌ها به ظریف ترین برجستگی‌های کوتاه با چیره دستی انجام می‌گیرد.سطوح پهن وصاف به گونه یی تحسین انگیز با بخش‌های انباشته از ظریف کاریها تضاد دارد. اگر مورد سر والرین در بیشاپور را ندیده بگیریم این تنها مورد در هنر ساسانی است که نقاشی آنچه تجسم یافته حاوی احساس وعاطفه است.تنهاموردی است که روح وروان تصویر درآنچه میگذرد دخالت می کند. با اینکه زیر این نقش برجسته اسم برادر جوانتر و جانشین دوم او«نرسی» آمده اما نقش از «بهرام اول» است.(هرتسفلد:۱۳۸۱ :۳۲۶ /۳۲۷)
شکل ۳-۱۰- تاجگیری بهرام اول از اهورامزدا،بیشاپور (سرافراز،فیروزمندی:۱۳۸۱: ۲۹۳)
۳-۶-۴- صحنه پیروزی بهرام دوم در شاپور فارس
هنرمندانه ترین اثر بهرام در بشاپور اخیرا"زیر مجرای آبی نوین که از سیمان ساخته شده ناپدید گردیده است. در این نقش برجسته شاه سوار بر اسب پذیرای انقیاد واطاعت قبیله یی از اعراب است شکل(۳-۱۳).منابع ناچیز تاریخی ما در باره ی این رویداد خبری نمی دهد . این اعراب شتر هدیه آوردن و به لباس کامل عربی ملبس می‌باشند وسرشان را هر یک با قطعه‌ای پارچه بسته‌اند . افراد وحیوانات را در چهار سطح ستون بندی وبه گونه ایی گویا و زنده ترتیب داده‌اند .شبیه عکس دسته جمعی است. اگر این صحنه با نقشهای مشابه و مطابق مجسمه وار تخت جمشید مقایسه شود مراد از گویا و زنده بودن روشنتر خواهد شد. شاه تاج ایزد بهرام را که همنام اوست بر سر دارد . تاج عبارت است از جفتی بال مرغ (ورغنه) که یکی از مظاهر ایزد بهرام به شمار می‌آید و نوارهای چین داری که به کلاهش بسته در اثر وزش باد در اهتزاز است نمونه کهنتر این تاج در کوه خواجه سه بال دارد.ریش و گیسویش به همان شکل معمول سلاطن قدیم است.مقیاس گیسوان شاه بی تناسب است. جامه ی شاه همان آویزه‌های دم قاقمی مجسمه شاهپور ر دارد وترکش بلندی از کمربن او آویخته است. گوی مستطیل طبق معمول در جلو پاهای اسب دیده می‌شود در برابر شاه سرداری ایرانی دستها رابه شمشیر تکیه داده ایستاده است. از طرز گیسوانش معلوم می‌شود که از خانواده سلطنتی است در پشت سر او رؤسای دشمنان مغلوب حضور دارند. اکنون صاحبان این هنر شروع کرده‌اند به تکرار آنچه در مراحل پیش آفریده وساخته شده بود. (هرتسفلد:۱۳۸۱ : ۳۲۹/۳۳۰)
شکل ۳-۱۱- صحنه پیروزی بهرام دوم در شاپور فارس ( هرتسفلد:۱۳۸۱: لوحه ۱۲۲)
۳-۷- نقش برجسته‌های فیروز آباد
۳-۷-۱- نقش برجسته پیروزی اردشیر یکم بر اردوان پنجم
اردشیر بر فراز صخره‌ای که بسوی شهرفیروز آباد گسترده میشود،نقش برجسته‌ای حجاری کرده است که بزرگترین واحتمالا” کهن ترین آثار صخره‌ای ساسانی است شکل(۳-۱۴).این نقش میبایستی یاد بود جنگ قطعی وپیروزی بنیان گذارسلسله جدید بر آخرین پادشاه اشکانی باشد. سه جفت جنگاور همانطور که در یک مبارزه قرون وسطائی اروپائی معمول بود،در برابر یکدیگر زور آزمائی میکنند.اردشیر با نیزه دراز خود اردوان پنجم را که اسبش سرنگون میشود از اسب بزیر میافکندشکل(۳-۵۳). در پی اردشیر،پسر بزرگ وجانشین او شاپور ،وزیر بزرگ شاه اشکانی رابسختی سرنگون میسازدوسرانجام یک نجیب زاده ساسانی گردن یک نجیب زاده پارتی را به چنگ میفشارد
شکل(۳-۱۶) .
