طرح های پژوهشی دانشگاه ها در مورد شیوع اختلالات روانی در مجرمین و رابطه آن با جرم ارتکابی۹۳- ... |
![]() |
همچنین فردی که معیارهای تشخیصی اختلال شخصیت ضداجتماعی را داراست به عنوان یک اختلال روانی نمیتواند از حق دفاع بر مبنای جنون در دادگاه استفاده کند به عبارت دیگر ابتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی رافع مسئولیت کیفری متهم نیست (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۴۴).
۲ – اختلال شخصیت نمایشی یا هیستریونیک :
این اختلال شخصیت شامل مشخصههایی همچون هیجانپذیری شدید و مهارنشده در واکنش به رویدادهای کم اهمیت که غالبا خشونتآمیز نیز میباشد، وابستگی شدید به روابط اجتماعی، تمایل به برآورده کردن انتظارات محیط که در اصطلاح موجب بروز واکنشهای مارمولکوار می شود (کراز، ۱۳۸۶، ص ۵۴) میباشد که عمومآ در ابتدای بزرگسالی شروع می شود. تلقینپذیری و تغییر شدید و سطحی در ابراز عواطف نیز از دیگر ویژگیهای این افراد میباشد. این اختلال در زنان به نسبت مردان شایعتر است.
افراد مبتلا به این اختلال بسیار خودشیفته هستند و همواره در صدد جلب حداکثر توجه دیگران به خود هستند و برای رسیدن به آن از تمام حرکات ساختگی از جمله لباس و صحبت و … استفاده می کنند. بدین منظور تمام رفتار خود را به صورت نمایشی و غالبآ باه صورت دروغپردازیهای حیرتآور سازماندهی می کنند. «اختلال شخصیت نمایشی همواره همپوشانی قابل توجهی با سایر اختلالات از جمله اختلال شخصیت ضداجتماعی دارد؛ بیتوجهی نسبت به دیگران و دل مشغولی بیش از حد به تمایلات شخصی از جمله این اشتراکات میباشند ولی به طور کلی چنانچه این گرایشات در زنان روی دهد به صورت اختلال شخصیت نمایشی و اگر در مردان روی دهد به صورت خصوصیات ضداجتماعی بروز می کند» (سلیگمن، والکر و روزنهان، ۱۳۸۹، ص ۴۳).
لازم به ذکر میباشد که به «اعتقاد روانشناسان ویژگی اصلی این اختلال یک نیاز به وابستگی شدید میباشد؛ بدین مفهوم که نیاز شخص به تغذیه عاطفی در دوران کودکی برآورده نشدهاست و این امر می تواند در بزرگسالی منجر به دلمشغولی شدید به توجه طلبی و همچنین دریافت توجه دیگران گردد» (همان، ۱۳۸۹، ص۴۳).
۳ - اختلال شخصیت خودشیفته یا نارسیستیک :
این اختلال شامل علایمی همچون خودبزرگبینی (در خیالپردازی و یا در رفتار)، نیاز به تحسین توسط دیگران و همچنین فقدان همحسی میباشد که از اوایل بزرگسالی شروع شده و در موقعیتهای مختلف خود را نشان می دهند. ویژگی اصلی این اختلال یک احساس کاذب از اهمیت شخصی و تکبر در موقعیتها و تواناییها است که نسبت به آن مبالغه کرده و انتظار دارد همگان صرفنظر از موقعیتهایش او را از همه بالاتر بدانند؛ شخص بیمار همیشه در خیالپردازیهایش خود را در موفقیتهای بی پایان، از نظر قدرت و یا زیبایی میبیند و شدیدآ درگیر خودبزرگ پنداری میباشد و پیوسته به تحسین دیگران نیازمند است و هرگونه انتقاد، بیاعتنایی و تهدید عزت نفس خود را با واکنشهایی مانند خشم و تحقیر پاسخ میدهد؛ به عبارت دیگر معیارهای افراد خودشیفته برای ارزیابی خود سهل انگارانهتر از استانداردهایی است که برای قضاوت در مورد دیگران دارند (همان، ۱۳۸۹، ص ۴۴).
