۱۹ - چــون به خـوابی، صبح از ایشان فـوت شـد
روز را رطــــل گـــــران درخــواســـتند
واژگانرطل گران: جام سنگین. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهومچون به دلیل خواب ماندن، شراب صبحگاهی را از دست دادند، برای روز جام بزرگی از شراب طلب کردند.
دانلود پایان نامه
۲۰ - گـر قـدح‌هــای صبـوحی شــد ز دســت
هــم بــه رطـلی عــذر آن درخــواســـتند
معنی و مفهوماگر قدح‌های شراب صبحگاهی را از دست دادند، با یک رطل پر از شراب عذر آن را خواستند و جبران کردند.
۲۱ - چــون نهنــگان از پـــی دریــا کشــی
ســاغــر کشــتی نشـــان درخـواســـتند
واژگاندریاکشی: باده نوشی فراوان. (فرهنگ لغات) ساغر: پیاله‌ی شراب. (برهان)
معنی و مفهومبرای باده نوشی بسیار، مانند نهنگ‌ها جام‌های کشتی شکل طلب کردند.
آرایه‌های ادبیدریاکشی کنایه از شراب نوشیدن بسیار است. دریا با کشتی و نهنگ تناسب دارد.
۲۲ - کــوه زَهـره عـاشـقاننــد ایــن چنــین
کــآتشــین دریـــا چنـــان درخـواســتند
معنی و مفهوماینان عاشقانی شجاع و دلیر هستند که این چنین شراب فراوان آتشین را طلب کرده‌اند.
آرایه‌های ادبیزهره در استواری و سختی به کوه مانند شده و آتشین دریا استعاره از شراب فراوان و سرخ و آتشین است. آتشین دریا نوعی از پارادوکس ساخته است.
۲۳ - از زکـــات جــرعــه‌ی دریـــا کشـــان
مفلســـان گنــــج روان درخـــواســـتند
واژگانگنج روان: کنایه از گنج قارون، چرا که پیوسته در زیر زمین به سوی تحت حرکت می‌کند. (آنندراج) توضیحات
معنی و مفهومجرعه‌هایی از این شراب را که به عنوان زکات، به نیازمندان بخشیدند، آن چنان زیاد بود که آن مفلسان بی نوا صاحب گنج قارون شدند.
آرایه‌های ادبیدریاکشان کنایه از بسیار خواران است. گنج روان دارای ایهام است از یک سو به معنی گنج روان قارون است که پیوسته در زیر زمین در حرکت است و در معنی دیگر، یعنی گنجی برای روح و روان است.
توضیحات:
گنج روانثروت و گنج‌های قارون معروف است. گفته‌اند: که قارون نزد موسی کیمیاگری آموخت و از این راه ثروت بی کرانی اندوخت و سپس بر اثر این، مغرور شد. قارون در حالی که بر گنج خود نشسته بود، به عصای موسی در اعماق زمین فرو رفت. گنج قارون پیوسته در درون زمین حرکت می‌کند و یا فرو می‌رود از این رو آن را گنج روان گفته‌اند. (شمیسا، ۱۳۷۸: ۴۵۴ - ۴۵۳)
۲۴ - جــور خــواران را جهـــان انصـــاف داد
کــز خــود انصــاف جهـان درخــواســتند
واژگانجور خواران: جور خورندگان، کسانی که باده را تا خطّ جور، یعنی تا لب جام می‌خورند. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهومجهان نسبت به باده خوارانی که جام سرشار از شراب را نوشیدند، با عدل و انصاف برخورد کرد؛ چرا که آنان نیز با جهان به عدل و انصاف برخورد کردند.
آرایه‌های ادبیجورخوار کنایه از باده نوش پرتوان و بسیار خوار است؛ چرا که خطّ جور خطّ هفتم جام است. جور مجاز جز به کل از جام است و جام، مجاز حال و محل از باده می‌باشد. جور با انصاف ایهام تضّاد می‌سازد. تکرار جهان در آغاز و پایان بیت آرایه‌ی رد صدر الی العجز ساخته است .