شکل ۳-۱۲- صحنه پیروزی اردشیر یکم بر اردوان پنجم ( هرتسفلد: ۱۳۸۱: لوحه ۱۰۹)
شکل ۳-۱۳- صحنه پیروزی اردشیر یکم بر اردوان پنجم(شاپور در حال سرنگون کردن وزیر اشکانی) (هرتسفلد: ۱۳۸۱: لوحه ۱۰۹)
شکل ۳-۱۴- صحنه پیروزی اردشیر یکم بر اردوان پنجم(جنگ تن به تن نجیب زاده ساسانی با دشمن)
دراین نقش صورت اردشیر بطور نیم رخ بر روی یک تنه تما رخ نمایش داده میشود. در طرز آرایش مو،منشأ گوی بر تمام تاج‌های شاهی این سلسله قرار گرفته است دیده میشود . موها که بصورت یک توده در بالای سر جمع شده است بعدها در روی نقوش برجسته در پارچه‌ای پیچیده میشود وبشکل گوئی در میاید ودر پشت گردن موج میزنند،ریشنوک تیز که از درون حلقه‌ای گذرانده شده است و گردن بند مروارید ،سبک وروش سنتی را ثابت و برقرار میسازندشکل(۳-۱۷).
شکل ۳-۱۵- نیم رخ اردشیر اول
در این صحنه تمام کوششی که اردشیر سالها برا ی بدست آوردن تاج وتخت متحمل شده است بیان میشود معهذا هیچ چیز در این صحنه یاد آور یک واقعه حقیقی نیست. هنردر اینجا بوسیله مظاهر تبیین میشود.هنرمند با طریق چهره سازی آشنا نیست وفقط بوسیله جزئیات آرایش مو ولباس وسلاح اشخاص وزین ویراق اسبها میتوان هر یک ازتصاویراین نقش برجسته را باز شناخت.
این نقش برجسته ما را بیاد نقش گودرز دوم بر صخره بیستون می‌اندازد. دراین نقش با وجود آن که که موضوع وسعت یافته است باز فکر اصلی همان است که بود روش فنی آن نسبت به گذشته هیچ پیشرفتی نکرده است .برجستگی مسطح آن به آثار فیروز آباد وشوش که فقط چند سالی کهن تر از آن هستند نزدیک می‌گردد.در اینجا نیز همان حالت عدم تحرک آثار با عظمت را بیجان کرده است ،دیده میشود.همان تمایل به نمایش جزئیات،نقوش صحنه را بیش از حد اشغال می‌کند وبه سنگینی سلاحهای گران که بدن انسانها و اسبها را می‌پوشاند ،می افزاید. از لحاظ هنری دو بعد نقش یعنی سطح وعمق آن نشان می‌دهند که این نقش برجسته عمق کمی داشته ودر مجموع دکوراتیو ومسطح وفاق حجم می‌باشدوتقلیدی از یک مجلس نقاشی استاین نقش برجسته عاری از واقع گرایی(رئالیسم)است وحجاران آن نتوانسته اند ازعهده ی چهره سازی برآیندودر نتیجه بسیار خشن وساکن حجاری شده انداز دیگر نکات هنری در این نقش ،تصاویر سه گانه نبرد میباشد که می‌توان آن را اولین نمونه ی تصویر سازی به شکل جریانی متوالی نیز فرض کرد که هدف هنرمند،گویا لحظه ی پیروزی در آخرجنگ بوده است. (دادوروغربی : ۱۳۹۱ : ۲۰۲) دراین نقش برجسته هنری که نمودارسلسله ساسانی است با آنکه آنچه را که از سوی اشکانیان آمده است ترک میکند ولی باز در آثار ابتدائی اش سنت‌های پیشین را تعبدا” ادامه می‌دهد. (گیرشمن:۱۳۵۰ : ۱۲۵/۱۲۶ )
۳-۷-۲- تاج گذاری اردشیر
نگاره دیگر اردشیر در فیروزآباد، در دیواره صخره‌ای در پشت تنگاب قرار دارد. در اینجا بود که وزیر اعظم مهر نرسی در سده پنجم میلادی پلی بر رودخانه ساخت که امروز ویران شده است. این نگاره ستبر و آسیب دیده از باد و باران که ۷ متر پهنا و۷۰/۳ متر بلندی دارد، مجلسی است از دیهیم ستانی اردشیر اول از اهورامزدا، احتمالاً پس از ۲۲۶ میلادی، در سالی که اردشیر در تیسفون(در نزدیکی بغداد امروز) پایتخت شاهنشاهی تاجگذاری کرد. در سمت چپ مجلس دیهیم ستانی اهورامزدا را داریم که با دست راست در حال دادن دیهیم شاهی، که دو نوار از آن آویخته، به اردشیر است. اهورامزدا در دست چپ چیزی