از دیگر ویژگیهای این افراد احساسی اغراق آمیزی از حق به جانبی است بدین مفهوم که احساس می کنند دیگران بی چون و چرا به آنها بدهکار میباشند و در روابط خود نیز به دنبال بهره کشی از دیگران هستند و بیش از توان دیگران از آنها انتظار دارند. روانشناسان معتقدند که ریشه های پنهان خودشیفتگی در افراد مبتلا را میتوان در عزت نفس ضعیف و ترس شدید آنان از شکست جستجو کرد (ایبراهمسن، ۱۹۶۰، ص ۱۲۳) و همچنین تجارب دوران کودکی در بروز این اختلال بسیار تآثیرگذار میباشد.
«نکته حائز اهمیت تشابه واکنشها و افکار در افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی و شخصیت نمایشی میباشد که هر دو در داشتن احساس خود بزرگبینی مشترک میباشند و پیوسته به دنبال تحسین دیگران میباشند؛ اما با این وجود تفاوتهایی نیز بین این دو وجود دارد. در افراد دارای شخصیت نمایشی وابستگی شدیدی به جلب تآیید دیگران دیده می شود اما افراد خودشیفته این وابستگی را خطرناک میدانند و عمدتآ بر ارزیابی خود تکیه دارند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، ۱۳۸۹، ص ۴۵).
در اینگونه افراد حس همدلی و درک احساسات دیگران دیده نمی شود و همواره یا به دیگران حسادت کرده و یا فکر می کنند که دیگران به آنها حسادت می کنند.
۴ – اختلال شخصیت مرزی :
ویژگی اصلی این نوع اختلال بیثباتی در بسیاری از عملکردهای روزمره از جمله روابط، رفتار و خلق میباشد. این افراد بین احساس افسردگی، اضطراب و خشم با کمترین تحریک در نوسان میباشند و بسیار مستعد انجام اعمالی همچون خودکشی، مصرف مواد، روابط جنسی، جرح خویشتن و روابط افراطی اما بیثبات هستند. «جرح خویشتن به عنوان یک آسیب عمدی و رنجآور که فرد بر جسم خود وارد می کند تعریف شده و شامل اعمالی مانند بریدن مچ دست، سوزاندن با سیگار، شکستن استخوان و … میباشد، ولی جالب اینجاست که در این موارد همواره مرگ هدف این رفتارها در بیمار نیست» (همان، ۱۳۸۹، ص۴۶).
این افراد ترکیبی از هیجانات منفی مانند افسردگی، اضطراب، خشم، پوچی و مسخ شخصیت است را تجربه مینمایند و در طول این احساس اقدام به جرح خویشتن مینمایند و در این حین احساس بیحسی و جدا بودن از اعضای بدن خود و در برخی دیگر نیز احساس آرامش و روشن شدن افکارشان را ذکر می کنند. بیثباتی هیجانی که چندساعت تا چندروز ادامه مییابد، احساس پوچی مزمن، فقدان کنترل بر خشم و افکار پارانوئیدی مرتبط با استرس از دیگر ویژگیهای این افراد میباشد. این اختلال حدود ۱ تا ۳درصد جمعیت عمومی را شامل شده و در میان مردان بیشتر از زنان این اختلال دیده می شود (دلیویسون، ۱۳۸۵، ص ۶۰) .
لازم به ذکر است که با بالا رفتن سن از شدت علایم این اختلال کاسته شده و رفتارهای نامنظم و روابط بین فردی هم بهبود مییابد. محققان درصدد یافتن علت این بیثباتی و غیرقابل پیش بینی بودن در این افراد هستند و برخی روانشناسان معتقدند که مبتلایان به این بیماری تمایل شدید به این دارند که جهان را به دو قطب خوب و بد تقسیم کنند و گرایش به این مطلب باعث بروز اعمالی نامنظم و افراطی می شود؛ برخی دیگر نیز تجربیات دوران کودکی این افراد از جمله آزار و اذیت و صدمات روحی وارده به آنها را علت این اختلال میدانند. “مارشا لینهان [۲۹]” مدل «زیستی–اجتماعی» را بیان می کند و معتقد است که این اختلال هم ناشی از خصوصیات ژنتیکی و هم در تجربیات روانشناختی است، آنها فرض مینمایند کودکانی که در زندگی مبتلا به اختلال شخصیت مرزی میشوند از یک آسیب پذیری بیولوژیکی رنج برده که آنان را به لحاظ هیجانی به برخی رویدادهای منفی حساس میسازد؛ چنین افرادی واکنشهای شدیدتری به وقایع روزمره نشان داده و بهبودی آنان نیز مدت زمان بیشتری طول خواهد کشید و هنگامی که این گونه کودکان در محیطی متشنج قرار میگیرند؛ محیطی که در آن استرس بیشتر و حمایت کمتری وجود دارد آنان شروع به نشان دادن علایم اختلال شخصیت مرزی می کنند (همان، ۱۳۸۵، ص۶۱).
