همچنین فردی که معیار­های تشخیصی اختلال شخصیت ضداجتماعی را داراست به عنوان یک اختلال روانی نمی­تواند از حق دفاع بر مبنای جنون در دادگاه استفاده کند به عبارت دیگر ابتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی رافع مسئولیت کیفری متهم نیست (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۴۴).
۲ – اختلال شخصیت نمایشی یا هیستریونیک :
این اختلال شخصیت شامل مشخصه­هایی همچون هیجان­پذیری شدید و مهارنشده در واکنش به رویدادهای کم اهمیت که غالبا خشونت­آمیز نیز می­باشد، وابستگی شدید به روابط اجتماعی، تمایل به برآورده کردن انتظارات محیط که در اصطلاح موجب بروز واکنشهای مارمولک­وار می­ شود (کراز، ۱۳۸۶، ص ۵۴) می­باشد که عمومآ در ابتدای بزرگسالی شروع می­ شود. تلقین­پذیری و تغییر شدید و سطحی در ابراز عواطف نیز از دیگر ویژگیهای این افراد می­باشد. این اختلال در زنان به نسبت مردان شایع­تر است.
افراد مبتلا به این اختلال بسیار خودشیفته هستند و همواره در صدد جلب حداکثر توجه دیگران به خود هستند و برای رسیدن به آن از تمام حرکات ساختگی از جمله لباس و صحبت و … استفاده می­ کنند. بدین منظور تمام رفتار خود را به صورت نمایشی و غالبآ باه صورت دروغ­پردازی­های حیرت­آور سازماندهی می­ کنند. «اختلال شخصیت نمایشی همواره همپوشانی قابل توجهی با سایر اختلالات از جمله اختلال شخصیت ضداجتماعی دارد؛ بی­توجهی نسبت به دیگران و دل مشغولی بیش از حد به تمایلات شخصی از جمله این اشتراکات می­باشند ولی به طور کلی چنانچه این گرایشات در زنان روی دهد به صورت اختلال شخصیت نمایشی و اگر در مردان روی دهد به صورت خصوصیات ضداجتماعی بروز می­ کند» (سلیگمن، والکر و روزنهان، ۱۳۸۹، ص ۴۳).
پایان نامه - مقاله - پروژه
لازم به ذکر می­باشد که به «اعتقاد روانشناسان ویژگی اصلی این اختلال یک نیاز به وابستگی شدید می­باشد؛ بدین مفهوم که نیاز شخص به تغذیه عاطفی در دوران کودکی برآورده نشده­است و این امر می ­تواند در بزرگسالی منجر به دل­مشغولی شدید به توجه طلبی و همچنین دریافت توجه دیگران گردد» (همان، ۱۳۸۹، ص۴۳).
۳ - اختلال شخصیت خودشیفته یا نارسیستیک :
این اختلال شامل علایمی همچون خود­بزرگ­بینی (در خیالپردازی­ و یا در رفتار)، نیاز به تحسین توسط دیگران و همچنین فقدان هم­حسی می­باشد که از اوایل بزرگسالی شروع شده و در موقعیت­های مختلف خود را نشان می­ دهند. ویژگی اصلی این اختلال یک احساس کاذب از اهمیت شخصی و تکبر در موقعیت­ها و توانایی­ها است که نسبت به آن مبالغه کرده و انتظار دارد همگان صرفنظر از موقعیت­هایش او را از همه بالاتر بدانند؛ شخص بیمار همیشه در خیالپردازی­هایش خود را در موفقیت­های بی ­پایان، از نظر قدرت و یا زیبایی می­بیند و شدیدآ درگیر خودبزرگ پنداری می­باشد و پیوسته به تحسین دیگران نیازمند است و هرگونه انتقاد، بی­اعتنایی و تهدید عزت نفس خود را با واکنش­هایی مانند خشم و تحقیر پاسخ می­دهد؛ به عبارت دیگر معیارهای افراد خودشیفته برای ارزیابی خود سهل انگارانه­تر از استانداردهایی است که برای قضاوت در مورد دیگران دارند (همان، ۱۳۸۹، ص ۴۴).