دارد که اغلب دبوس خوانده شده است، اما در حقیقت دسته بَرسَم(بَرسمَن، بَرِسم)مقدس است که در آئین زرتشت نقش مهمی دارد. متن پهلوی تقریباً به کلی آسیب دیده که در سمت راست در بالای محرابی کوچک قرار دارد، چون در خطوطی عمودی تهیه شده است، احتمالاً متعلق به سده ششم میلادی است. به گمان من این نبشته مربوط به گوری در صخره است و پیوندی با نگاره ندارد. اردشیر اول، با تاجی که شناسه اوست، متشکل از کلاهخود و کاکل یاد شده، به بلندای اهورامزدا روبروی او ایستاده است. شاهنشاه با دست راست دیهیم را می‌ستاند و دست چپ خود را، با سبابه به جلو خمیده به آئین ساسانیان به رسم احترام بلند کرده است. پشت سر اردشیر، ندیم او در مقام بادبزن دار قرار دارد، که بنا بر منزلت جایگاهش کوچک تر از اردشیر به تصویر کشیده شده است. نشان او در نور مناسب غنچه‌ای است که بر کلاهش نشانده شده این ندیم دست چپ خود را روی قبضه شمشیر دارد. در نیمه سمت راست مجلس سه مرد ریش دار با لباس‌های همانند قرار دارند. اینها دست راست خود را به نشانه احترام بلند کرده‌اند و دست چپ خود را روی قبضه شمشیر دارند. کسی که بلافاصله از ندیم در سمت راست او ایستاده است، به طوری که از نشان روی کلاهش پیداست، شاپور ولیعهد اردشیر است. چون او، شاهنشاه آینده، در سال ۲۷۲میلادی درگذشت، می‌توان در زمان فراهم آمدن این نگاره۲۶تا۲۹ ساله بوده باشد. پدرش اردشیر که در سال ۲۴۱میلادی درگذشت، به هنگام دیهیم ستانی(۲۲۶میلادی) می‌توانسته است۵۰تا۵۵ساله باشد. دو چهره دیگر نگاره قابل بازشناسی نیستند. از مو و لباسشان پیداست که از اعضای خاندان سلطنت باشند. از این روی می‌توان به دو برادر بزرگسال شاپور فکر کرد. یعنی شاهزاده اردشیر، شاه آینده کرمان(کرمانشاه) و شاهزاده پیروز، حامی آینده مانی پیامبر (هینتس، ۱۳۸۵: ۱۷۰-۱۶۹).ازلحاظ هنری این نقش خشک وساکن تصویر شده است ودر صحنه تعادلی نامتقارن ایجاد شده است به اینصورت که شاه واهورا مزدا در یک سوی خط تقارن و اشخاص همراه آنهادر سوی دیگر قرار گرفته اند وبه این ترتیب بزرگ وحجیم بودن پیکره ی آن‌ ها بواسطه تعداد بیشتر همراهان جبران گردیده است. (دادوروغربی : ۱۳۹۱ : ۲۰۲و۲۰۳)
شکل ۳-۱۶- تاج بخشی اهورا مزدا به اردشیر اول (هرتسفلد:۱۳۸۱:لوحه ۱۰۸)
۳-۸- نقش برجسته‌های نقش رجب
۳-۸-۱- شاپور اول و همراهان
سومین نقشی که در نقش رجب وجود دارد صحنه تاجگذاری شاهپور اول است .این نقش برجسته ۱۰/۷ متر پهنا و۵۰/۳ متر درازا دارد. و شاهپور را درحالی نشان می‌دهد که حلقه سلطنتی را از دست موبد موبدان می‌گیرد. درپشت سر شاهپور گروهی ازدرباریان، حضور دارند(هینتس، ۱۳۸۵: ۱۹۰). این تصویربه تقلید مجلس جلوس اردشیر در نقش رستم ساخته شده است شکل(۳-۱۹) . تنها نقش برجسته‌ای است که صحنه روبرو ندارد. شاپور اول سوار بر اسب و ۹ نفر از بزرگان سلطنتی را که پشت سر او ایستاده‌اند، که علامت خاندان‌های بزرگ و اسپهبدان بر روی کلاه ۳ نفر از این ۹ نفر قابل مشاهده است، نخستین فرد ایستاده در پشت سر اسب شاپور، هرمز اول ساسانی که با نشانه جانشین شاهنشاهی بر روی کلاهش دیده می شود. بر سینه اسب شاپور کتیبه ای به ۳ زبان نقر گردیده است(ساسانی، پارتی و یونانی) در معرفی شاپور است که تاریخ آن را در میانه ۲۴۲ تا ۲۴۴ م حدس زده‌اند(نصراله زاده، ۱۳۸۴: ۱۴۸). ترجمه آن چنین است : (( این پیکری است از بغ مزداپرست، خدایگان شاپور، شاه شاهان ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد فرزند بغ مزدا پرست خدایگان اردشیر شاه شاهان که چهر از ایزدان دارد نوه خدایگان بابک شاه)) (خجندی، ۱۳۸۷: ۴۶).