بند سوم . اختلالات خوشه c
«ویژگی اصلی اختلالات خوشه C در طبقه بندی اختلالات انجمن روانپزشکان آمریکا، سطح بالای نگرانی، اضطراب و گرایش به عدم بروز احساسات میباشد. اینها اختلالات اضطراب توام با ترس هستند و برخلاف کسانی که در اختلالات خوشه B قرار دارند و تمایل به ابراز شدید هیجانات از ویژگیهای آنهاست، افراد مبتلا در خوشه C بسیار آرام هستند؛ همچنین اختلالات خوشه B و C از جنبه نگرش نسبت به دیگران هم باهم متفاوتند و اختلالات خوشه B معمولآ با فقدان توجه به آداب و رسوم جامعه همراه هستند در حالی که اختلالات خوشه C مستلزم دغدغه شدید نسبت به توصیههای اخلاقی میباشند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، ۱۳۸۹، ص ۵۱).
۱ – اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی :
اختلال شخصیت اجتنابی دارای علایمی همچون بازدارندگی اجتماعی، احساس بیکفایتی، حساسیت بیش از حد نسبت به ارزیابی منفی میباشد که از اوایل بزرگسالی شروع می شود. در وجود این افراد یک گرایش به دوری از جامعه، افراد و تجربیات جدید و همچنین قدیم وجود دارد. این افراد عمومآ از مشاغلی که مستلزم تماس بین شخصی است دوری می کنند و علت آن ترس از انتقاد و یا تآیید نشدن میباشد و به همین علت در روابط صمیمانه نیز خویشتنداری نشان داده و از ریسک کردن یا شروع فعالیت جدید اجتناب می کنند مگر آنکه مطمئن باشند که منجر به پذیرش دیگران می شود. همچنین این افراد بسیار خجالتی و دارای عزت نفس ضعیفی میباشند (همان، ۱۳۸۹، ص ۵۲).
لازم به ذکر میباشد که اختلال شخصیت اجتنابی با اختلال فوبی اجتماعی، که در مباحث بعدی بیان می شود تشابهات زیادی دارد با این تفاوت که افراد مبتلا به فوبی اجتماعی معمولآ در موقعیتهایی که باید عملکرد اجتماعی خوبی داشته باشند مضطرب میشوند (مثل سخنرانی در مقابل دیگران) اما در اختلال شخصیت اجتنابی به طور کلی تعاملات اجتماعی و ترس از انتقاد و عدم پذیرش احتمالی از سوی دیگران، باعث اختلال در عملکرد این افراد می شود (دی وی، ۱۳۸۹، ص ۹۵).
۲ – اختلال شخصیت وابسته :
این نوع اختلال شخصیت از تمام اختلالات شخصیتی شایعتر میباشد و حدود ۷درصد از کل جمعیت را شامل شده و در زنان بیش از مردان دیده می شود. ویژگی بارز این نوع اختلال نیاز شدید به مراقبت و وابستگی به دیگران است که منجر به رفتار سلطهپذیر و ترس آنان از جدایی می شود. «این نیاز شدید به مراقبت و سلطه پذیری همه ابعاد زندگی روزمره این افراد را تحت تآثیر قرار میدهد و در این راه برای کسب کمک و حمایت دیگران دست به هرکاری، حتی ناخوشایند میزنند و علت این سلطهپذیری، عدم اعتماد به نفس در تصمیم گیری و یا توانایی میباشد که ریشه در کودکی این افراد و در رفتار والدینی بسیار حمایت کننده و در عین حال مستبدانه وجود دارد» (سلیگمن، روزنهان و والکر، ۱۳۸۹، ص ۵۳).