۲۵ - سـاقـیان نیـز از پـی یـک بــوس خشـک
بــا زر تـــر، نقـــد جــان درخـــواســتند
معنی و مفهومساقیان مجلس بزم صبحگاهی، به بهای یک بوسه‌ی خشک و خالی که به عشاق می‌دهند، از روی زرد و اشک آلود آن‌ ها، نقد جان آنان را طلب کردند.
آرایه‌های ادبیبوس خشک کنایه از بوس خالی و ساده است. زر تر استعاره از چهره‌ی زرد و اشک آلود عاشقان است. زر با نقد تناسب دارد. تر با خشک ایهام تضّاد ساخته است.
۲۶ - چــون کنــاری را بـــها گفتــیم چنـــد
صــد بهـــای کــاویــان درخــواســتند
واژگانبهای کاویان: قیمت و ارزش کاویانی، ارزش درفش کاویانی. (فرهنگ لغات) توضیحات
معنی و مفهوموقتی که بهای در کنار کشیدن آن ساقیان بزم را جویا شدیم، قیمتی صد برابر درفش کاویان طلب کردند.
توضیحات:
درفش کاویاندر ترجمه‌ی تاریخ طبری آمده است که کاوه هر کجا حرب کردی آن علم خویش، در پیش داشتی و پیروزی یافتی و بیست سال کاوه اندر جهان بگشت و جهان، چنان راست کرد بر آفریدون که هیچ کس او را مخالف نماند. پس آفریدون ولایت اصفهان و ناحیتش به کاوه سپرد و کاوه برخاست و به اصفهان شد و ده سال بر ولایت بماند، پس بمرد و او را فرزندان ماندند و آفریدون آن همه خواسته‌ی او بگذاشت و هیچ چیز نستد، مگر آن علم و اندر خزینه بنهاد از بهر فال را و به هر حربی بزرگ که بودیش آن بگشادی و ظفر یافتی و از پس او به دست ملوک عجمی همی‌آمد و هر کس چیزی بر آن همی‌کردی از گوهر و یاقوت و جواهر الوان تا چندان برو کردند که پوست ناپدید گشت، تا وقت یزدگرد شهریار آخرین ملوک عجم، آن درفش کاویان خواندندی و معنی درفش بر زبان پهلوی علم باشد و چیزی تابان را درفش خوانند؛ زیرا که هرگاه این را باز گشادندی، از آن گوهرها جهان فروغ گرفتی، پس به روزگار یزدجرد چون مسلمانان خزینه‌ی او غارت کردند و آن درفش پیش عمر خطّاب آوردند، عمر فرمود تا آن گوهرها برداشتند و آن پوست را بسوختند. (شهیدی مازندرانی، ۱۳۷۷: ۵۵۳ - ۵۵۲)
۲۷ - چـــرخ و انجــم بـــر طــراز روز نـــو
کنیــت شـــاه اخســـتان درخــواســـتند
واژگانطراز: یراق، حاشیه، فراویز. (معین) کنیت: نامی که در اوّل آن کلمه‌ی «ابو» «ابا» «ابی» پدر «ام» مادر و «ابن» پسر و «بنت» دختر باشد. (دهخدا)
معنی و مفهومآسمان و ستارگان برای زینت دادن روز نو، که تازه سر بر کرده است، کنیه‌ی شاه اخستان (ابوالمظفر) طلب کردند.
آرایه‌های ادبیطراز روز اضافه‌ی استعاری است. روز به لباسی مانند گردیده است که بر طراز و حاشیه‌ی آن کنیت شاه را نقش کرده‌اند و آسمان و ستارگان به خیّاطی تشبیه شده‌اند که کنیه‌ی شاه را بر طراز آستین روز می‌دوزند.
۲۸ - بـوالمـظفـر ظـل حــق چــون آفتـاب
مـالـک المـلک جــهان در شـرق و غرب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...