این نقش برجسته اولین نقشی است از دوره ی ساسانی که در آن (پرسپکتیو)به خوبی احساس می‌شود۰حجاران در این نقش کوشیده اند تا نقوش را در فرم شبیه به مثلثی کادر مربوطه بگنجانند.تصویر با اهمیت ،درقسمت وسیع کادر وعناصر کم اهمیت تر،در فضای کوچکتر جای دارند.بطور کلی این نقش از ترکیب بندی قوی ومحاسبه گرانه ای برخوردار است. (دادوروغربی : ۱۳۹۱ : ۲۰۴و۲۰۵)
شکل ۳-۱۷- شاپور اول و همراهان(بختیار : ۱۳۸۳ :۲۵)
۳-۸-۲- نقش برجسته کرتیر(کردیر)(کَردِر)
نگاره و نبشته کردیر در نقش رجب با این که با فاصله‌اندکی از نگاره سوم اردشیر جای گرفته است ولی از نظر زمانی با آن نقش برجسته فاصله دارد. همانطور که از متن نوشته پیداست این نقش برجسته در زمان بهرام دوم(۲۷۶-۲۹۳م) پدید آمده است. این اثر نشان دهنده اوج قدرت او یعنی در حدود سال ۲۹۰ میلادی است شکل(۳-۲۰). گردنبند دانه درشت مروارید او جالب توجه است. در اصل استفاده از چنین گردنبندی حق فرمانروا بود. کسی که از خانواده و تخمه شاهی نبود از سوی بهرام دوم اجازه یافته که در فضای نگاره پادشاهان ساسانی با تصویر خود حضور یابد(هینتس، ۱۳۸۵: ۲۶۲-۲۶۱).نقش برجسته زیبای کرتیر(کردیر) موبد معروف و مقتدر دوره ساسانی که دست راستش را به حالت احترام بالا آورده است در کنار این نقش برجسته کتیبه ای به زبان پهلوی که چند سطر آخر آن محو گردیده است، دیده می شود. در این کتیبه کرتیر ضمن معرفی خود، به تعریف خدماتی که در راه دین زردتشت انجام داده است، می پردازد(خجندی، ۱۳۸۷: ۴۴)
شکل ۳-۱۸- نقش برجسته کرتیر (هینتس:۱۳۸۵: ۲۵۳)
۳-۹- نقش برجسته بهرام دوم در برم دلک
یکی از پر معماترین نگاره‌های بهرام دوم نگاره دو مجلسی او در برم دلک در۱۰ کیلومتری شرق شیرازاست. مجلس چپ، در جائی که شانه افراد قرار دارد۵۰/۲ متر پهنا دارد. زنی که در این مجلس حضور دارد۶۱/۱ متر بلندی دارد و شخصیت مرد۹۴/۱ متر. مجلس سمت راست که بهرام دوم را در جای خود جای داده است۲۲/۱ متر پهنا دارد. بلندی شاه۶۵/۲متر است.مردی که کاملاً در سمت راست ایستاده است۷۷/۱ متر بلندی دارد، درجایگاهی به پهنای ۱۸/۱ متر. عمق کنده کاری‌ها ۷ سانتی متر است. بازشناسی نگاره برم دلک تاکنون بیش تر به وسیله اردمن انجام پذیرفته است (هینتس، ۱۳۸۵: ۲۸۵)
در مجلس سمت چپ شخصیت مردانه فاخری با دست راست در حال دادن چیزی به یک زن است، که نوارهای شاهانه آویخته از دیهیم او گواهی می‌دهند که او کسی جز شهبانو نیست. با این همه او شهبانوی بعدی شاپوهردختک نیست. چون گرد گروپ و هینتس در هفدهم آوریل ۱۹۶۸ از این نگاره دیدن کردیم و به سبب نور مناسب خورشید پی بردیم که در فضای میان این دو شخصیت، تقریباً در پائین بخش میانی، نبشته‌ای بسیار آسیب دیده در سه سطر به خط پهلوی قرار دارد. بررسی این نبشته که هنوز کار بر روی آن به پایان نرسیده است به وسیله گرد گروپ نتیجه‌ای داد که ترجمه آن تقریباً چنین است: (( این پیکر اردشیرآناهید دختر بهرام)) است شکل(۳-۲۱). بقیه نبشته هنوز بازیابی نشده است. این نبشته نویافته ما را با دختری از بهرام اول آشنا می‌کند، که از او در منابع چیز دیگری نمی دانستیم.