۳ – اختلال شخصیت وسواسی - جبری :
شیوع این اختلال شخصیت حدود ۱درصد از کل جمعیت را در برمیگیرد که در آقایان شایعتر میباشد و نکته حائز اهمیت این است که مبتلایان به این نوع اختلال بیش از سایر اختلالات به دنبال درمان هستند به این دلیل میزان این اختلال در نمونههای بالینی بیشتر یافت می شود (همان، ۱۳۸۹، ص ۵۵).
ویژگی این اختلال یک الگوی نافذ از دلمشغولی در مورد نظم و کمالگرایی مفرط میباشد که از استانداردهای بسیار بالا نشآت میگیرد. موفقیتهای هرچند عالی، برای این بیماران عمومآ خوشنودکننده نیست و به سبب اینکه این افراد تصور می کنند که نمی توانند استانداردهای قابلقبول خود را برآورده سازند اغلب کارهای خود را تعویق انداخته و در نهایت نمی توانند استفاده درستی از زمانشان به عمل آورند. این افراد شدیدآ در تصمیم گیری و همچنین در ابراز هیجانات مشکل دارند و اغلب مردم آنها را افرادی رسمی، خشک و اخلاقگرا میدانند (کاپلان و سادوک، ۲۰۱۰، ص ۳۸۲).
از دیگر ویژگیهای این افراد خسیس بودن، انعطاف ناپذیری و لجاجت میباشد. محققان معتقدند که ریشه این اختلال در کودکی این افراد و در واکنشهای تنبیهی والدین نسبت به دردسر آفرینی روزمره دوران کودکی آنها میباشد؛ خانوادهای که از لحاظ عاطفی از فرزند خود فاصله داشته و در عین حال بسیار سختگیر و پرتوقع میباشند و کودک در پاسخ تنبیه مکرر والدین در مورد پیروی از قوانین و حفظ نظم دچار دلمشغولی می شود و به همین دلیل در انجام دادن کارها آنقدر دقت می کند که عمومآ هدف اولیه او فراموش می شود (دی وی، ۱۳۸۹، ص ۹۶).
۴ – اختلال شخصیت پرخاشگر– منفعل :
«این نوع بیماران از راه های انفعالی مثل مانع تراشی، مسامحهکاری، یکدندگی و ناکارآمدی پرخاشگری خود را بروز می دهند» (کاپلان و سادوک، ۲۰۱۰، ص ۳۸۲). این بیماران افرادی عبوس هستند که در انجام مسئولیت ها مسامحه کرده و در برابر اجبارها مقاومت نشان می دهند و در برابر افرادی که خوشبختتر از آنان هستند هم حسادت ورزیده و هم ابراز تنفر می کنند. این افراد عمومآ بین مخالفتهای شدید با دیگران و احساس گناه و عذاب وجدان سرگردانند (همان، ۲۰۱۰، ص ۳۸۴).
از دیگر اختلالات شخصیت میتوان به اختلال شخصیت خود–دیگرآزار (سادومازوخیستی) که شامل وجود دو عنصر سادیسم (دیگر آزاری) و مازوخیسم (آزارطلبی) میباشد، اختلال شخصیت خودشکن و اختلال شخصیت ناشی از بیماری طبی عمومی اشاره نمود.
در انتهای این گفتار ذکر این موضوع ضروری است که طبق قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲، تمام مبتلایان به انواع اختلالات شخصیتی به دلیل داشتن آگاهی از واقعیت و علم و اراده، مجنون محسوب نشده و دارای مسئولیت کیفری کامل میباشند و در صورت ارتکاب جرم توسط آنها همچون بقیه افراد عادی مورد محاکمه قرار میگیرند (گودرزی و کیانی، ۱۳۸۷، ص ۳۲۰).
گفتار دوم . سایر اختلالات روانی
بند اول . اختلالات دوران شیرخواری و کودکی
۱ ) عقب ماندگی ذهنی :
در طبقه بندی اختلالات روانی در انجمن روانپزشکان آمریکا، عمومآ اختلالات بر اساس زمان بروز نشانهها طبقه بندی شده و ابتدا به اختلالاتی اشاره می شود که معمولآ اولینبار در دوران شیرخوارگی، کودکی و نوجوانی فرد ظاهر میشوند و در اکثر موارد تا مراحل بعدی زندگی فرد ادامه مییابند. «اولین پزشکی که به عقب ماندگی ذهنی توجه کرد بقراط بود او افرادی را توصیف مینماید که دچار “بی مغزی [۳۰]” بوده و منطبق با افراد عقب مانده ذهنی امروزی میباشد» (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۱۱۷).