از دیگر ویژگی­های این افراد احساسی اغراق آمیزی از حق به جانبی است بدین مفهوم که احساس می­ کنند دیگران بی چون و چرا به آنها بدهکار می­باشند و در روابط خود نیز به دنبال بهره کشی از دیگران هستند و بیش از توان دیگران از آنها انتظار دارند. روانشناسان معتقدند که ریشه ­های پنهان خودشیفتگی در افراد مبتلا را می­توان در عزت نفس ضعیف و ترس شدید آنان از شکست جستجو کرد (ایبراهمسن، ۱۹۶۰، ص ۱۲۳) و همچنین تجارب دوران کودکی در بروز این اختلال بسیار تآثیرگذار می­باشد.
«نکته حائز اهمیت تشابه واکنشها و افکار در افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی و شخصیت نمایشی می­باشد که هر دو در داشتن احساس خود بزرگ­بینی مشترک می­باشند و پیوسته به دنبال تحسین دیگران می­باشند؛ اما با این وجود تفاوتهایی نیز بین این دو وجود دارد. در افراد دارای شخصیت نمایشی وابستگی شدیدی به جلب تآیید دیگران دیده می­ شود اما افراد خودشیفته این وابستگی را خطرناک می­دانند و عمدتآ بر ارزیابی خود تکیه دارند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، ۱۳۸۹، ص ۴۵).
در اینگونه افراد حس همدلی و درک احساسات دیگران دیده نمی­ شود و همواره یا به دیگران حسادت کرده و یا فکر می­ کنند که دیگران به آنها حسادت می­ کنند.
۴ – اختلال شخصیت مرزی :
ویژگی اصلی این نوع اختلال بی­ثباتی در بسیاری از عملکردهای روزمره از جمله روابط، رفتار و خلق می­باشد. این افراد بین احساس افسردگی، اضطراب و خشم با کمترین تحریک در نوسان می­باشند و بسیار مستعد انجام اعمالی همچون خودکشی، مصرف مواد، روابط جنسی، جرح خویشتن و روابط افراطی اما بی­ثبات هستند. «جرح خویشتن به عنوان یک آسیب عمدی و رنج­آور که فرد بر جسم خود وارد می­ کند تعریف شده و شامل اعمالی مانند بریدن مچ دست، سوزاندن با سیگار، شکستن استخوان و … می­باشد، ولی جالب اینجاست که در این موارد همواره مرگ هدف این رفتارها در بیمار نیست» (همان، ۱۳۸۹، ص۴۶).
این افراد ترکیبی از هیجانات منفی مانند افسردگی، اضطراب، خشم، پوچی و مسخ شخصیت است را تجربه می­نمایند و در طول این احساس اقدام به جرح خویشتن می­نمایند و در این حین احساس بی­حسی و جدا بودن از اعضای بدن خود و در برخی دیگر نیز احساس آرامش و روشن شدن افکارشان را ذکر می­ کنند. بی­ثباتی هیجانی که چندساعت تا چندروز ادامه می­یابد، احساس پوچی مزمن، فقدان کنترل بر خشم و افکار پارانوئیدی مرتبط با استرس از دیگر ویژگی­های این افراد می­باشد. این اختلال حدود ۱ تا ۳درصد جمعیت عمومی را شامل شده و در میان مردان بیشتر از زنان این اختلال دیده می­ شود (دلیویسون، ۱۳۸۵، ص ۶۰) .
لازم به ذکر است که با بالا رفتن سن از شدت علایم این اختلال کاسته شده و رفتارهای نامنظم و روابط بین فردی هم بهبود می­یابد. محققان درصدد یافتن علت این بی­ثباتی و غیرقابل پیش ­بینی بودن در این افراد هستند و برخی روانشناسان معتقدند که مبتلایان به این بیماری تمایل شدید به این دارند که جهان را به دو قطب خوب و بد تقسیم کنند و گرایش به این مطلب باعث بروز اعمالی نامنظم و افراطی می­ شود؛ برخی دیگر نیز تجربیات دوران کودکی این افراد از جمله آزار و اذیت و صدمات روحی وارده به آنها را علت این اختلال می­دانند. “مارشا لینهان [۲۹]” مدل «زیستی–اجتماعی» را بیان می­ کند و معتقد است که این اختلال هم ناشی از خصوصیات ژنتیکی و هم در تجربیات روانشناختی است، آنها فرض می­نمایند کودکانی که در زندگی مبتلا به اختلال شخصیت مرزی می­شوند از یک آسیب پذیری بیولوژیکی رنج برده که آنان را به لحاظ هیجانی به برخی رویدادهای منفی حساس می­سازد؛ چنین افرادی واکنشهای شدیدتری به وقایع روزمره نشان داده و بهبودی آنان نیز مدت زمان بیشتری طول خواهد کشید و هنگامی که این گونه کودکان در محیطی متشنج قرار می­گیرند؛ محیطی که در آن استرس بیشتر و حمایت کمتری وجود دارد آنان شروع به نشان دادن علایم اختلال شخصیت مرزی می­ کنند (همان، ۱۳۸۵، ص۶۱).