ظاهراً او همسر اول بهرام دوم بوده است، که در مجلس سمت راست حضور دارد. به این ترتیب نگاره برم دلک به آغاز کار این فرمانروا مربوط می‌شود. این نبشته همچنین فاش می‌کند که بهرام دوم با خواهر خود اردشیرآناهید ازدواج کرده بود. البته می‌توان فکر کرد که این خواهر و برادر از مادر یکی نبوده‌اند. به گمان شهبانو اردشیرآناهید عمر زیادی نکرده است. چون سکه‌ها گواهی می‌دهند که او جای خود را به شاپوهردختک داده است. شاید او در حال زایمان، پس از به دنیا آوردن پسر خود، مرده باشد. چون این برادر ناتنی بهرام سوم بعدی را همان شاهزاده‌ای است که پیداست مسن تر از ولیعهد میان او و شهبانو قرار دارد.
اما مردی بلند قد که در حال دادن چیزی به شهبانو است، کیست؟
این شخصیت به مراتب بزرگ تر از شهبانو به تصویر کشیده شده است و به این ترتیب از نظر مقام بلندپایه تر از او بوده است. در نگاه نخست برای چنین برتری فقط دو نفر می‌توانند مطرح باشند: یا خود شاهنشاه و یا یک ایزد. اما برابر انتظار در هر کدام از این دو حالت باید در پشت کلاه اینها نوار فرمانروایی مواج می‌بود: در صورتی که از این نوار خبری نیست. پس شاه نمی تواند یکی از این دو باشد. چون بهرام دوم با کلاه شهپری خود به گونه‌ای تردیدناپذیر در مجلس سمت راست حضور دارد. از سوی دیگر، یک ایزد نیز در چنین نگاره‌ای برابر با قاعده باید دارای تاج و دیگر نشانه‌های قدرت ایزدی، مانند دسته برسم می‌بود. بنابراین باید شخصیتی که در سمت راست قرار دارد کسی باشد که نه شاه است و نه ایزد و در عین حال از نظر مقام برتر از شهبانو. در هر حال از ریش و موی این شخص چنین پیداست که یکی از اعضای خاندان شاهی است. با همه احتیاط ممکن این است که این شخص نرسه، عموی شاه و شهبانو و کوچک ترین پسر شاپور اول است. نرسه، که کردیر در اقتدار از او سبقت گرفته بود، به برادرزاده اش اردشیرآناهید یک گل نیلوفر(انار) به نشانه تبریک و موافقت ازدواج خواهر و برادر به فرمانروایی رسیده می‌دهد.
در تعبیر مجلس سمت راست و شخصیت سمت چپ بی چون و چرا از شکل تاجش بهرام دوم است. شخصی که دست راست خود را به نشانه احترام بالا برده و کوچک تر از بهرام دوم به تصویر کشیده شده جای اختلاف نظر است. اردمن می‌خواست در شخصیت موردنظر سمت راست مقامی بلندپایه، احتمالاً موبدموبدان را ببیند. احتمال این برداشت از نخست مهیا بود. اگر این برداشت درست باشد، پس این شخصیت که نه شاه است و نه ایزد، فقط می‌تواند کردیر باشد. البته بر روی کلاه او نشانی دیده نمی شود. دو مجلس نگاره به هم پیوسته هستند و حقیقت یکپارچه‌ای را به وجود آورده‌اند: فرمانروا و مغ بزرگ خواستار برکت و بذل توجه ایزد ناپیدا برای مقام نو سلطنت بهرام دوم هستند و جانشین کنارگذاشته شده تخت شاهی، عموی زوج شاهی، به برادرزاده خود به نشانه آشتی گل نیلوفر(انار) می‌دهد (هینتس، ۱۳۸۵: ۲۹۷-۲۸۶).
شکل ۳-۱۹- نقش برجسته بهرام دوم در برم دلک ( هینتس،۱۳۸۳، ۲۹۳)
۳-۱۰- نقش برجسته گویوم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...