کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
 



که او در پرده زینسان نقش‌ها بست
( دیوان: ۱-۳۰۰)

 

 

 

۳-۵. مرثیه
مرثیه، رثا ؛ شعری را گویند که در ماتم در گذشتگان و تعزیت خویشاوندان و یاران و اظهار تأسف بر مرگ شاهان و بزرگان و سران قوم و ذکر مصائب پیشوایان دینی سروده شده باشد. در این اشعار از مناقب و فضائل و مقام و منزلت شخص از دست رفته سخن می‌رود و واقعه مصیبت بزرگ نشان داده می‌شود. معمولاً ماتم زدگان دعوت به صبر و سکون و موارد دیگری از این قبیل می‌شوند، از حیث تاریخی مرثیه همزمان با مدیحه پدید آمده است. در شعر فارسی مرثیه بر سه قسم است: اول رثاء تشریفاتی و رسمی که در این گونه اشعار معمولاً شاعر دربار به واسطه موقعیت فرد و به عنوان نوعی وظیفه در مرگ نزدیکان و عزیزان ممدوح خود شعر می‌گوید. دسته دوم مراثی شخصی و خانوادگی است و آن اشعاری است که شاعر در رثاء فرزند یا یکی از بستگان نزدیک می‌سراید و دستهی سوم اشعاری که شاعر در رثای شهدای کربلا مخصوصاً سید الشهداء و سایر پیشوایان دینی و مذهبی میسراید (داد، ۱۳۷۸: ۹-۲۶۸).والبته باید گفت وحشی یکی از شاعرانی است که در هر سه قسم مرثیه اشعاری را سرود است.
«در ادب عربی، رثا را چنین تعریف کرده‌اند: رثا یعنی مدح و توصیف مناقب کشتگان میدان جنگ و دعوت و ترغیب قبیله، به گرفتن خون شهیدان معرکه یا مردگان ناآشنا که حقی بر گردن شاعر داشته‌اند» (امامی، ۱۳۶۹: ۱۳).
گفته‌اند که مرثیه‌سرایی در جهان، همزاد مرگ اولین انسان بوده است. پس به این اعتبار می‌توانیم آدم ابوالبشر (ع) را اولین شاعر جهان بدانیم که در سوگ فرزندش ـ هابیل ـ مرثیه‌ای سروده است و از آن پس، سرایش اشعاری سوزناک و دردآلود در فقدان عزیزان در بین انسان‌ها متداول شده است (اژدر فایقی، ۱۳۸۹: ۱).
در تاریخ‌ ادبیات‌ فارسی‌ هر یک‌ از شاعران‌ بر اساس‌ اندیشه‌ و نگرش‌ خاص‌ خود به مرثیه‌سرایی پرداخته‌اند. در ادب فارسی مرثیه‌های مذهبی از جایگاه خاصی برخوردارند. مرثیه سرایی در تمام ادوار شعر فارسی وجود داشته است؛چنان که «با رودکی و در قالب قصیده آغاز شد و در شعر فرخی، مسعود سعد، انوری، نظامی، خاقانی، سعدی و حافظ (گاهی در قالب غزل) ادامه پیدا کرد»(ریاحی زمین، ۱۳۸۴: ۴۱) ؛ بنابراین مرثیه سرایی هرگز از حرکت باز نایستاد و قرن ششم تا هشتم را باید قرون تجربه‌های تازه در مراثی مذهبی شناخت و در دوره‌های بعد به شعرایی بر می‌خوریم که مراثی را به اوج رساندند و پرسوزترین اشکال مرثیه را در ادبیات فارسی به وجود آوردند تا آن که مرثیهسرایی مذهبی در دورهی صفویه به راهی افتاد که فصلی تازه را در شعر فارسی گشود (هاشمی، ۱۳۷۶: ۷) .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
وحشی بافقی گاهی درمرگ شاه ودرباریان ،گاهی در مرگ دوستان وعزیزان خودش ویک بار نیز در مرگ سیدوسالار شهیدان مرثیه هایی سروده است که به بیان آن‌ ها می‌پردازیم:
سوگواری بر مرگ شاه :
وحشی در سوگواری بر مرگ شاه مرثیهای سروده است که این‌ نوع‌ مرثیه‌ از طرف‌ شعرای‌ درباری‌ و مدیحه‌سرا در حق وزیر یا پادشاه‌ متوفا سروده‌ می‌شود و شاعر مرثیه‌ی‌ خود را در مقابل‌ صلات‌ و جوائزی‌ که دریافت می‌کرد، می‌سرود و در حقیقت‌ ادای‌ وظیفه‌ رسمی‌ می‌کرد. شاعر همان‌گونه که مداحی می‌کرد گاهی‌ هم‌ به‌ مرثیه‌سرایی‌ می‌پرداخت‌. این‌ نوع‌ مرثیه‌ در ادبیات‌ فارسی نسبت به‌ مراثی‌ مذهبی‌ و شخصی‌ اندک‌ است‌ و بیشتر مختص‌ شاعران‌ درباری‌ است‌ امّاگاهی‌ شاعران‌ غیر درباری‌ نیز بر اثر شدت‌ تألم‌ و تأسف‌ به‌ سرودن‌ مرثیه‌ درباری پرداخته‌اند همانند سعدی‌ در مرگ‌ سعد بن ابوبکر ـ شاهزاده‌ ناکام‌ سُلغری‌،
وحشی در مرگ‌ شاه شیون‌ و زاری‌ می‌کند و از بی مهری گردون گله میکند زیرا گردون موجب از دست رفتن شاه شده است و سزاوار میبیند عالم نباشد وقتی پادشاه نیست و بیان می‌کند که داغ از دست دادن شاه کمر شکن است و حتی پشت نه گردون از داغ درد ومحنت ناشی از دست دادن شاه می‌شکند.

 

 

از چه رو خاک سیه گردون به فرق ماه کرد
از چه رو بر نیل ماتم زد لباس عافیت
این چه صورت بود کز هر گوشه زرین افسری
چیست افغان غلامان شه باقی مگر
آه کز بی مهری گردون شه باقی نماند
پشت نه گردون ز کوه محنت ما بشکند

 

مشعل خورشید را گردون چرا که پر کاه کرد
هر که جا در ساخت این نیلگون خرگاه کرد
زد به خاک ره سر و افسر ز خاک راه کرد
آسمان بی مهریی با بندگان شاه کرد
از چه باقی ماند عالم چون شه باقی نماند
آری آری کوه درد ما کمرها بشکند
( دیوان: ۲۲۷)

 

 

 

سوگواری بر مرگ برادر
وحشی نیز به واسطه ارادتی که به برادرش مرادی بافقی داشت است در مرگ او مرثیه‌ای سروده و از او به عنوان برادر غمخوار یاد می‌کند:

 

 

آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت
یاران رفیق و همنفس و یار من کجاست
من بیخودانه سینه بسی کنده‌ام ز درد
دارم تنی به صورت طاووس داغ داغ
بگداختم چنانکه نشستم به روز شمع
بی یار و بی کسم، چه کنم چیست فکر من

 

کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت…
مردم ز غم، برادر غمخوار من کجاست
گویید مرهم دل افکار من کجاست
توتی زبان نادره گفتار من کجاست
آتش نشان آه شرر بار من کجاست
آنکس که بود یار وفادار من کجاست
(دیوان:۲۳۰-۲۲۹)

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 03:18:00 ب.ظ ]