تشخیص عقب ماندگی ذهنی بیماران بر اساس آزمون هوش انفرادی و کسب نمره پایینتر از حد متوسط (کمتر از ۷۰) انجام می شود و میزان نمرات در این آزمون به این ترتیب میباشد:
۱ - عقب ماندگی ذهنی خفیف با بهره هوشی حدود ۵۵ تا ۷۰.
۲ – عقب ماندگی ذهنی متوسط با بهره هوشی حدود ۴۰ تا ۵۵.
۳ – عقب ماندگی ذهنی شدید با بهره هوشی حدود ۲۵ تا ۴۰.
۴ – عقب ماندگی ذهنی عمیق با بهره هوشی زیر ۲۵.
لازم به ذکر میباشد که میزان مسئولیت کیفری از نظر قانون در گروه های عقب مانده ذهنی متفاوت میباشد و هر چه از نظر ضرایب هوشی به حد مرزی نزدیکتر باشند مسئولیت قانونی بیشتری خواهند داشت، بدیهی است که میتوان عقب ماندگان ذهنی عمیق و شدید که قادر به تشخیص و تمیز نیستند را در زمره مجانین تلقی نمود و فاقد مسئولیت کیفری دانست (همان، ۱۳۸۴، ص ۱۱۸-۱۱۹)، همچنین عقب ماندگان متوسط ذهنی عمومآ تربیتپذیر محسوب شده و بسته به جرم ارتکابی مورد تآدیب توسط قاضی قرار میگیرند و در نهایت عقب ماندگان خفیف ذهنی آموزشپذیر محسوب شده و در موارد ارتکاب جرایمی که به تشخیص حسن از قبح مربوط می شود مسئولیت دارند؛ به عبارت دیگر این افراد سفیه محسوب شده و فقط در امور مالی توانایی تشخیص ندارند (گودرزی و کیانی، ۱۳۸۷، ص ۳۱۷).
۲ ) اختلالات یادگیری :
شامل اختلال در خواندن، اختلال در ریاضیات و اختلال در بیان کتبی میباشد که این نوع اختلالات هیچ ارتباطی با ارتکاب جرم نداشته به همین دلیل از بیان تفصیلی آنها خودداری میکنیم.
۳ ) اختلالات فراگیر رشد :
این بیماری مجموعه ای از اختلالات شدیدآ ناتوانکننده میباشد. این اختلالات معمولآ هنگام تولد مشهود بوده و یا هنگامی که کودک شروع به رشد می کند آشکار میشوند و شامل:
الف ) اختلال اوتیستیک :
یکی از شایعترین و ناتوان کنندهترین اختلالات رشد فراگیر میباشد که اغلب با نام « اوتیسم کودکی » شناخته می شود. اوتیسم نوعی اختلال رشدی است که شروع آن اغلب قبل از سن سه سالگی میباشد و دامنه وسیعی از رفتارها از جمله نارسایی در رشد زبان، ادراکات، حرکت، واقعیت آزمایی معیوب و ناتوانی در عملکردهای اجتماعی را شامل می شود (سلیگمن، روزنهان و والکر، ۱۳۸۹، ص ۳۳۵).
«امروزه روانشناسان متفق القول هستند که اختلال طیف اوتیسم عبارتند از نقصهای مهم و قابل مشاهده در سه زمینه تعاملات اجتماعی متقابل، برقراری ارتباط، تجسم و انعطافپذیری ذهنی که این سه زمینه نقص به عنوان “مثلث نواقص” شناخته میشوند» (دی وی، ۱۳۸۹، ص ۲۹۱). کودکان مبتلا حتی در مراحل اولیه زندگی از دیگران کنارهگیرند و همچنین ناتوان از برقراری تعاملات اجتماعی با همسالان خود میباشند و یا اغلب هیچگونه نیازی به محبت یا تماس با کسی نشان نمیدهند. این بیماران اغلب الگوهای علاقه و رفتاری محدود و کلیشهای دارند مثلآ در کودکی به تعداد محدودی از اسباببازیهایشان علاقه نشان داده و نیاز به یکنواخت بودن در همه اعمال آنها دیده می شود و در صورتی که کسی مانع این یکنواختی شود به شدت ناراحت شده و پرخاشگری می کنند. لازم به ذکر میباشد که حدود ۸۰% مبتلایان به اوتیسم، به عقب ماندگی ذهنی هم مبتلا بوده و بهره هوشی آنها کمتر از ۷۰ میباشد (همان، ۱۳۸۹، ص۲۹۲).