بند سوم . اختلالات خوشه c
«ویژگی اصلی اختلالات خوشه C در طبقه ­بندی اختلالات انجمن روانپزشکان آمریکا، سطح بالای نگرانی، اضطراب و گرایش به عدم بروز احساسات می­باشد. اینها اختلالات اضطراب توام با ترس هستند و برخلاف کسانی که در اختلالات خوشه B قرار دارند و تمایل به ابراز شدید هیجانات از ویژگی­های آنهاست، افراد مبتلا در خوشه C بسیار آرام هستند؛ همچنین اختلالات خوشه B و C از جنبه نگرش نسبت به دیگران هم باهم متفاوتند و اختلالات خوشه B معمولآ با فقدان توجه به آداب و رسوم جامعه همراه هستند در حالی که اختلالات خوشه C مستلزم دغدغه شدید نسبت به توصیه­های اخلاقی می­باشند» (سلیگمن، روزنهان و والکر، ۱۳۸۹، ص ۵۱).
۱ – اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی :
اختلال شخصیت اجتنابی دارای علایمی همچون بازدارندگی اجتماعی، احساس بی­کفایتی، حساسیت بیش از حد نسبت به ارزیابی منفی می­باشد که از اوایل بزرگسالی شروع می­ شود. در وجود این افراد یک گرایش به دوری از جامعه، افراد و تجربیات جدید و همچنین قدیم وجود دارد. این افراد عمومآ از مشاغلی که مستلزم تماس بین شخصی است دوری می­ کنند و علت آن ترس از انتقاد و یا تآیید نشدن می­باشد و به همین علت در روابط صمیمانه نیز خویشتن­داری نشان داده و از ریسک کردن یا شروع فعالیت جدید اجتناب می­ کنند مگر آنکه مطمئن باشند که منجر به پذیرش دیگران می­ شود. همچنین این افراد بسیار خجالتی و دارای عزت نفس ضعیفی می­باشند (همان، ۱۳۸۹، ص ۵۲).
لازم به ذکر می­باشد که اختلال شخصیت اجتنابی با اختلال فوبی اجتماعی، که در مباحث بعدی بیان می­ شود تشابهات زیادی دارد با این تفاوت که افراد مبتلا به فوبی اجتماعی معمولآ در موقعیت­هایی که باید عملکرد اجتماعی خوبی داشته باشند مضطرب می­شوند (مثل سخنرانی در مقابل دیگران) اما در اختلال شخصیت اجتنابی به طور کلی تعاملات اجتماعی و ترس از انتقاد و عدم پذیرش احتمالی از سوی دیگران، باعث اختلال در عملکرد این افراد می­ شود (دی وی، ۱۳۸۹، ص ۹۵).
۲ – اختلال شخصیت وابسته :
این نوع اختلال شخصیت از تمام اختلالات شخصیتی شایع­تر می­باشد و حدود ۷درصد از کل جمعیت را شامل شده و در زنان بیش از مردان دیده می­ شود. ویژگی بارز این نوع اختلال نیاز شدید به مراقبت و وابستگی به دیگران است که منجر به رفتار سلطه­پذیر و ترس آنان از جدایی می­ شود. «این نیاز شدید به مراقبت و سلطه پذیری همه ابعاد زندگی روزمره این افراد را تحت تآثیر قرار می­دهد و در این راه برای کسب کمک و حمایت دیگران دست به هرکاری، حتی ناخوشایند می­زنند و علت این سلطه­پذیری، عدم اعتماد به نفس در تصمیم گیری و یا توانایی می­باشد که ریشه در کودکی این افراد و در رفتار والدینی بسیار حمایت کننده و در عین حال مستبدانه وجود دارد» (سلیگمن، روزنهان و والکر، ۱۳۸۹، ص ۵۳).