به تدریج که بحث های کلامی در میان مسلمانان رشد یافت و در طول سه قرن ، سه حوزه عمده کلامی یعنی اشاعره، معتزله و امامیه در میان مسلمانان شکل گرفت، مسأله قدرت و حاکمیت سیاسی نیز به صورت بحثی مهم در حوزه های کلامی مزبور درآمد. در عین حال ، تلاش همه متکلمان در این جهت بود که نشان دهند نظریه سیاسی آنان پیرامون خلافت، زعامت و ولایت بر مسلمانان، استمرار ولایت خدا و رسول خداست. بنابراین در حوزه های کلامی هم لزوم امتداد قدرت و حاکمیت الهی در عرصه حاکمیت سیاسی مسلمانان ، اصلی بدیهی و مشروع عنه به حساب آمد. با وجود این، تا قبل از قرن بیستم میلادی، مطالعه و پژوهش درباره «قدرت سیاسی و اجتماعی» به عنوان موضوعی مستقل از حاکمیت ، در میان فلاسفۀ اجتماعی اسلامی و غربی سابقه نداشته و آنچه در قرون گذشته بیشتر مطرح بوده، نگرش به مقولۀ «قدرت» از لابه لای بحث های «حاکمیت» بوده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
در دنیای غرب نیز برتراند راسل سال ۱۹۳۸ در کتاب خود با عنوان «قدرت» موضوع «قدرت» را مستقل از «حاکمیت» مورد بررسی قرار داده است وی از «باورا و ایدئولوژی» به عنوان منبع اصلی قدرت نام می برد و یک بخش از کتاب خود را به نام «قدرت برهنه» نامیده که منظورش از به کارگیری این واژه همان قدرت سخت است و در بخشی دیگر از «قدرت باور»[۱۱] نام می برد واگرچه به صراحت از واژه قدرت نرم نامی به میان نمی آورد، اما در تبیین و تحلیل هایش از قدرت غیر برهنه و پنهان نام برده که منظور،قدرت در حوزه های فرهنگی است.( راسل، ۱۳۸۷؛ ۱۵۲) وی در ادامه از باور در دین اسلام و بین مسلمانان به عنوان منبع و منشأ قدرت که از ابهت و اقتدار بسیار قوی برخوردار است به عنوان نمونه کلاسیک یاد نموده است و چنین ابراز می نماید: « نمونۀ کلاسیک رسیدن به قدرت از طریق باور،اسلام است. پیامبر اسلام (ص) بر مبانع مادی عرب چیزی نیفزود و با این حال، چند سال پس از او عرب ها با شکست دادن نیرومندترین همسایگان خود امپراتوری بزرگی بر پا کردند. بدون شک دیانتی که پیامبر اسلام (ص) بنیان نهاد عامل اساسی توفیق ملت عرب بوده است (همان، ۱۸۵)
اما حقیقت ماجرا این است که پروفسور حمید مولانا استاد دانشگاه آمریکن برای اولین بار در کتاب «اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بین الملل» در سال ۱۸۶ میلادی به تعریف و تبیین واژه قدرت نرم پرداخت. مولانا قدرت نرم را «توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران» تعریف کرده است.
همچنین مولانا قدرت را به دو بخش تقسیم کرده است: قدرت ناملموس «نرم» که منابع آن دین، ارزش ها، باورها، ایدئولوژی و دانش هستند و قدرت سخت یا ملموس که در مواردی چون منابع طبیعی، جمعیت، ثروت و ابزار نظامی و جنگی و غیره ریشه دارد. به اعتقاد مولانا، قدرت نرم زیربنای قدرت سخت بدوه و ماهیت آن را مشخص می نماید.

۲-۱۲-۱- تقسیم بندی قدرت نرم

قدرت نرم را در چهار رکن اساسی می توان معنا نمود:
الف) کارآمدی (حکومت):
کارآمدی (حکومت): کارآمدی حکومت که یکی از عناصر و ارکان اصلی قدرت نرم می باشد، ارتباط وسیع و موثری با امنیت نرم دارد. کارکردهای اصل یاین بازوی امنیت نرم در مهار جنگ نرم، پدیده های نرم افزاری ناامنی و ترسیم کننده آسیب پذیری ها و حفاظت کننده و تقویت کننده موضوعات مرجع امنیت نرم می باشد.
کارآمدی ، رابطه میان وظایف، تعهدات و فعالیت های حکومت از یک سو و انتظارات، نیازها و ضرورت های زندگی مردم یک جامعه از سوی دیگر است، در این چارچوب مسائل مردم، چه آنهایی که در زندگی روزمره نقش آفرین هستند و به خوبی احساس می شوند و چه آنهایی که بیشتر ساختاری و ناپیدا هستند و آثار خودشان را در حال حاضر یا در آینده نزدیک بر زندگی مردم باقی خواهند گذاشت در حوزه کارآمدی حکومت قرار می گیرند.
ب) سرمایه اجتماعی :
مجموعه ای ارزش ها یا هنجارهای غیررسمی مشترک میان مجموعه هایی است که با یکدیگر تعامل، پیوند و ارتباط دارند و موجب همکاری میان مجموعه های مرتبط و پایین آمدن هزینه ها در تبادلات و ارتباطات اجتماعی می گردد. به کاربردن واژه اجتماعی در سرمایه اجتماعی به معنای آن است که این منابع، دارایی ها مشخصی محسوب نمی گردد و هیچ فردی به تنهایی مالک آن نیست؛ بلکه درون شبکه روابط، تنیده و منفعت عمومی محسوب می شود. از سوی دیگر واژه اجتماعی الزاماً به معنای تعیین سطح یا قلمروی سرمایه اجتماعی به عنوان یک مفهوم کلی نیست.
مرکز ثقل سرمایه اجتماعی عبارت است از :
اعتماد اجتماعی که از انتظار رفتار معتدل و صادقانه میان یک مجموعه ناشی می شدو و به تناسب نوع مجموعه ها دارای ابعاد مختلفی است . به طور مثال اعتماد اجتماعی به عنوان یک سرمایه در نظر پلیس عبارت است از اعتماد شهروندان به پلیس مبنی بر اینکه مأموریت ها و عملکردها در مجموع دارای منفعت عمومی است و در برخورد با مردم صداقت بالایی دارد.
مشارکت اجتماعی که از انتظار رفتارهای حمایت جویانه ناشی می شود؛ مانند مشارکت اجتماعی به عنوان یک سرمایه پلیس عبارت است از همکاری و رفتارهای حمایت جویانه مردم و از پلیس در جلوگیری از وقوع جرم، مقابله با جرم و کشف جرم.
ج) اقتدار:
اقتدار سومین رکن قدرت نرم است که از ترکیب سلطه اطلاعاتی و روانی بر عوامل ناامنی ناشی می شود. اقتدار به صورت حضور نامحسوس عامل مقتدر نزد عوامل ناامنی ظاهر می شود؛ مثلا اقتدار پلیس عبارت است از سلطه اطلاعاتی و روانی پلیس بر مجرمان و محیط های جرم خیز به گونه ای که مجرمان همیشه حضور پلیس را احساس کرده و چنین احساسی به مانع مهمی در اعمال مجرمانه همیشه حضور پلیس را بر مجرمان و محیط های جرم خیز به گونه ای که مجرمان همیشه حضور پلیس را احساس کرده و چنین احساس به مانع مهمی در اعمال مجرمانه تبدیل گردید. مرکز ثقل اقتدار نیز همان سلطه اطلاعاتی و روانی بر عوامل ناامنی است؛ به گونه ای که اشراف و نفوذ اطلاعاتی سطح بالا بر اعمال مجرمانه این عوامل پیش از وقوع جرم، کشف جرم و مقابله با جرم را موجب گردد و از سوی دیگر همواره ترس کشف اعمال مجرمانه و تنبیه در مجرمان یا عوامل ناامنی وجود دارد.
د)جذابیت:
چهارمین رکن جذابیت کارگزار قدرت نرم است. جذابیت به معنای احترام و منزلت کارگزار و امنیت نزد مخاطب می باشد. مثلاً چنانچه کارگزار قدرت نرم پلیسی باشد؛ جذابیت عبارت است از احترام مردم به پلیس و بالابودن منزلت اجتماعی شغل پلیس به گونه ای که به عنوان یکی از مشاغل برتر و محبوب خانواده ها و جوانان محسوب شود که برای دستیابی به آن تلاش می نمایند.