ب ) اختلال اسپرگر :
اختلالی شدید و مستمر در تعامل اجتماعی که رفتار کلیشهای تکراری و چسبیدن انعطاف ناپذیر به کارهای تکراری را شامل می شود و معمولآ بعد از اختلالهای دیگر رشد فراگیر مانند اوتیسم ظاهر می شود (باچر، مینکا و هولی، ۱۳۸۸، ص ۵۱۳-۵۱۴).
اختلال رت، اختلال فروپاشنده کودکی و دیگر اختلالات رشد فراگیر غالبآ سبب میشوند که بیمار هیچگاه به سن رشد عقلانی نرسد، لذا این افراد عمومآ مجرم محسوب نمیشوند.
۴ ) اختلالات رفتار مخرب و کمبود توجه همراه با بیشفعالی[۳۱] :
این اختلال همواره با نشانههایی همچون بیقراری و پرجنب و جوشی قابل تشخیص است. کودک مبتلا تحمل انتظار و نوبت را نداشته و به صورت افراطی حرف میزند، اینگونه بیماران اغلب بدون اندیشه سخن گفته و سرزده وارد مکان دیگر میشوند، ناگهانی چیزی را به سمت کسی پرت کرده و اغلب با حوادث گوناگونی مواجه میشوند.
در افراد بالغ هم ممکن است این اختلال ظاهر شود. طبق مطالعات ثابت شده که «رفتار تکانهای در بالغین مبتلا بیشتر است و همچنین گرایش بیشتری به مواد مخدر و الکل دارند و اکثر آنها با قوانین و مقررات مشکل داشته و از یک اختلال شخصیتی نیز رنج میبرند. بدیهی است که متهمی با تشخیص اختلال بیشفعالی دارای مسئولیت کیفری کامل میباشد» (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۲۶).
اختلالات رفتار مخرب شامل اختلال بیاعتنایی مقابلهای و همچنین اختلال سلوک میباشد. اختلال بیاعتنایی مقابلهای شامل الگوی رفتاری منفیکارانه و بیاعتنایی به مدت حداقل شش ماه که اغلب شامل رفتارهایی است که موجب مزاحمت برای دیگران می شود، همچنین این افراد خشمگین، انتقامجو، حساس و زودرنج نیز میباشند (کاپلان و سادوک، ۲۰۱۰، ص ۴۳۲).
اختلال سلوک نیز شامل رفتارهایی است که باعث زیر پا گذاشتن حقوق دیگران یا قانونشکنی می شود و باید به مدت حداقل ۱سال وجود داشته باشند؛ این رفتارها شامل پرخاشگری، تخریب اموال دیگران، دزدی و نقض جدی مقررات میباشد. لازم به ذکر است که «اختلال سلوک در سن زیر ۱۸سال قابل تشخیص است و اگر سن بیمار از ۱۸سال بیشتر باشد تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی بر وی صدق می کند و همانطور که در بخش اختلال شخصیت ضداجتماعی بیان شد نوجوانانی که مبتلا به اختلال سلوک هستند در بزرگسالی ویژگیهای شخصیت ضداجتماعی را از خود بروز می دهند» (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۲۷).
۵ ) دیگر اختلالات دوران شیرخوارگی و کودکی و نوجوانی :
شامل اختلالات تیک، اختلال دفعی، اضطراب جدایی، اختلال گنگی انتخابی، اختلال دلبستگی واکنشی و… میباشد که هیچکدام جرم زا نبوده و ما در این پژوهش به بیان آنها نمی پردازیم.
بند دوم . اختلالات شناختی
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 01:35:00 ب.ظ ]
|