۳ – اختلال شخصیت وسواسی - جبری :
شیوع این اختلال شخصیت حدود ۱درصد از کل جمعیت را در برمی­گیرد که در آقایان شایع­تر می­باشد و نکته حائز اهمیت این است که مبتلایان به این نوع اختلال بیش از سایر اختلالات به دنبال درمان هستند به این دلیل میزان این اختلال در نمونه­های بالینی بیشتر یافت می­ شود (همان، ۱۳۸۹، ص ۵۵).
ویژگی این اختلال یک الگوی نافذ از دل­مشغولی در مورد نظم و کمالگرایی مفرط می­باشد که از استانداردهای بسیار بالا نشآت می­گیرد. موفقیت­های هرچند عالی، برای این بیماران عمومآ خوشنودکننده نیست و به سبب اینکه این افراد تصور می­ کنند که نمی ­توانند استانداردهای قابل­قبول خود را برآورده سازند اغلب کارهای خود را تعویق انداخته و در نهایت نمی ­توانند استفاده درستی از زمانشان به عمل آورند. این افراد شدیدآ در تصمیم ­گیری و همچنین در ابراز هیجانات مشکل دارند و اغلب مردم آنها را افرادی رسمی، خشک و اخلاق­گرا می­دانند (کاپلان و سادوک، ۲۰۱۰، ص ۳۸۲).
از دیگر ویژگی­های این افراد خسیس بودن، انعطاف ناپذیری و لجاجت می­باشد. محققان معتقدند که ریشه این اختلال در کودکی این افراد و در واکنش­های تنبیهی والدین نسبت به دردسر آفرینی روزمره دوران کودکی آنها می­باشد؛ خانواده­ای که از لحاظ عاطفی از فرزند خود فاصله داشته و در عین حال بسیار سختگیر و پرتوقع می­باشند و کودک در پاسخ تنبیه مکرر والدین در مورد پیروی از قوانین و حفظ نظم دچار دل­مشغولی می­ شود و به همین دلیل در انجام دادن کارها آنقدر دقت می­ کند که عمومآ هدف اولیه او فراموش می­ شود (دی وی، ۱۳۸۹، ص ۹۶).
۴ – اختلال شخصیت پرخاشگر– منفعل :
«این نوع بیماران از راه های انفعالی مثل مانع تراشی، مسامحه­کاری، یک­دندگی و ناکارآمدی پرخاشگری خود را بروز می­ دهند» (کاپلان و سادوک، ۲۰۱۰، ص ۳۸۲). این بیماران افرادی عبوس هستند که در انجام مسئولیت ­ها مسامحه کرده و در برابر اجبارها مقاومت نشان می­ دهند و در برابر افرادی که خوشبخت­تر از آنان هستند هم حسادت ورزیده و هم ابراز تنفر می­ کنند. این افراد عمومآ بین مخالفتهای شدید با دیگران و احساس گناه و عذاب وجدان سرگردانند (همان، ۲۰۱۰، ص ۳۸۴).
از دیگر اختلالات شخصیت می­توان به اختلال شخصیت خود–دیگرآزار (سادومازوخیستی) که شامل وجود دو عنصر سادیسم (دیگر آزاری) و مازوخیسم (آزارطلبی) می­باشد، اختلال شخصیت خودشکن و اختلال شخصیت ناشی از بیماری طبی عمومی اشاره نمود.
در انتهای این گفتار ذکر این موضوع ضروری است که طبق قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲، تمام مبتلایان به انواع اختلالات شخصیتی به دلیل داشتن آگاهی از واقعیت و علم و اراده، مجنون محسوب نشده و دارای مسئولیت کیفری کامل می­باشند و در صورت ارتکاب جرم توسط آنها همچون بقیه افراد عادی مورد محاکمه قرار می­گیرند (گودرزی و کیانی، ۱۳۸۷، ص ۳۲۰).
گفتار دوم . سایر اختلالات روانی
بند اول . اختلالات دوران شیرخواری و کودکی
۱ ) عقب ماندگی ذهنی :
در طبقه ­بندی اختلالات روانی در انجمن روانپزشکان آمریکا، عمومآ اختلالات بر اساس زمان بروز نشانه­ها طبقه ­بندی شده و ابتدا به اختلالاتی اشاره می­ شود که معمولآ اولین­بار در دوران شیرخوارگی، کودکی و نوجوانی فرد ظاهر می­شوند و در اکثر موارد تا مراحل بعدی زندگی فرد ادامه می­یابند. «اولین پزشکی که به عقب ماندگی ذهنی توجه کرد بقراط بود او افرادی را توصیف می­نماید که دچار “بی مغزی [۳۰]” بوده و منطبق با افراد عقب مانده ذهنی امروزی می­باشد» (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۱۱۷).