۲-۱۲-۲-تغییر راهبردی مفاهیم در غرب

دهه ی ۶۰، دهۀ تغییر راهبردی مفاهیم و واژه ها در غرب است. در این دهه، دنیا شاهد تحولی بنیادین در جایگزین نمودن واژه ها و مفاهیم جدید برای عملیات و فعالیت های نظامی- امنیتی آمریکا بود که با ادبیات تا پیش از این زمان به کلی متفاوت است. آمریکایی ها، واژه های فراوانی را با ادبیات و تعابیر خاص خود وارد فضای خسته و دل زدۀ از جنگ جهانی دوم نمودند که از مهم ترین آنها واژه «جنگ» ( و مشتقات آن) است که آمریکاییان از آن زمان به بعد از به کارگیری این واژه در کلیه فعالیت های نظامی، سیاسی، امنیتی و نیز اجتماعی فرهنگی به شدت پرهیز نمودند. از جمله مفاهیمی که تا جنگ جهانی دوم و چند سال پس از آن به عنوان اصطلاحی فراگیر به کار برده می شد «جنگ روانی» بود. در این مورد تعریف «جان. ام. کالینز»[۱۲] از تعاریف دیگران کامل تر بود. وی جنگ روانی را «استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسط به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری جنگ روانی می شود» تعریف نمود (کالنیز،۲۰۰۳؛ ۴۸۷)
دولت های پیروز در جنگ جهانی دوم پس از تغییر شرایط و به وجود آمدن اقتضائات جدید ، واژه «عملیات روانی»[۱۳] را جایگزین جنگ روانی نمودند. به عنوان نمونه در سال ۱۹۵۱ دولت ترومن در تغییر نام یک کمیته راهبردی بین سازمانی، آن را «کمیته هماهنگی عملیات روانی» نامید (جنیدی،۱۳۸۷، ۲۰- ۱۹)
واژه «قدرت نرم» نیز از جمله مفاهیم است که غرب به صورتی وسیع و گسترده مورد استفاده قرار داد. در ظاهر این گونه به نظر می رسید که با طرح و به کارگیری چنین مفهومی، دیگر منازعۀ در پس توسعه این نظام فکری وجود ندارد؛ اما با نگاه دقیق و موشکافانه به اهداف اظهار شده و پنهان کشور مهاجم در به کارگیری قدرت نرم که به دنبال تغییر در نگرش، رفتار و در نهایت به دنبال فروپاشی نظام سیاسی کشور هدف است می توان دریافت که وجود همین خصومت و براندازی نرم در لایه های زیرین و پوشیده قدرت نرم، تناقضی در درون قدرت نرم اعمال شده از سوی غرب و به ویژه آمریکا را ایجاد نموده است.
در واقع آمریکایی در سیاست های توسعه طلبانه و استعماری خود تغییر و تحولی اساسی ایجاد نکردند، بلکه برای پیشبرد مقاصد از پیش طراحی شده خود اقدام به تغییر راهبردی مفاهیم و واژه ها در سطح بسیار گسترده ای برای پنهان سازی نیات و اغراض حقیقی خود نمودند. آنها با انجام همان عملیات و فعالیت ها در گوشه گوشۀ جهان، اما این بار با پیچیدگی ها و پنهان کاری های بیشتر، از واژه هایی انسان دوستانه نظیر؛ «آزادی»، «حقوق بشر»، «دموکراسی» «مبارزه با تروریسم»، «برقراری صلح جهانی»، « مبارزه با فقر و گرسنگی» و … استفاده نموده و بیش از گذشته به چپاول و غارت ثروت های مادی و معنوی و تجاوز و قتل عام سایر ملل ادامه داده و می دهند.
جالب است که در لابه لای صحبت های جوزف نای از قول ژنرال وسلی کلارک، به خوبی میتوان به ماهیت پنهان این تغییرات ظاهری در نامگذاری وارونۀ عملیات و فعالیت نظامی – آمنیتی آمریکا پی برد: آن جا که این ژنرال سرشناس آمریکایی می گوید :« قدرت نرم به ما نفوذی بسیار فراتر از لبۀ برنده سیاست سنتی توازن قوا داد» (احمد زاده کرمانی، ۱۳۸۸؛۱۲۶).
در مورد این تحول در ظاهر مفاهیم، جنیدی چنین استدلال می نماید که : « این تحول ناشی از این واقعیت بود که آمریکا بیان به شدت نگران به کارگیری پیوستۀ اصطلاحی بودند که در آن واژه جنگ برای توصیف فعالیتی به کار رود که دوستان و بی طرف ها را نیز مورد هدف قراردهد، نه صرفاً کشورهای متخاصم یا بالقوه متخاصم را، این نگرانی در بحران ۱۹۵۸ لندن و دخالت در جمهوری دومینیکن در سال ۱۹۶۵ تجلی یافت» (جنیدی،۱۳۸۷؛ ۲۰).
اما علت تامه این چرخش و تغییر راهبردی مفاهیم در غرب را می توان در اجرای نمایشی سه قسمتی به تصویر کشید که آنان در پرده اول نمایش خود،واژه جنگ نرم را یا به واژگانی نظیر قدرت نرم، جنگ سرد و عملیات روانی ارجاع می دهند و یا اصولاً قضیه را مسکوت می گذارند، انگار که در فرهنگ غربی مفهومی به نام جنگ موضوعیت ندارد و آنان منادیان صلح و دوستی و انسان هایی ضد جنگ هستند. غربی ها با ترفندها و عنوان های مختلف مانند قدرت نرم و عملیات روانی برای حفظ منافع استعماری و ناشی از خوی سلطه گری و زورگویی خود، در بیشتر مناطق دنیا و به ویژه در کشورهای اسلامی دخالت نموده و به کشتار، آوارگی ، تارج ثروت های مادی و معنوی، حمایت از دست نشاندگان خود و نظایر آن مبادرت می ورزند که نمونه های آن را می توان در افغانستان ، پاکستان ، عراق، سوریه، یمن، بحرین و … مشاهده نمود.
چهره دوم این نوع برخورد غرب در هجمه همه جانبه آنان به کشورهای اسلامی به طور عام و به جمهوری اسلامی به طور خاص را به صورت آشکار می توان نظاره نمود. آنان اغلب در تبلیغات گسترده و مسموم خود مسلمانان و به ویژه ایرانیان را مردمانی جنگ طلب، سیتزه جو، قدرت طلب، عقب مانده ، بدون سابقه تمدنی و مخالف دستاوردها و پیشرفت های مادی بشریت نشان می دهند.
اما چهره ی سوم واساسی این چرخش راهبردی در سیاست های آمریکا را باید در احساس خطر آنان نسبت به امنیت ملی و فراملی خود دانست. آنان به خوبی دریافته اند که هژمونی تنها ابرقدرت به جا مانده از دوران جنگ جهانی دوم، رو به افول گذارده است، به همین خاطر رویکرد خود را از فضای سخت افزارانه به فضای نرم افزاری انتقال داده اند تا بتوانند همانند گذشته منافع نامشروع خود را تأمین کند (جزینی و همکاران،۱۳۸۸؛ ۲۷)

۲-۱۳- ژئوکالچر

در علوم استراتژیک، موقعیت هر کشور از ابعاد مختلفی بررسی می‌شود، مانند: موقعیت تاریخی، موقعیت اقتصادی، موقعیت اجتماعی، موقعیت فرهنگی، یا موقعیت سیاسی. یکی از مهم‌ترین گونه‌های تبیین موقعیت هر کشور، موقعیت محیطی آن است که در آن ابتدا محیط جغرافیایی تبیین می‌شود، سپس سایر مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در نسبت با محیط جغرافیایی تعریف می‌گردد. در بررسی «موضوع محور»، ابتدا محورهای موضوعی مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ یا موضوع نظامی تبیین و سپس سایر مؤلفه‌های قدرت موضوعی، از جمله «محیط» در نسبت با آن بررسی می‌شود.مثلاً اگر موقعیت یک کشور، از حیث سیاسی بررسی شد، سایر مؤلفه‌ها در نسبت با آن تعریف می‌شود، از جمله مؤلفه جغرافیایی. یا اگر این بررسی از حیث اقتصادی انجام شد، دیگر مؤلفه‌ها، از جمله محیط جغرافیایی، در نسبت با موضوع اقتصاد تعریف می‌شوند. امّا در بررسی «محیط محور» ابتدا ابعاد محیطی و جغرافیایی تبیین می‌گردد، سپس سایر مؤلفه‌ها در نسبت با آن سنجش و ارزش‌گذاری می‌شود.موقعیت محیطی یا به تعبیر غربی‌ها «Situation» در سه مرحله سنجش و برآورد می‌شود. مرحله نخست یا مرحله تبیین قدرت محیطی، مرحله تبیین موقعیت کشور مورد مطالعه در سه مؤلفه قدرت محیطی، یعنی زمین (Geo)، دریا (Hydro) و هوا (Aero) است. در مؤلفه‌های زمین (Geo)، سرزمین هر کشور از حیث کیفیت، ابعاد، مساحت و همچنین منطقه‌ای، از کره زمین، که آن کشور در آن واقع شده، منبع متفاوتی از قدرت محیطی محسوب می‌شود و هیچ دو کشوری موقعیت سرزمینی یکسانی ندارند. برای نمونه، سرزمین کشور شیلی همچون یک مار دراز و باریک است، امّا سرزمین روسیه، کانادا یا آمریکا، موقعیتی مستطیلی و پهناور دارند. در مؤلفه دریا (Hydro)، نیز وضعیت کشورها متفاوت است. این تفاوت به دو بخش تقسیم می‌شود: ابتدا اینکه آیا کشور مورد مطالعه، دسترسی به دریا دارد یا ندارد. کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان یا اتریش، دسترسی به دریا ندارند، لذا یکی از مؤلفه‌های سه گانه زمینی، دریایی و هوایی، در قدرت ملی آنها غایب است. دیگر اینکه کیفیت موقعیت دریایی کشور مورد مطالعه چقدر است. این کیفیت، با گزاره‌هایی چون طول سواحل،‌ بازبودن یا بسته بودن دریایی که در جوار سرزمین آن کشور قرار دارد، کیفیت فلات قاره در آب‌های ساحلی و سرزمینی آن کشور، و … سنجش می‌شود. مؤلفه هوا (Aero) نیز متأثر از محل و منطقه‌ای است که آن کشور در کره زمین در آن واقع شده است.امّا در مرحله دوم، که مرحله تبیین قدرت موضوعی است، باید به تبیین موقعیت آن کشور از حیث قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت فرهنگی و قدرت اجتماعی پرداخت.در مرحله سوم، آنچه در تبیین قدرت موضوعی برآورد شد، با آنچه در تبیین قدرت محیطی سنجش شد، با یکدیگر تلفیق می‌شوند. نتیجه این انطباق و تلفیق را می‌توان «موقعیت آن کشور» نامید. موقعیت یک کشور پس از این سه مرحله بدین صورت تبیین می شود که ز انطباق قدرت موضوعی سیاست با جغرافیا، ژئوپلیتیک[۱۴]شکل می‌گیرد. هنگامی که از ژئوپلیتیک یک کشور سخن به میان می‌آید، منظور انطباق قدرت سیاسی با قدرت جغرافیایی آن کشور است. از انطباق قدرت موضوعی اقتصاد، با جغرافیا، ژئواکونومی[۱۵]پدید می‌آید.
از انطباق قدرت موضوعی نظامی با جغرافیا، ژئومیلیتاری[۱۶] به دست می‌آید. از انطباق قدرت موضوعی فرهنگی یا اجتماعی نیز با جغرافیا، ژئوکالچر[۱۷]یا ژئو سوشال [۱۸]به وجود می‌آید.امّا اگر انطباق قدرت‌های موضوعی سیاست، اقتصاد، فرهنگ، نظامی و اجتماعی، با بعد دریایی قدرت محیطی صورت پذیرد نتیجه به ترتیب می‌شود: هیـدروپلیتیـک[۱۹] ، هیـدرواکـونـومـی[۲۰] ، هیدروکالچر[۲۱]، هیدرومیلیتاری[۲۲] و هیدروسوشال[۲۳]. همواره موقعیت کشورها از حیث محیطی، با یکی از این حوزه‌های قدرت موضوعی ـ محیطی معرفی می‌شود.
ژئوکالچر یاژئوپلتیک فرهنگی فرایند پیچیده ای ازتعاملات قدرت، فرهنگ، و محیط جغرافیایی است که طی آن فرهنگها همچون سایر پدیده های نظام اجتماعی همواره در حال شکل گیری، تکامل، آمیزش، وجابجایی درجریان زمان ودر بستر محیط جغرافیایی کره زمین اند. به عبارت دیگر ژئوکالچرترکیبی از فرایند های مکانی – فضایی قدرت فرهنگی میان بازیگران متنوع وبیشماری است که در لایه های مختلف اجتماعی ودر عرصه محیط یکپارچه سیاره زمین به نقش آفرینی پرداخته و در تعامل دائمی با یکدیگر بسر می برند. و براثر همین تعامل مداوم است که در هر زمان چشم انداز فرهنگی ویژه ای خلق می شود. از اینرو ساختار ژئوکالچرجهانی بیانگرموزاییکی از نواحی فرهنگی کوچک وبزرگی است که محصول تعامل های مکانی –فضایی قدرت فرهنگی اند که در طول و به موازات یکدیگر حرکت می کنند. »(حیدری،۱۳۸۴؛ ۹۳)
فرهنگ کلیتی منسجم و نظام یافته از وجوه گوناگون فکری ورفتاری انسان وهمچنین عناصر مادی و غیرمادی زندگی اجتماعی اوست، درحالیکه تنها در برگیرنده وجوه ومحدودتری از این ویژگی هاست.
فرهنگ بیشتر شامل آن بخش از خصیصه های جامعه بشری است که معمولاً غیر مادی اند، نظیر زبان، سنت ها ، ارزشها ،اندیشه ها، هنر، دین و ….، ولی تمدن معمولاً دربرگیرنده ویژگی ها ومظاهر مادی وظاهری فرهنگ است، همچون شیوه معماری، نظام سیاسی، نظام اداری و همچنین الگوهای رفتار مدنی.
قلمروجغرافیای فرهنگ ها معمولاً محدود ومنطبق بر نواحی جغرافیایی است که مرزهای آن تا حدودی معین وقابل تشخیص اند. اما حوزه های تمدنی گسترده و فاقد مرزهای مشخص اند، و معمولاً برمناطق وسیع جغرافیایی کره زمین انطباق دارند. بنابراین ساختار ژئوکالچرجهانی به صورت نظامی سلسله مراتبی است که از حوزه های تمدنی چندی تشکیل یافته که هر حوزه خود در بر گیرنده نواحی کوچکتر فرهنگی می باشد. این نواحی فرهنگی نیز به نوبه خود به نواحی کوچکتر خرده فرهنگی تقسیم می شوند. (حیدری، همان)
درحالیکه الگوهای فرهنگی معمولاً طی دوره های زمانی نسبتاً کوتاه دچار تغییرات موضعی ویا تحولات اساسی می گردند، الگوهای تمدنی دیرپا بوده وطی دوره های زمانی طولانی تقریباً ثابت وپایدارند . به گونه ای که مثلاً با وجود فرهنگهای بیشماری که طی تاریخ در جوامع گوناگون شکل گرفته، تاریخ شناسانی همچون آرنولد توین بی، تنها به وجود بیست ویک تمدن بزرگ بشری اعتقاد دارند. مظاهر فرهنگی تا حدود زیادی مشخص وقابل تشخیص اند و با زندگی روزمره مردم در آمیختگی دارند، پس وابستگی مردم به الگوهای فرهنگی بمراتب بیشتر از الگوهای تمدنی است که معمولاً شاخصه های کمتری را در برگرفته و تنها بیانگر برخی از وجوه زندگی آنان می باشد.
هم فرهنگ وهم تمدن در برگیرنده نوعی شخصیت اجتماعی اند که آن راهویت می نامند، از اینرو هردو دارای بار ارزشی، هنجاری ونیز سیاسی اند که حرکت ایجاد کرده وتحول می آفرینند، با این تفاوت که میزان نقش آفرینی فرهنگها بواسطه پویایی بیشترشان به مراتب بیش از تمدن هاست. بنابراین موضوع فرهنگ وتمدن هردو از جمله مفاهیمی هستند که امروزه در علم ژئوپلیتیک و ژئوکالچر بدان توجه بیشتری صورت می گیرد.
براساس این رهیافت، ژئوکالچر فرایندی است که در یک سوی آن پدیده های مکانی با ماهیتی ناحیه ای، مبتنی بر فرهنگهای محلی قرار گرفته، ودردیگر سو پدیده های فضایی با ماهیتی جهانی ومبتنی بر جهانی شدن الگوهای تمدن غربی، پدیده های فرهنگی به دلیل خصیصه مکانی شان همواره میل به ثبات وپایداری در مقابل نو آوری ها دارند – در این زمینه می توان به تلاش جوامع سنتی بر حفظ میراث فرهنگی وآداب و سنن پیشینیان ویا تأکید برنمادهای تاریخی وادبیات وافسانه های بومی به عنوان بخشی از هویت اجتماعی آنان اشاره کرد. در حالیکه الگوهای تمدنی در نقطه مقابل بواسطه ماهیت فضائیشان معمولاً درجهت سرعت بخشیدن به تغییرات فرهنگی وزدودن مرزهای قراردادی ونیز الگو سازی های جدید رفتاری حرکت
می کنند. اشاعه سریع و گسترده مدل ها ، وسبک های جدید علمی، هنری وفرهنگی از سوی جوامع توسعه یافته به سایر نواحی جهان از جمله نشانه های فرایند های فضایی تمدن است (حیدری،۱۳۸۴؛ ۹۴)
از این منظر ساختار نظام ژئوکالچر ،در راستای ویژگی های نظام ژئوپلیتیک جهانی ، چیزی نیست مگر تقابل یا رو دررویی میان دو الگوی متفاوت ومتضاد از تعاملات فرهنگی دریک سطح جهانی. برمبنای این نگرش واقعگرایانه[۲۴] شالوده ژئوکالچرجهانی دروهله نخست بر پایه ویژگی های نظام اطلاع رسانی وارتباطات مدرن تمدن غربی استوار گردیده که ویژگی های آن به ترتیب عبارتند از :
پوشش فراگیر، بدین مضمون که قابلیت اقناع کلیه افراد بشر را در هر سن وجنس دارد. فرامکانی بودن، یعنی قائل به مکان خاصی نیست و پیام های آن درهمه جا جریان دارد.
چند حسی است، وتمام احساسات ظاهری پنجگانه را در کنار هم بکار می گیرد. ا زطریق نمایش واقعی اطلاعات آموزه ها را به صورت غیر تخیلی ودر سطح انبوه منتشر می سازد.
عامه فهم است وبرای همه مخاطبین در هر شرایط وبا هر خصوصیتی پیام ویژه ای عرضه می نماید. فرا زمانی است، وقادر است مجموعه دانشهای بشری را در سریع ترین زمان ممکن در دسترس همگان قرار دهد.از نظر فرهنگی، موقعیت ژئوکالچر ایران بسیار ممتاز است. ایران امروز با یک دامنه فرهنگی فارسی زبانان از کردستان عراق تا افغانستان و قلب آسیای میانه، نفوذ فرهنگی دارد. همچنین با یک دامنه فرهنگی شیعی، از افغانستان و پاکستان در شرق، تا عراق و لبنان در غرب و آذربایجان در شمال و بحرین در جنوب، نفوذ مذهبی چشمگیری دارد. تأثیر این نفوذ را می‌توان در معادلات فرهنگی، سیاسی و نظامی منطقه جنوب غرب آسیا دید.