تشخیص عقب ماندگی ذهنی بیماران بر اساس آزمون هوش انفرادی و کسب نمره پایین­تر از حد متوسط (کمتر از ۷۰) انجام می­ شود و میزان نمرات در این آزمون به این ترتیب می­باشد:
۱ - عقب ماندگی ذهنی خفیف با بهره هوشی حدود ۵۵ تا ۷۰.
۲ – عقب ماندگی ذهنی متوسط با بهره هوشی حدود ۴۰ تا ۵۵.
۳ – عقب ماندگی ذهنی شدید با بهره هوشی حدود ۲۵ تا ۴۰.
۴ – عقب ماندگی ذهنی عمیق با بهره هوشی زیر ۲۵.
لازم به ذکر می­باشد که میزان مسئولیت کیفری از نظر قانون در گروه های عقب مانده ذهنی متفاوت می­باشد و هر چه از نظر ضرایب هوشی به حد مرزی نزدیکتر باشند مسئولیت قانونی بیشتری خواهند داشت، بدیهی است که می­توان عقب ماندگان ذهنی عمیق و شدید که قادر به تشخیص و تمیز نیستند را در زمره مجانین تلقی نمود و فاقد مسئولیت کیفری دانست (همان، ۱۳۸۴، ص ۱۱۸-۱۱۹)، همچنین عقب ماندگان متوسط ذهنی عمومآ تربیت­پذیر محسوب شده و بسته به جرم ارتکابی مورد تآدیب توسط قاضی قرار می­گیرند و در نهایت عقب ماندگان خفیف ذهنی آموزش­پذیر محسوب شده و در موارد ارتکاب جرایمی که به تشخیص حسن از قبح مربوط می­ شود مسئولیت دارند؛ به عبارت دیگر این افراد سفیه محسوب شده و فقط در امور مالی توانایی تشخیص ندارند (گودرزی و کیانی، ۱۳۸۷، ص ۳۱۷).
۲ ) اختلالات یادگیری :
شامل اختلال در خواندن، اختلال در ریاضیات و اختلال در بیان کتبی می­باشد که این نوع اختلالات هیچ ارتباطی با ارتکاب جرم نداشته به همین دلیل از بیان تفصیلی آنها خودداری می­کنیم.
۳ ) اختلالات فراگیر رشد :
این بیماری مجموعه ­ای از اختلالات شدیدآ ناتوان­کننده می­باشد. این اختلالات معمولآ هنگام تولد مشهود بوده و یا هنگامی که کودک شروع به رشد می­ کند آشکار می­شوند و شامل:
الف ) اختلال اوتیستیک :
یکی از شایعترین و ناتوان کننده­ترین اختلالات رشد فراگیر می­باشد که اغلب با نام « اوتیسم کودکی » شناخته می­ شود. اوتیسم نوعی اختلال رشدی است که شروع آن اغلب قبل از سن سه سالگی می­باشد و دامنه وسیعی از رفتارها از جمله نارسایی در رشد زبان، ادراکات، حرکت، واقعیت آزمایی معیوب و ناتوانی در عملکرد­های اجتماعی را شامل می­ شود (سلیگمن، روزنهان و والکر، ۱۳۸۹، ص ۳۳۵).
«امروزه روانشناسان متفق القول هستند که اختلال طیف اوتیسم عبارتند از نقص­های مهم و قابل مشاهده در سه زمینه تعاملات اجتماعی متقابل، برقراری ارتباط، تجسم و انعطاف­پذیری ذهنی که این سه زمینه نقص به عنوان “مثلث نواقص” شناخته می­شوند» (دی وی، ۱۳۸۹، ص ۲۹۱). کودکان مبتلا حتی در مراحل اولیه زندگی از دیگران کناره­گیرند و همچنین ناتوان از برقراری تعاملات اجتماعی با همسالان خود می­باشند و یا اغلب هیچگونه نیازی به محبت یا تماس با کسی نشان نمی­دهند. این بیماران اغلب الگوهای علاقه و رفتاری محدود و کلیشه­ای دارند مثلآ در کودکی به تعداد محدودی از اسباب­بازی­هایشان علاقه نشان داده و نیاز به یکنواخت بودن در همه اعمال آنها دیده می­ شود و در صورتی که کسی مانع این یکنواختی شود به شدت ناراحت شده و پرخاشگری می­ کنند. لازم به ذکر می­باشد که حدود ۸۰% مبتلایان به اوتیسم، به عقب ماندگی ذهنی هم مبتلا بوده و بهره هوشی آنها کمتر از ۷۰ می­­باشد (همان، ۱۳۸۹، ص۲۹۲).