۲-۱۴-نظریه ها ورویکردها

ریچارد مویر[۲۵] به عنوان یک جغرافیدان سیاسی پیرو مکتب انسانگرا[۲۶] فرهنگ را میراث اجتماعی یک جامعه معرفی می کند و آن را نه تنها شامل کلیه کالاها وابدعاعات مادی ، بلکه تولیدات فکری و روحی، مانند عقاید، ارزشها، باورها، وتمایلات آن جامعه می داند. به نظر او فرهنگ پدیده ای فطری نبوده و همراه بارشد فرد درون یک جامعه فرهنگی رشد می یابد (مویر، ۱۳۷۹؛ ۴۲).
امانوئل والرشتاین[۲۷] اقتصاد دان ساختارگرای[۲۸] امریکایی درتوصیف مفهوم «فرهنگ جهانی» خود معتقد است که :
هرکس رامی توان به سه طریق توصیف کرد: مشخصه های جهانی گونه، مجموعه مشخصه هایی که شخص را در حکم عضوی از مجموعه گروه ها تعریف می کندف ومشخصه های فردی شخص، هنگامی که ازمشخصه هایی صحبت می کنیم که نه جهانی اند و نه فردی ،اغلب از اصطلاح فرهنگ، برای توصیف مجموعه این خصلت ها، رفتارها، ارزش ها، یا اعتقاد ها استفاده می کنیم. شکی نیست که در این کاربرد، هرگروهی «فرهنگ» خاص خود را داراست (والرشتاین، ۱۳۷۷؛ ۸۶).
این در حالیست که ساموئل هانتینگتون[۲۹] نظریه پرداز معروف امریکایی پیرو مکتب واقعگرا در بیان سرشت تمدن ها چنین می گوید :
« تمدن یک کیان فرهنگی است. روستا ها، مناطق، گروه های قومی، ملیت ها و گروه های مذهبی، همه دارای فرهنگ های مشخص در سطوح مختلفی از عدم تجانس فرهنگی هستند. فرهنگ یک دهکده واقع در جنوب ایتالیا ممکن است با فرهنگ یک دهکده در شمال آن کشور متفاوت باشد، ولی هر دو در فرهنگ ایتالیایی که آنها را از دهکده های آلمان متمایز می سازد، سهیمند. جوامع اروپایی به نوبه خود ویژگی های فرهنگی مشترکی دارند که آنها را از جوامع عرب یا چینی جدا می کند. به هر حال، اعراب ، چینی ها وغربی ها بخشی از کیان فرهنگی گسترده تر محسوب نمی شوند، بلکه هر یک تمدن هایی را تشکیل می دهند. بنابراین، تمدن بالاترین گروه بندی مردم وگسترده ترین سطح هویت فرهنگی است که انسان ها ازآن برخوردارند. تمدن هم با توجه به عناصر عینی مشترک، چون زبان، تاریخ، مذهب، سنت ها و نهادها تعریف می شود و هم با توجه به وابستگی ها وهمانندی ذهنی ودرونی انسانها ، افرادسطوح گوناگونی از هویت دارند. یک نفر اهل رم ممکن است خود را با حدودمتفاوتی از تعصب، یک رمی، یک ایتالیایی، یک کاتولیک، یک مسیحی، یک اروپایی ، و یک غربی بداند. تمدنی که بدان تعلق دارد گسترده ترین سطح هویتی است که خود را با آن می شناسد. افراد می توانند درتعریف هویت خود تجدید نظر کنند واین کار را می کنند. در نتیجه، ترکیب و مرزهای تمدنها تغیر می یابد، یک تمدن ممکن است شمار زیادی از انسان ها را در بر گیرد مانند تمدن چین یا تعداد کمی را مانند تمدن آنگلوفون در منطقه کارائیب ، یک تمدن ممکن است چند کشور –ملت را در خود جای دهد مانند تمدنهای غربی، آمریکای لاتین وعرب، یا تنها شامل یک کشور – ملت باشد مانند تمدن ژاپنی.» (هانتینگتون، ۱۳۷۲؛۶۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:18:00 ب.ظ ]




-

 

 

 

۵

 

*۰۰۵/۰

 

۸۹۵/۰

 

۳۷۶/۰

 

*۰۰۰/۰

 

 

 

*: در سطح ۰۵/۰ معنی­دار
۶-۴با توجه به بررسی منافع مورد انتظار مشتریان در هر یک از این خوشه ­ها نکات زیر قابل تامل و بررسی هستند:
مهمترین منفعت مشتریان که در همه خوشه ­ها به جز یک خوشه (در این خوشه رتبه دوم) دارای اولین بُعد منفعتی می­باشد تعهد و تخصص کارکنان است.
خدمات جانبی و اخلاق و برخورد مناسب نیز به ترتیب اولویت دوم و سوم منفعتی را در تمامی خوشه ­ها به خود اختصاص داده­اند.
مهمترین خصیصه خوشه اول این است که افراد در این خوشه به شش بُعد گسترش خدمات، اخلاق و برخورد مناسب، خدمات جانبی، بانکداری الکترونیک، امنیت و مشاوره تقریباً در یک سطح اهمیت می­ دهند اما سود محوری برای این خوشه از اهمیت کمتری برخوردار است
پایان نامه - مقاله - پروژه
مهمترین خصیصه خوشه دوم این است که افراد در این خوشه به چهار بُعد گسترش خدمات، اخلاق و برخورد مناسب، خدمات جانبی و بانکداری الکترونیک تقریباً در یک سطح اهمیت می­ دهند اما سود محوری برای این خوشه از اهمیت کمتری برخوردار است
مهمترین خصیصه خوشه سوم این است که افراد در این خوشه به چهار بُعد گسترش خدمات، اخلاق و برخورد مناسب، خدمات جانبی و مشاوره تقریباً در یک سطح اهمیت می­ دهند نکته جالب در مورد این خوشه عدم توجه به بانکداری الکترونیک(کم اهمیت­ترین بُعد در این خوشه) است که با توجه به سطح تحصیلات دیپلم و زیر دیپلم افراد در این خوشه قابل توجیه است. همچنین امنیت در این خوشه دومین بُعد منفعتی می­باشد.
مهمترین خصیصه خوشه چهارم این است که افراد در این خوشه به چهار بُعد تعهد و تخصص کارکنان، ، اخلاق و برخورد مناسب، خدمات جانبی و بانکداری الکترونیک تقریباً در یک سطح اهمیت می­ دهند نکته جالب در مورد این خوشه اهمیت دادن به بُعد امنیت به عنوان اولین منفعت است که این خوشه را از سایر خوشه ­ها از این نظر جدا می­ کند. همچنین گسترش خدمات دارای کمترین اهمیت در این خوشه است.
مهمترین خصیصه خوشه پنجم پراکندگی اهمیت به ابعاد مختلف در بین افراد است. همچنین این خوشه شامل افرادی است که اهمیت نسبتاً اندکی برای تمامی ابعاد منافع مورد انتظار مشتریان قایل می­باشند که این مسأله نشان­دهنده­ بی تفاوتی یا عدم ارتباط کافی آنها با خدمات بانکی می­باشد.
تحلیل مسیر ۷-۴
در این مرحله از تحقیق ما به دنبال یافتن رابطه بین یک متغیر پاسخ و یک یا چند متغیر تبیینی هستیم . بدین منظور از تحلیل مسیر که همان تحلیل رگرسیون می باشد از یک طرف به دنبال تشخیص سهم و میزان اثرمنافع مورد انتظار مشتریان بر متغیر پاسخ یعنی رضایت و از طرف دیگر به دنبال این هستیم که ببینیم و میزان رضایت منتج به چه نتایج رفتاری می­ شود هستیم . در واقع تحلیل مسیر برای این منظور، یک نمودار می­سازد .
۱-۷-۴تحلیل مسیر تاثیر ابعاد منافع مورد انتظار مشتریان بر رضایت
با توجه به مظالعات ارائه شده در این پژوهش، الگوی علّی زیر برای یررسی تاثیر عوامل موثر بر رضایت­مندی مشتریان ویژه بانک سپه مورد تحلیل قرار می­گیرد.
شکل ۴-۱: الگوی علّی پیشنهادی در مورد روابط بین متغیرهای پژوهش و رضایت­مندی مشتری
در این تحلیل دو فرضیه به شرح ذیل وجود دارد :
H0: بین نمرات ابعاد هشت گانه منافع مشتریان و رضایت مشتریان همبستگی معنی­داری وجود ندارد.
H1: بین نمرات ابعاد هشت گانه منافع مشتریان و رضایت مشتریان همبستگی معنی­داری وجود دارد
جدول ۴-۳۱ همبستگی بین متغیرهای مستقل(عوامل موثر بر رضایت­مندی مشتریان) و متغیر وایسته رضایت­مندی مشتریان را نشان می­دهد. ملاحظه می­ شود که تمامی همبستگی­های متغیرهای مستقل و وابسته مثبت و معنی­دار می­باشند. البته بیشترین همبستگی با رضایت­مندی را بانکداری الکترونیک و کمترین را مشاوره دارند.
جدول ۴-۳۱: همبستگی میان متغیرهای مستقل(عوامل موثر بر رضایت­مندی) و رضایت­مندی مشتریان

 

 

 

 

تعهدوتخصص کارکنان

 

گسترش خدمات

 

برخورد مناسب

 

خدمات جانبی

 

سود محوری

 

بانکداری الکترونیک

 

امنیت

 

مشاوره

 

 

 

تعهد و تخصص کارکنان

 

-

 

-

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:17:00 ب.ظ ]




 

 

انواع داده‌های کیفی
داده‌های کیفی در طیف وسیعی دسته بندی می‌شوند که هر دسته از آن‌ ها مستلزم به کار گیری روش یا روش‌های تحلیلی خاصی است. جدول زیر انواع داده‌های کیفی را نشان می‌دهد که در چهار دسته قرار گرفته‌اند.
جدول ‏۳-۲: انواع داده‌های کیفی(محمدپور،۱۳۸۹)

 

 

موارد

 

داده‌های اصلی

 

 

 

این نوع داده‌ها معمولاً در فرایند کار میدانی از طریق مشاهده‌های مستقیم، آزاد یا مشارکتی و یادداشت برداری تولید می‌شوند.

 

مشاهده‌ای

 

 

 

متون مصاحبه‌ای ضبط شده یا یادداشت برداری شده از طریق مکالمه با مطلعین

 

مصاحبه‌ای

 

 

 

تاریخچه‌های زندگی، خاطره‌ها، روزنامه‌ها و مجلات، نامه‌ها، داستان‌ها و روایات منقول، اسناد و مدارک اداری، گزارش‌های علمی- پژوهشی

 

اسناد و مدارک

 

 

 

تصاویر، فیلم‌ها، پیام‌ها، داده‌های دیجیتالی و الکترونیک، کروکی ها و …

 

موارد ضبطی و تصویری

 

 

 

مصاحبه
یکی از روش‌های گرد آوری اطلاعات اجرای مصاحبه با افراد به منظور دست‌یابی به اطلاعات مورد نیاز است. مصاحبه یک رویکرد جمع آوری اطلاعات است که به دنبال خلق یک فضای شنیداری است که در آن معانی از طریق یک تعامل متقابل و خلق همزمان از دیدگاه‌های کلامی در جهت علایق دانش علمی ساخته می‌شوند. مصاحبه را می‌توان به صورت هدایت شده یا غیر هدایت شده (آزاد) و نیز به شکل حضوری یا تلفنی اجرا نمود(سکاران،۱۳۸۸) در این تحقیق به منظور جمع آوری داده‌های کیفی از روش مصاحبه استفاده می‌نماییم.
مصاحبه آزاد
این نوع مصاحبه را بدین سبب آزاد می‌نامند که مصاحبه کننده به طرح برنامه ریزی شده‌ای برای ترتیب تقدم پرسش‌ها نمی‌پردازد(اوماسکاران،۱۳۸۸)
پایان نامه - مقاله
مصاحبه هدایت شده
این نوع مصاحبه را پژوهشگر زمانی اجرا می‌کند که دقیقاً می‌داند چه اطلاعاتی را نیاز دارد و فهرست مشخصی از پرسش‌های قابل طرح برای مصاحبه شونده در اختیار دارد(اوماسکاران، ۱۳۸۸). در تحقیق حاضر به دلیل اینکه مدل کسب و کار از یک مدل مبنا- مدل کسب و کار استروالدر- استخراج می‌گردد و تم‌هایی که مورد تحلیل قرار خواهند گرفت از پیش مشخص می‌باشند، در نتیجه محدوده‌ی سوالات تحقیق کاملاً مشخص بوده و مصاحبه از نوع هدایت شده می‌باشد.
پس از مشخص شدن سوالات مصاحبه و افرادی که می بایست مورد مصاحبه قرار گیرند مراحل مصاحبه آغاز گردید. در طول تمامی مصاحبه ها سعی شد جو دوستانه ای برقرار گردد که مصاحبه شونده با آرامش خاطر به سوالات مصاحبه پاسخ کامل دهد. مصاحبه ها در محیطی آرام و به دور از سروصدای سالن های اصلی باشگاه ها به منظور تمرکز حواس مصاحبه شونده ها برگزار شد، اگر چه در دو مورد از مصاحبه ها به دلیل کوچک بودن باشگاه این امکان وجود نداشت و به همین خاطر در ساعات اولیه ی صبح پیش از شروع سانس های ورزش مصاحبه انجام گرفت. به طور میانگین مصاحبه ی هر فرد به مدت یک ساعت و پانزده دقیقه به طول انجامید و پس از مکتوب شدن تمامیِ مصاحبه ها از روی صداهای ضبط شده؛ مراحل جستجوی بیشتر و بازخوانی های مکرر به منظور کد دهی و نهایتا تحلیل تم انجام شد.
سوالات مصاحبه
مدل کسب وکار مناسب برای باشگاه های ورزشی را چگونه پیش بینی می نمایید؟
به نظر شما روابط بین اجزای مدل کسب وکار باید چگونه باشد تا مدل کسب وکار باشگاه های ورزشی بتواند بهینه عمل نماید؟
قابلیت‌های اصلی مدل کسب وکار باید چه باشد؟
شرکای مدل کسب وکار باشگاه های ورزشی را باید چه افراد یا سازمان هایی تشکیل دهند؟
فعالیتها و منابع ضروری برای خلق ارزش مدل کسب وکار باشگاه های ورزشی باید چگونه باشد؟
چه ارزش هایی ( خدماتی ) را مدل کسب و کار باشگاه های ورزشی برای مشتریانش باید ارائه دهد؟
مشتری هدف مدل کسب وکار باشگاه های ورزشی را چه افراد و یا سازمان هایی تشکیل می دهند؟
مدل کسب وکار باشگاه های ورزشی چگونه باید با مشتریان در ارتباط باشد؟
روابط مدل کسب وکار باشگاههای ورزشی با مشتریانش باید چگونه باشد؟
مدل کسب وکار باشگاههای ورزشی چه هزینه هایی را برای باشگاه های ورزشی پیشنهاد می نماید؟
مدل کسب وکار باشگاه های ورزشی به توصیف کدام روش های درآمدی در باشگاههای ورزشی میپردازد؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:17:00 ب.ظ ]