ب ) اختلال اسپرگر :
اختلالی شدید و مستمر در تعامل اجتماعی که رفتار کلیشه­ای تکراری و چسبیدن انعطاف ناپذیر به کارهای تکراری را شامل می­ شود و معمولآ بعد از اختلالهای دیگر رشد فراگیر مانند اوتیسم ظاهر می­ شود (باچر، مینکا و هولی، ۱۳۸۸، ص ۵۱۳-۵۱۴).
اختلال رت، اختلال فروپاشنده کودکی و دیگر اختلالات رشد فراگیر غالبآ سبب می­شوند که بیمار هیچگاه به سن رشد عقلانی نرسد، لذا این افراد عمومآ مجرم محسوب نمی­شوند.
۴ ) اختلالات رفتار مخرب و کمبود توجه همراه با بیش­فعالی[۳۱] :
این اختلال همواره با نشانه­هایی همچون بی­قراری و پرجنب و جوشی قابل تشخیص است. کودک مبتلا تحمل انتظار و نوبت را نداشته و به صورت افراطی حرف می­زند، اینگونه بیماران اغلب بدون اندیشه سخن گفته و سرزده وارد مکان دیگر می­شوند، ناگهانی چیزی را به سمت کسی پرت کرده و اغلب با حوادث گوناگونی مواجه می­شوند.
در افراد بالغ هم ممکن است این اختلال ظاهر شود. طبق مطالعات ثابت شده که «رفتار تکانه­ای در بالغین مبتلا بیشتر است و همچنین گرایش بیشتری به مواد مخدر و الکل دارند و اکثر آنها با قوانین و مقررات مشکل داشته و از یک اختلال شخصیتی نیز رنج می­برند. بدیهی است که متهمی با تشخیص اختلال بیش­فعالی دارای مسئولیت کیفری کامل می­باشد» (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۲۶).
اختلالات رفتار مخرب شامل اختلال بی­اعتنایی مقابله­ای و همچنین اختلال سلوک می­باشد. اختلال بی­اعتنایی مقابله­ای شامل الگوی رفتاری منفی­کارانه و بی­اعتنایی به مدت حداقل شش ماه که اغلب شامل رفتارهایی است که موجب مزاحمت برای دیگران می­ شود، همچنین این افراد خشمگین، انتقامجو، حساس و زودرنج نیز می­باشند (کاپلان و سادوک، ۲۰۱۰، ص ۴۳۲).
اختلال سلوک نیز شامل رفتارهایی است که باعث زیر پا گذاشتن حقوق دیگران یا قانون­شکنی می­ شود و باید به مدت حداقل ۱سال وجود داشته باشند؛ این رفتارها شامل پرخاشگری، تخریب اموال دیگران، دزدی و نقض جدی مقررات می­باشد. لازم به ذکر است که «اختلال سلوک در سن زیر ۱۸سال قابل تشخیص است و اگر سن بیمار از ۱۸سال بیشتر باشد تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی بر وی صدق می­ کند و همانطور که در بخش اختلال شخصیت ضداجتماعی بیان شد نوجوانانی که مبتلا به اختلال سلوک هستند در بزرگسالی ویژگی­های شخصیت ضداجتماعی را از خود بروز می­ دهند» (صابری و محمدی، ۱۳۸۴، ص ۲۷).
۵ ) دیگر اختلالات دوران شیرخوارگی و کودکی و نوجوانی :
شامل اختلالات تیک، اختلال دفعی، اضطراب جدایی، اختلال گنگی انتخابی، اختلال دلبستگی واکنشی و… می­باشد که هیچکدام جرم زا نبوده و ما در این پژوهش به بیان آنها نمی پردازیم.
بند دوم . اختلالات شناختی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...