سویه ها به گونه ای انتخاب شدند که واکسن نهایی حاوی سلول های کشته شده فاز І باکتری سیاه سرفه و حداقل واجد فیمبریه ۲ و ۳ باشند. برخی آزمایشگاه های معتبر تحت نظارت سازمان جهانی بهداشت مرجع آماده سازی آنتی بادی ها برای تشخیص فیمبریه ۲ و ۳ می باشند. از آنجا که فعالیت همولیتیک باکتری به عنوان یک شاخص برای سلول های فاز І پیشنهاد می شود، کلنی های سیاه سرفه برای این ویژگی روی محیط جامد مناسب حاوی خون آزمایش می شوند. در حالیکه، برخی از سایر محیط های کشت نظیر پلیت عصاره گوشت فاز Ш و IV باکتری بوردتلاپرتوسیس را حمایت می کنند نه فاز І را از اینرو می تواند برای تائید فاز І باکتری سیاه سرفه مورد استفاده قرار گیرد. وقتی روش کشت برای ارزیابی فاز І استفاده می شود، لازم است که ترکیب کشت، نوع و غلظت خون و زمان انکوباسیون به درستی تعیین شود. سویه های واکسینال باید به گونه ای نگهداری شوند که باکتری توانایی حفظ ویژگی ها و پتانسیل های لازم را برای تبدیل به یک واکسن مناسب حفظ کند. فریز، خشک کردن (Freeze drying) و یا ذخیره سازی در نیتروژن مایع، روش های مناسب و رضایت بخش برای حفظ سویه های واکسینال است (۶۹).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱-۶٫ اپیدمیولوژی
سیاه سرفه یک بیماری اندمیک با پیک‌های اپیدمیک ۵-۲ سال (به طور معمول ۴-۳ سال) است. گسترش واکسیناسیون سراسری سیاه‌سرفه در کودکان و متعاقباً کاهش شیوع بیماری به نظر نمی‌رسد که تغییری در وقوع اپیدمی‌ها داشته باشد که این امر خود مؤید گردش اندمیک باکتری در جمعیت جامعه است. هیچ الگوی فصلی ثابتی برای وقوع بیماری وجود ندارد. به نظر می‌رسد که تفاوتی در شیوع بیماری بنا به جنسیت وجود ندارد. به عنوان مثال در طول سال‌های ۲۰۰۳–۲۰۰۱ میلادی ۵۴% از موارد گزارش شده بیماری در آمریکا در دختران رخ داده است. با اینحال هنوز مشخص نیست که این تفاوت جنسی در وقوع بیماری، تفاوت در میزان عفونت، حدت و یا کمپلکس‌های بعد از عفونت باشد.
در برخی گزارش‌ها ابتلاء به بیماری در مرگ و میر ناشی از آن در دختران نسبت به پسران بالاتر است، اما شواهدی دال بر اینکه دختران حساسیت بیشتری نسبت به آقایان برای ابتلاء به بیماری داشته باشند وجود ندارد و مطالعات سرواپیدمیولوژیک در کشورهای مختلف هرگز بیانگر این مطلب نیست که آنتی‌بادی سیاه‌سرفه در دختران در مقایسه با پسران بیشتر است. قبل از تولید و رایج شدن واکسن سیاه‌سرفه انتظار می‌رفت که هر کودکی دیر یا زود باید دچار سیاه‌سرفه شود. بنابراین شاید اختلاف وقوع بیماری بین دختران و پسران ناشی از گزارش موارد بیشتری از بیماری برای دختران باشد. همچنین در مورد شیوع بیشتر بیماری در دختران بالغ و خانم‌های مسن شاید ناشی از تماس بیشتر آنها با کودکان مبتلاء به بیماری باشد (۴۸).
سیاه سرفه از طریق قطرات بزرگ تنفسی که توسط سرفه یا عطسه ایجاد می‌شود، منتقل می‌شود. انتقال غیرمستقیم از طریق قطرات کوچک معلق در هوا، اشیاء آلوده به باکتری و یا گرد و غبار به ندرت رخ می‌دهد.
اشخاص در فاز کاتارال و در اوایل فاز پاروکسیزمال قابلیت بالایی در انتقال عفونت دارند. سیاه‌سرفه به شدت واگیردار است، چراکه بیش از ۹۰% بیماری در تماس‌های معمول خانگی رخ می‌دهد. میزان انتقال بیماری در مدرسه ۸۰-۵۰% می‌باشد. سیاه‌سرفه در هر سنی ممکن است، اتفاق بیفتد. نوزادان در چند هفته اول زندگی نسبت به ابتلاء به بیماری سیاه‌سرفه بسیار حساس هستند، درست در این چند هفته اول نیز مرگ و میر ناشی از بیماری بالاترین میزان را دارا می‌باشد. برای سالیان متمادی اعتقاد بر این بود که یک بار ابتلاء به سیاه‌سرفه ایمنی مادام العمر علیه بیماری را ایجاد خواهد کرد.
بعد از گسترش واکسیناسیون تأثیر شیوع بیماری بر اساس سن در بین محققین مطرح شد. بدین ترتیب که تقریباً ۲۰% از کل بیماری سیاه‌سرفه در نوزادان کمتر از یک سال، قریب به ۶۰% از بیماری در کودکان بین سنین ۱ تا ۴ سال رخ می‌دهد. اطلاعات تایید نشده مربوط به زمان‌های قبل از آغاز واکسیناسیون بیانگر ابتلاء مجدد به بیماری در افراد می‌باشد. اما داده‌های اخیر ابتلای مجدد به بیماری را بسیار نادر می‌داند.
حالت ناقلین مزمن بیماری برای سیاه‌سرفه اثبات نشده، اما شواهدی درگذشته گزارش شده است که ناشی از عدم حساسیت بالای روش‌های کشت باکتری و شناسایی بیماری بوده است. استفاده گسترده از روش‌های شناسایی آنتی‌ژن برای تشخیص سیاه‌سرفه به ویژه روش بسیار حساس PCR این امکان را فراهم کرده است که بتوان بیماری سیاه‌سرفه را در هنگام شیوع حتی در صورت منفی بودن نمونه‌های کشت داده شده و عدم وجود علائم بیماری در اشخاص بیمار سریعاً تشخیص داد (۴۸).
۱-۶-۱٫ وضیعت بیماری در ایران
هر چند میزان موارد گزارش شده به سازمان جهانی بهداشت، طی سال های ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ به ترتیب ۱۵، ۴۵، ۸۰ و ۵۰ مورد و سطح پوشش واکسیناسیون علیه این بیماری در کشورمان را ۱۰۰% ذکر کرده اند، ولی با توجه به اینکه بیشتر این بیماران به طور سرپایی تحت درمان قرار می گیرند و به نحو دقیقی ثبت و گزارش نمی گردد بدون شک، میزان موارد کشوری بمراتب بیش از این ارقام می باشد (۳).
۱-۷٫ بیماری‌زایی سیاه سرفه
دانش موجود در مورد اجزاء باکتری سیاه‌سرفه و اعمال آنها این امکان را فراهم آورده است که بتوان فرضیه ­های منطقی در مورد بیماری‌زائی این باکتری را در انسان ارائه نمود.
انتقال بیماری به واسطه ی باکتری‌های موجود در هوا از طریق بیمار واجد علائم بیماری به سلول‌های مژه‌دار اپیتلیوم‌ تنفسی میزبان حساس صورت می‌گیرد. باکتری سیاه‌سرفه بر ایمنی مخاطی دستگاه فوقانی تنفسی غلبه یافته و بیماری را در افراد سالم ایجاد می‌کند. باکتری از طریق ادهسین‌های مختلف به صورت قدرتمندی به سلول‌های مژه‌دار متصل می‌شود. اگرچه PT و FHA پروتئین‌های مهم اتصال باکتری به سلول هستند، اما پروتئین‌های فیمبریه، PRN و BrkA هم در این پروسه به خوبی شرکت دارند (۱۸).
باکتری به طور معمول به لایه‌های زیر اپیتلیوم دستگاه تنفس حمله نمی‌کند اما PT به جریان خون وارد می‌شود و اثرات بیولوژیکی‌اش را به طور سیستمیک در اندام‌های هدف ایجاد می‌ نماید.
PT، آدنیلات سیکلاز و BrkA برعملکرد ایمنی میزبان اثر قابل توجهی دارند.آدنیلات سیکلاز منجر به القاء تولید Cyclic AMP به میزان زیاد شده و سپس باعث تخریب فعالیت‌های مختلف سیستم ایمنی می‌شود. PT از کموتاکسی[۶۳]سلول‌های فاگوسیت به محل جایگاه التهاب جلوگیری کرده و BrkA از باکتری در برابر مسیر کلاسیک کمپلمان حفاظت می‌کند. تراکئال سایتو توکسین و توکسین حساس به حرارت در تخریب اپیتلیوم تراکئوبرونشیال[۶۴] دخالت می‌کنند. اگرچه مکانیسم‌های متوالی ذکر شده در بالا تظاهر تنفسی بیماری سیاه‌سرفه را شرح می‌دهد، مکانیسم انسفالوپاتی[۶۵] که تظاهر بیماری بالینی را پیچیده می‌کند، نامشخص باقی مانده است (۴۵و۲۳).
مکانیسم های پاتوژنیک پیشنهاد شده برای بیماری سیاه‌سرفه شامل آنوکسی ثانویه[۶۶] حاصل از پاروکسیزم[۶۷]، اختلال متابولیکی، کاهش قند خون[۶۸]، خونریزی جزئی داخل جمجمه‌ای[۶۹] یا اثر توکسیک مستقیم بر روی مغز می‌باشد (۵۱).
۱-۸٫علائم کلینیکی
دوره کمون بیماری در نوزادان و کودکان معمولاً ۹ الی ۱۰ روز (متوسط ۶ الی ۲۰ روز) است. شروع بیماری مخفیانه است و نشانه های آن از سایر عفونت های خفیف دستگاه تنفسی فوقانی غیر قابل افتراق است. معمولاً تب، حداقل علامتی است که در کل دوره عفونت مشاهده می شود. سرفه ابتدا به صورت متناوب بوده و سپس در طول مدت ۱ تا ۲ هفته به سرفه های غیر قابل کنترل (پاروکسیزمال) تبدیل می گردد. پاروکسیزم در طول ۲ الی ۶ هفته تکرار و شدت آن افزایش می یابد. در این مرحله که با سرفه های شدید و پی در پی همراه است یک دم بلند با صدای خاص شنیده می شود و بازدم سریع بوده و گاهی به همراه آن استفراغ، سیانوز و تشنج رخ می دهد. سپس پاروکسیزم بتدریج فروکش می کند. در نبود ایمنی، بیشتر کودکان بیماری کاملاً پیشرفته ای را از خودشان نشان می دهند اما گزارش شده است که کودکان قبل از عفونت واجد نوعی ایمنی کلینیکی یا پاسخ آنتی بادی هستند که در صورت ابتلاء، بیماری خفیف آتپیک[۷۰] را از خود نشان می­ دهند (۳۱).
در مرحله پاروکسیزمال سرفه ها بسیار شدید و حاد می شود در این مرحله است که بر اثر تشنج حاصل از سیاه سرفه، یک دم طولانی با صدای بلند خاص بنام هوپ[۷۱]رخ می دهد. هوپ یک دم با صدا است که در اثر سختی عبور هوای دم از گلوتیس تنگ شده بعد از حدود ۱۲-۱۰ سرفه ناگهانی، شدید، کوتاه و بدون توقف ایجاد می شود. ویژگی هوپ غالباً در نوزادان کمتر دیده می شود.
پاروکسیزم یا همان حمله سرفه های ناگهانی و غیر قابل کنترل ممکن است ناشی از سختی خارج کردن موکوس ضخیم و غلیظ شده از مخاط ترانکوبرونشیال باشد یا اینکه از اثرات توکسین سیاه سرفه یا هر دوی آنها باشد. علائم بالینی در نوزادان در حمله ناگهانی سرفه، پریشانی و درد است و پس از آن بچه احساس خستگی می کند. متأسفانه در مدت زمان کوتاهی چندین پاروکسیزوم می ­تواند رخ دهد. بین پاروکسیزوم­ها، کودک ممکن است سرزنده و ظاهری کاملاً نرمال داشته باشد. پاروکسیزم ممکن است توسط غذا خوردن، خندیدن، گریه کردن و عوامل تحریک کننده دیگر رخ دهد و معمولاً شب ها بدتر است. در یک کودک مشکوک به سیاه سرفه، ضروری است که پزشک شاهد علائم کلینیکی پاروکسیزم باشد تا در صورت حصول اطمینان از عدم وجود ایست تنفسی[۷۲] بتواند کودک را مانند یک بیمار سر پایی مدیریت نماید.
بهبودی از بیماری تدریجی خواهد بود. فرکانس رخداد پاروکسیزم بتدریج کمتر و ملایم تر شده و علامت هوپ یا دم صدادار از بین می رود. سرفه های غیر پاروکسیزمی ممکن است بمدت چند هفته در طول دوران نقاهت [۷۳]مقاومت کنند و در صورت همراه شدن بیماری با عفونت های تنفسی ویروسی رایج، سرفه های پاروکسیزمال بصورت انفجاری عود کند (۱۸).
۱-۹٫ تشخیص بیماری
شناسایی و مدیریت بالینی بیماری سیاه سرفه نیازمند ترکیبی از گمانه زنی های بالینی، تست های مناسب آزمایشگاهی و درمان مناسب آنتی بیوتیکی است (۱۶و۴۸).
۱-۹-۱٫ تشخیص بالینی
تشخیص بالینی بیمارمشکوک به سیاه سرفه ممکن است توسط علائم بالینی و نشانه ها و یا داشتن سابقه ای از قرار گرفتن در معرض یک مورد تأیید شده باشد (۴۸). .
تشخیص بالینی به دلیل طیف گسترده ای از تظاهرات بیماری چه در اطفال با سابقه واکسیناسیون و چه در اطفال بدون سابقه ایمنی مشکل ساز است. حساسیت و ویژگی تست های آزمایشگاهی تحت تأثیر عوامل مختلفی از قبیل استفاده بیمار از آنتی بیوتیک در مراحل اولیه ایجاد بیماری، عفونت های کمپلکس، سطح ایمنی بیمار، زمان بروز علایم پس از عفونت و همچنین عدم حساسیت ذاتی برخی تست ها قرار می گیرد (۱۱و۶۷).
۱-۹-۲٫ علائم کلینیکی در نوزادان
نوزادان با احتمال بیشتری سیاه سرفه کلاسیک را با دوره کمون ۱۰-۷ روز (بطور میانگین ۲۱-۵ روز) و متعاقب آن سه فاز از بیماری را به شرح ذیل تجربه می‌کنند:
* فاز کاتارال[۷۴]: این فاز حدود یک یا دو هفته به طول می‌ انجامد و از علائم آن کوریزای پرودرمال غیراختصاصی[۷۵]، سرفه خفیف می‌باشد.
* فاز پاروکسیزمال: این فاز حدود ۶-۴ هفته طول می‌کشد و از علائم آن سرفه اسپاسمی[۷۶]، استفراغ بعد از سرفه و بازدم عمیق بعد از سرفه‌های طولانی می‌باشد.
* فاز نقاهت: علائم به آرامی در طول ۲-۱ هفته بهبود می‌یابد (۴۸).
عوارض در شیرخواران غیر ایمن شایع‌تر است. این عوارض شامل ذات الریه[۷۷]، نارسایی رشد مرتبط با استفراغ بعد از سرفه، تشنج[۷۸]، انسفالوپاتی[۷۹]، هیپوکسی مغزی، عفونت باکتریایی ثانویه، افزایش فشار خون ریوی، خونریزی ملتحمه[۸۰] و پرولاپس رکتوم[۸۱] می‌باشد. علائم در نوزادان کم سن وسال ممکن است در ابتدا فقط تنگی نفس باشد. اکثر مرگ و میر ناشی از سیاه‌سرفه در کودکان کمتر از ۶ ماه، به خصوص در سنین زیر یک ماه اتفاق می‌افتد (۴۸ و ۱۷).
۱-۹-۳٫کودکان، نوجوانان و بزرگسالان
عفونت سیاه‌سرفه در کودکان، نوجوانان و بزرگسالان می تواند از “سیاه‌سرفه کلاسیک” با سرفه خفیف یا بدون سرفه شروع شود. در مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۸ در بریتانیا انجام شد، ۳۷ درصد از کودکان مراجعه کننده به طور متوالی با سن ۱۶-۵ سال، با سرفه بیش از ۱۴ روز پاسخ سرولوژیکی نسبت به سیاه‌سرفه داشتند. در حالیکه هیچ‌گونه تست کشت و یا PCR برای آنها انجام نشده بود. در کودکان با پاسخ مثبت سرولوژیک به بیماری سیاه‌سرفه، هوپ شایع‌تر از خس‌خس بوده است در حالیکه در کودکان سرو نگاتیو[۸۲]در ۲۵% موارد هوپ و در ۷۵% دیگر سرفه‌های پاروکسیزمال شایع‌تر بوده است (۲۸).
در کودکان سرو پازتیو[۸۳] حدت سرفه بیشتر بوده در ۸۵% از این جمعیت حتی تا ۲ ماه بعد از بروز بیماری نیز سرفه دوام داشته است. باید توجه داشت که کودکان تحت این مطالعه آخرین واکسن سیاه‌سرفه خویش را در سن ۴ ماهگی دریافت کرده بودند، ولی هم اکنون در انگلستان یک دوز بوستر از واکسن را در سن ۴ سالگی نیز تجویز می‌کنند. بیشتر موارد بیماری سیاه‌سرفه در بالغین در افرادی رخ می‌دهد که واجد سابقه واکسیناسیون و یا عفونت به سیاه‌سرفه بوده‌اند. بیماری سیاه‌سرفه به نظر می‌رسد که مسئول ۲۰-۱۳% از بالغین مبتلاء به سرفه‌های بلند مدت باشد. طول مدت سرفه در بزرگسالان مبتلاء به سیاه‌سرفه حدود ۴۸-۳۶ روز بوده و این سرفه صرفاً در شب‌ها[۸۴] رخ می‌دهد. بروز اصلی بیماری سیاه‌سرفه معمولاً در بالغین و سالمندان با تأخیر بوده و پس از ۴ هفته سرفه و یا حتی زمان بیشتری رخ می‌دهد. تشخیص بیماری توسط پزشکان غالباً با تأخیر همراه است. عوارض در بزرگسالان ممکن است عوارضی حاد شامل بستری شدن، فتق ناف[۸۵]، شکستگی دنده (کمتر از ۴%)، قطع شریان کاروتید[۸۶]، خونریزی داخل جمجمه، ذات الریه (کمتر از۵٪)، سنکوپ[۸۷]و سرفه (کمتر از ۶٪) باشد. مرگ بویژه در سالمندان با سن بالا ممکن است رخ دهد (۴۸)
جدول ۱-۲٫ علائم کلینیکی بیماری سیاه سرفه

 

الگوریتم مدیریت کلینیکی
علائم کلینیکی پرتوسیس:
سرفه بیش از دو هفته (یا سرفه در اثر تماس با یک نمونه مبتلا)
پاروکسیزوم
صدای غیر طبیعی در سیستم تنفسی
حالت تهوع متعاقب سرفه
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:16:00 ب.ظ ]